خانم ها حتما بخوانند / آقایان هم برای خانم ها تعریف کنند

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

وقتی امام حسین (ع) وارد کربلا شد، آن طور که من در مَقاتل دیده‌ام، حضرت دو نامه نوشت؛ یکی به برادرش در مدینه و یکی هم به حبیب بن مظاهر در کوفه. اما آنچه به برادرش محمد حنفیه می‌نویسد، کوتاه است: «بسم الله الرحمن الرحیم. مِن الحسین بن علی الی محمد بن علی و مَن قِبَلَهُ مِن بنی هاشم. امّا بعد فَکأنَّ الدُنیا لَم تَکُن وَ کَأَنَّ الاخرةَ لَم تَزَل. والسلام».
وقتی به کربلا رسید و هجرت صغرایش تمام شد، این طور نوشت: این نامه‌ ای است از حسین بن علی به محمد بن علی و هر که از فرزندان بنی هاشم نزد اوست. اما بعد ؛ بدانید که دنیا را چنان قرار دادیم که گویی هرگز نبود و آخرت را دائم و باقی می‌دانیم. آخرت را بر دنیا اختیار کرده و از دنیا چشم پوشیدیم. والسلام. برای چه کسی کوچ کردم و آمدم اینجا؟ برای «او» آمدم و چشم از این دنیا پوشیدم.
یک نامه دیگر هم می‌نویسد به کوفه: «بسم الله الرحمن الرحیم. مِن الحسین بن علی الی الرَّجُل الفقیه حبیب بن مظاهر الاسدی». نامه ای است از حسین به حبیب که مرد دین شناسی است. چقدر هم از او تجلیل می‌کند! «اما بعد؛ فَأِنّا قَد نَزَلنا کربلاء ». ما وارد کربلا شدیم. « وَ انتَ تَعلَمُ قِرابَتَنا مِن رسول الله». تو پیوند من با پیغمبر را می‌دانی. «فَأِن اَرَدتَ نُصرَتَنا فَاقدِم ألَینا عاجلاً». اگر می‌خواهی مرا یاری کنی، زود بیا. همان گونه که من هجرت کردم، تو هم باید هجرت کنی. تو هم باید از کوفه به کربلا بیایی.
حبیب با همسرش صبحانه می‌خوردند که قاصد آمد و نامه را داد و رفت. حبیب نامه را گرفت و خواند. همسرش سؤال کرد نامه از کیست؟ گفت این نامه از حسین پسر پیغمبر است. همسرش گفت چه نوشته است؟ حبیب گفت هیچی! آمده کربلا، من را هم دعوت کرده که بروم و به او کمک کنم. همسرش پرسید: می روی یا نه؟ حبیب گفت: نه ، من نمی‌توانم بروم!
البته حبیب، به قول معروف، تقیه می‌کرد، برای اینکه مبادا یک وقت قبیله‌ اش بفهمند و نگذارند که او برود. همسرش سؤال کرد: نمی‌روی؟! حبیب گفت نه ، من پیر شده و کَرِّ و فَرّی ندارم؛ چطور با او راه بیفتم؟ همسرش گفت: حسین پسر پیغمبر تو را دعوت کرده، آن وقت تو نمی‌خواهی دعوت او را اجابت کنی؟! جواب خدا را چگونه می‌توانی بدهی؟! حبیب گفت می‌دانی اگر من بروم، عبیدالله چه کار می‌کند؟ خانۀ مرا خراب می‌کند و تو را به اسارت می‌گیرد و می‌برد. همۀ این عواقب و ضربه‌های دنیایی را برای او بیان کرد.
همسرش گفت: تو برو ! بگذار خانه را خراب کند، بگذار مرا به اسارت بگیرد. حبیب باز هم گفت: نه، من نمی‌روم. اینجا بود که همسرش بلند شد، روسری خودش را بر سر حبیب انداخت و به او گفت: نمی‌روی؟! پس مثل خانم‌ها در خانه بنشین! بعد گفت: خدایا ! کاش من مَرد بودم و می‌توانستم بروم کربلا تا حسین را یاری کنم! ای کاش من این هجرت را می‌کردم! حبیب گفت: این حرف هایی که زدم، برای این بود که ببینم تو چه می‌گویی. من آنچنان هجرتی کنم که تا قیام قیامت ، نامم در تاریخ ثبت شود...
زنی که همسرش را بهشتی کرد

