...اميرالمؤمنين علی بن ابیطالب (علیه السلام) عصاره نظام آفرینش است ... به گونه ای که اگر نظام تکوین به صورت انسان کامل متمثل گردد، همان حضرت علی (علیه السلام) خواهد بود و اگر حقیقت انسان کامل مانند علی بن ابیطالب (علیه السلام) به صورت جهان عینی متبلور شود، جهان کنونی خواهد شد ... از این رو آن حضرت درباره خویش فرمود: «ما لله آیة اکبر منی»[1] برای خداوند نشانه ای بزرگتر از من نیست. چنان که چیزی بزرگتر از مجموع جهان نیست.
راز این آیت کبرا بودن را باید در مظهریت انسان کامل برای اسم اعظم الهی جستجو کرد... و اثر این هماهنگی کامل انسان معصوم و جهان را میتوان در علم غیب انسان کامل نسبت به آن چه در جهان میگذرد و نیز تاثیر وی در آن را به اذن خداوند، مشاهده نمود.
انسان کامل هم چون حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) همتای قرآن حکیم است... انسان کاملی که طبق حدیث متواتر «ثقلین» کفو و همتای قرآن مجید است و در هیچ مرحله ای او جدا نخواهد بود و آن حدیث این است: «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من در میان شما دو چیز گرانبها باقی میگذارم یکی قرآن کتاب خدا است و دیگری عترت من و اهل بیت من . اگر کسی به آن دو تمسک کند هرگز گمراه نخواهد شد و این دو از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من (پیامبر) وارد شوند.»[2]...
چون انسان کامل همتای قرآن حکیم است،... معرفت او که همانا اساس علمی با آن ذات مقدس است، بدون طهارت میسور نخواهد بود. زیرا قرآن و هر حقیقت دیگر که معادل آن باشد از تماس غیر طاهر مصون است چنان که فرمود: «لایمسه الا المطهرون»[3] قرآن را جز پاکان مس نمیکنند. از این رو گروهی که معاصر حضرت امیرالمؤمنین (ع) بوده و او را از نزدیک میدیدند و یا بعد از شهادت آن حضرت، در سنت و سیرت او مطالعه کرده و میکنند، لیکن از طهارت روح طرفی نبسته بودند، مقام منیع آن حضرت را نیافتند و به او معرفت پیدا نکردند؛ زیرا آنها اهل نظر و نگاه بوده اند ولی هیچ کدامشان اهل بصر و دیدن نبوده اند. خداوند درباره چنین افرادی نسبتبه رسول اکرم (ص) فرموده است: «و ان تدعوهم الی الهدی لایسمعوا و تراهم ینظرون الیک و هم لایبصرون؛ و اگر آن ها را به راه هدایت بخوانید، نخواهند شنید، تو میبینی که آنها در تو مینگرند ولی آنها نمیبینند، آنها از بصیرت بی بهره اند .»[4]
...و بنابراین که امیرالمؤمنین (علیه السلام) همتای جهان آفرینش باشد، معرفت آن حضرت (علیه السلام) نظیر شناخت جهان عینی، دارای مراتب متنوع است، زیرا مبنای معرفت برخی، حس و تجربه احساسی است، و مدار شناخت بعضی، تعقل و برهان عقلی است و پایه ادراک گروه دیگر، شهود و عرفان قلبی. آنانکه موجودهای عینی جهان آفرینش را با مبنای حس و تجارب احساسی میشناسند، اساس معرفت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را در بررسی تاریخی و گزاره های سمعی و بصری جستجو مینمایند و از عمق و سمک معارف عقلی آن حضرت (علیه السلام) محرومند.
آنان که حقایق جهان عینی را با براهین عقلی میفهمند، با تحلیل حکیمانه نهج البلاغه و دیگر مآثر و آثار قیم آن حضرت از عمق دریای علم و از سمک و ارتفاع آسمان دانش علوی در حد علم حصولی و شناخت مفهومی بهره مند میگردند، ولی از شهود عینی علوم آن حضرت (علیه السلام) بی نصیب اند، و آنان که اسمای حسنای الهی را با مشاهد قلبی مییابند و با عین الیقین، آیات خداوند را مینگرند گرچه از دیگران در معرفت اسرار علوی کامیابند، لیکن از اکتناه مقام علمی آن حضرت (علیه السلام) محروم خواهند بود .
غرض آنکه شحرور شهود همانند طایر تفکر به کنه مقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) پر نمیکشند و هر پرنده در برابر فرمان «لایرقی الی الطیر»[5] مقصوص الجناح و پرشکسته خواهد بود...
این نمایه با هشت نمایه فرعی و 129 مقاله، در حد توان خود سعی بر ارائه تصویر قطراتی از اقیانوس بیکران فضائل حضرت امیر علیه السلام دارد.
________________________________________
[1]- اصول کافی، ج1، ص 207، ح3 . به نقل از مجله پاسدار اسلام شماره 231 مقاله:معرفت علي (علیه السلام) و ولايت الهي
[2]- اثبات الهداة، ج1، ص 735. به نقل از: همان
[3]- سوره واقعه، آیه 79 .
[4]- سوره اعراف، آیه 198.
[5]- نهج البلاغه، خطبه 3 .