خیمه خاموش

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

خلاصه
تشنه بودم. لبانم چون پوست‏خرمای خشکیده بود. ما - مردان سپاه کوچک حسین - همه این چنین بودیم. دیرزمانی بود که آب مشکها را بین کودکان و مادران شیرده، تقسیم کرده بودیم. عباس بن علی در این‏کار از همه سبقت گرفته بود. اکنون چشمانش بی‏رمق و صدایش گرفته بود. بی‏شک تشنگی، بیش از همه ما بر کام او نیش می‏زد.
به ما نگاه می‏کرد و گاهی آن گوی نورانی را در هاله‏ای از غبار می‏دیدم. تشنگی بود که اندک اندک غباری در برابر چشمانم می‏گسترد. با خود اندیشیدم: «اگر اکنون عباس به ما نگاه کند، چه خواهد دید؟»
عباس بیرون از خیمه‏اش به انتظار ایستاده بود. با قامتی بسیار بلند، سینه‏ای گشاده، موهایی که بر شانه‏هایش ریخته بود و چشمانی آن‏چنان نجیب که انسان از نگاه کردن به آنها شرم می‏کرد.
پیش رفتم و گفتم: «اینک آماده‏ایم. چنان که امر کرده بودی، بیست‏سوار و سی پیاده برگزیدم و با خویش آوردم‏».
عباس بن علی گفت: «پس درنگ جایز نیست. کودکان و زنان خیمه‏گاه پسر فاطمه، سخت تشنه‏اند. مولایمان از ما آب طلب کرده است. پس بشتابیم و هرچه زودتر از این افتخار بهره‏مند شویم‏».
عباس چنین گفت و آنگاه رو به مردان همراهم کرد.
من نیز همچون شما، امشب نگاهم را بسیار به سوی ماه پرواز دادم. در این اندیشه بودم که اگر ابی‏عبدالله رو به آسمان کند، ماه را چگونه خواهد دید... به خدا قسم که او کمتر از همه ما آب نوشیده است و بیش از همگان تشنه است.
پس، بر اسب نشست و پیشاپیش ما به راه افتاد. چنان تنومند بود که وجودش دل را قوی می‏کرد و چنان قامت‏بلندی داشت که جنگاوران میانه قامت، یارای رودررو شدن با او را نداشتند. همگان می‏گفتند، هیبت علی و زیبایی پیامبر، در او جمع است. هرگاه کودکان در میان کوچه‏ها مشغول بازی می‏شدند، هرکس در نقش یکی از سرداران بزرگ، بر اسب چوبین می‏نشست. بسیار دیده بودم که کودکان بر سر نقش عباس بن علی، رقابت می‏کنند و هیاهو دارند...
ضربه‏ای آرام به پهلوی اسب زدم و خود را به عباس رساندم. آنگاه سر چرخاندم و لختی بر چهره‏اش نظر انداختم. نگاهی کوچک بر من انداخت و بار دیگر به سوی فرات چشم دوخت. با خود گفتم: «به خدا قسم، اینان که راه را بر حسین بسته‏اند از خدا بی‏خبرند، اما آنکه بر روی عباس شمشیر بکشد، از درک زیبایی نیز ناتوان است... چگونه تیغ فولادینی که برای شقه شقه کردن قامت قمر بنی‏هاشم به آسمان برمی‏خیزد، از شرم ذوب نمی‏شود؟...»
در میان تاریکی صحرا رفتیم و اندک اندک به نزدیکی شریعه رسیدیم. بوی خوش خارهای معطر به مشام می‏رسید. نور ماه بر سطح آب روان می‏درخشید و فرات زمزمه‏ای آرام داشت. محافظان شریعه که صدای سم اسبان را شنیده بودند، صف خود را منظم می‏کردند.
- شما که هستید و از پی چه‏کاری به اینجا آمده‏اید؟
ابن‏حجاج بود که صدا در گلو انداخته بود و متکبرانه سخن می‏گفت. پیش از آنکه عباس پاسخی بدهد، فریاد زدم: «ما از خیمه‏گاه مقابل آمده‏ایم و قصدی جز بردن آب برای فرزندان تشنه‏مان نداریم‏».
چنین گفتم و به عباس بن علی نگاه کردم که سر به زیر انداخته بود و دست‏بر یال اسبش می‏کشید. چرا من درپاسخ ابن حجاج پیشدستی کرده بودم؟... شاید از آنجا که می‏اندیشیدم بنی‏امیه از عباس کینه‏ها به‏دل دارند. با خود گفتم: «آری، اگر عباس بن علی سخن بگوید، آنان در کار خود اصرار بیشتری خواهند ورزید. آنگاه عباس بر آنان خشم می‏گیرد و شمشیرها برای جنگ از نیام خارج می‏شوند. بیم آن هست که مردان ابن سعد، عزم کشتن عباس کنند و برای انجام این‏کار او را به محاصره درآورند».
ابن‏حجاج از صف محافظان خارج شد و اندکی پیش آمد. آنگاه به‏این سو و آن‏سوی جناح خود تاخت; آن‏چنان که اسبش به نفس افتاد. سربازان بسیاری در برابر ما ایستاده بودند و فرمانده‏شان با این تاخت و تاز، کثرت آنان را به‏رخ ما می‏کشید.
- شما کیستید که با خیالی آسوده برای نوشیدن آب به اینجا آمده‏اید؟... مگر نمی‏بینید که چندصد پهلوان دلاور از آن محافظت می‏کنند؟
آری، ابن حجاج بود که رجز می‏خواند; پسر عم من که به فرماندهی محافظان شریعه گماشته شده بود.
فریاد زدم: «کسی که اکنون با کام سوزان و لبان خشکیده با تو سخن می‏گوید، پسرعمت ابن‏نافع است. ما آمده‏ایم برای فرزندان رسول خدا آب ببریم‏».
ابن‏حجاج رو به سربازانش کرد و با صدایی بلند گفت: «چشم در برابر چشم. اینان فرزندان علی هستند. همان که آب را بر عثمان بست و باعث‏شد که خلیفه شهید، با لبان تشنه به زیر تیغ مهاجمان مصری برود».
به عباس بن علی نگاه کردم. او همچنان سر به زیر انداخته بود و مشکی را که به همراه داشت، دردست می‏فشرد. گفتم: «به‏خدا قسم که تاریخ شما نیز یزیدی است و صدای سکه‏های زر از پس تک تک کلماتتان شنیده می‏شود. آنکه از حلقه محاصره‏کنندگان خانه عثمان گذشت و مشک آب را به لبان او رسانید، علی بود».

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page