۱. بعد از آنکه رسول خدا صلی‌الله‌علیه و آله، فاطمه ‌اش را به خانه‌ی علی علیه السلام فرستاد، از برادرش امیرمؤمنان پرسید: علی‌جان، همسرت را چگونه یافتی؟ عرضه داشت یا رسول‌الله! نعم‌العون فی طاعة‌الله. فاطمه بهترین یاری دهنده‌ی من در اطاعت از خداست
۲. لابه لای صفحات تاریخ اسلام، داستان بعضی زوج‌ها را که می‌خوانیم – منظورم زوج‌های معصوم نیست- احساس می‌کنیم؛ فرهنگ زوجیت در زندگی قبیله ‌ای عرب با فرهنگ ما خیلی متفاوت است.
وصلت‌ها و جدایی‌ها انگیزه‌هایی داشتند که فکر می‌کنی بیش از آنکه برآمده از فرهنگ اسلام باشد برآمده از فرهنگ قومی و عربی است. این حرف را سربسته باقی می‌گذارم تا در ادامه‌ی مطلب فقط باعث تأمل باشد.
امروز فرهنگ غربی زوجیت شاید برای ما مفهومی پذیرفتنی تر داشته باشد. این که شروع یک زندگی و تداوم آن با عشق باشد. یک عشق دوسویه . هر چند این عشق در نهایت در تقابل خودخواهی‌ها ممکن است فروکش کند یا به شکست بیانجامد. در فرهنگ دینی هم، شروع و تداوم زوجیت با عشق است. منتهی نه یک عشق دوسویه بلکه عشقی که ضلع سومی هم دارد. یعنی عشق زوج به یکدیگر از عشقشان به ولیّشان سرچشمه می‌گیرد. اینجا دیگر خودخواهی‌ها شکننده نخواهند بود و به رویارویی کشیده نخواهند شد و همین ضلع سوم عشق ضامن بقای زوجیت عاشقانه و تداوم آن نیز خواهد بود.
۳. اغلب به اشتباه وقتی می‌خواهیم از بزرگی حماسه‌ ی زنان کربلا یاد کنیم می‌گوییم کاری مردانه کردند. حال آنکه عظمت حماسه‌ ی زنان عاشورایی در زنانه‌ بودن حماسه ‌ی آنهاست و همه‌ی لطفش هم به همین‌است…
۴. در بین اصحاب عاشورایی سیدالشهدا علیه السلام برای من و شاید برای خیلی‌ها، داستان زهیربن قین از جذاب ‌ترین داستان‌هاست.
داستان مردی که از دعوت سیدالشهدا علیه السلام خبر داشت و علیرغم عثمانی مذهب بودنش، به حقانیت امام و باطل بودن دستگاه جور معترف بود؛ اما نمی‌خواست به قافله‌ی عاشورائیان بپیوندد. فرق زهیر با خیلی‌های دیگر که دعوت امام را می‌شنیدند در این بود که آنها هنوز تصمیم نگرفته بودند که حسینی باشند اما زهیر، تصمیم گرفته بود که حسینی نباشد.
عزمش را جزم کرده بود که مبادا نگاهش به نگاه پسر دختر پیامبر بیفتد. اگر دنیا دیگران را فریب داده بود و از امام غافل کرده بود، زهیر خودش دنیا را انتخاب کرده بود و در دلش دست رد به سینه‌ی امام زده بود. هرجا که پسر دختر پیامبر، خیمه می‌زد، زهیر، خیمه‌ اش را جمع می‌کرد و به جای دورتری می‌رفت. حساب دستش بود که مبادا با امام هم منزل شود. زهیر خوب می‌دانست برای اینکه در تصمیمش موفق شود فقط باید مراقب یک‌چیز باشد. اینکه چشم‌هایش به چشم‌های امام نیفتد.
امام، اما گوهری را که در وجود زهیر بود خوب می‌شناخت. موقعش که رسید، زهیر را به دام انداخت. او را مال خودش کرد. زهیر وقتی داشت با پای خودش به خیمه‌ی امام می‌رفت، خوب می‌دانست که برگشتی در کار نیست. تاریخ نوشته که زهیر وقتی نگاهش به نگاه سیدالشهدا افتاد حسینی شد اما من فکر می‌کنم زهیری که این‌قدر از نگاه امام فرار می‌کرد، لابد وقتی قبول کرد که به خیمه‌ی امام برود و همان موقع که از خیمه‌ی خودش بیرون می‌آمد، حسینی شده بود. حالا خیلی از ما به مقام زهیر رشک می‌بریم و با مرور داستانش بر حال و روز خودمان اشک می‌ریزیم.
۵. در دستگاه الهی گاهی خیلی مقامات و درجات را به کسانی می‌دهند که تصورش برای ما ساده نیست. خدا به حکم پرده نشینی‌اش، نقش‌های مهم آفرینش را هم به بندگان پرده ‌نشینش می‌دهد. در بلندمرتبگی زهیر و همه‌ی اصحاب عاشورایی سیدالشهدا هیچ‌ کس شک و شبهه‌ ای ندارد. اما سیدالشهدا اصحاب گمنامی هم دارد که کمتر از مقامشان یاد می‌کنیم. معلوم نیست فردای محشر وقتی بخواهند نام یاران عاشورایی امام را به ترتیب بخوانند نام زهیر را زودتر بخوانند یا نام همسرش را. بیدار کردن کسی که خودش را به خواب‌ زده خیلی سخت ‌تر از بیدار کردن کسی‌ است که خواب‌ است. زهیر خودش را به خواب زده‌ بود وگرنه زیر چشمی کاروان عاشورا را رصد می‌کرد. کافی بود که زهیر در تیررس نگاه امام آفتابی شود. شکارش برای امام ساده بود. همت را کسی کرد که این شکار گریزپا را آرام‌ آرام به سمت دام کشاند.زهیر فکر همه‌جا را کرده بود جز اینجا را. عظمت حماسه ی دُلهَم –همسر زهیر- به زنانه‌بودن آن است. حماسه ‌ای از جنس همان نرمش و لطافتی که زنان می‌دانند و بس. تاریخ فقط همین را نوشته ‌است که دُلهَم به زهیر گفت: سبحان‌الله! پسر رسول خدا برایت پیام می‌فرستد و تو تأمّل می‌کنی؟ برو و حرفش را بشنو و برگرد. همه ‌ی راز شکسته ‌شدن سرسختی زهیر در نرمی و لطافت همین چند کلمه است. امام صادق علیه السلام فرمود تکان‌ دادن دل‌ها از تکان دادن کوه‌ها سخت ‌تر است. دُلهَم، این کوه سخت را که نه، این سخت‌ تر از کوه را با با نرمش و لطافت زنانه‌ اش نه تنها تکان داد که از جا درآورد و دست زهیرش را گذاشت در دست ولیّش. اگر دستان دُلهَم در دست حسین فاطمه علیهما السلام نبود بی‌شک نمی‌توانست چنین کاری کند. من که می‌گویم دلهَم و امام از قبل با هم همدست بودند…

نرمش دُلهَم از جنس همان نرمشی بود که همه‌ی زن‌ها بلدند اما هنر دُلهَم این بود که هنر زنانه ‌اش را درست به کار برد و عشق خودش را به همسرش با عشق بزرگتری پیوند داد و آن را همیشگی کرد.

منبع : چارقد

دیدگاه‌ها   

+2 #1 تشکررضا عسگری 1392-08-26 11:08
متن خیلی خیلی قشنگی بود
ماجورین
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page