كنكاشى در تاريخ

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

‏ برپايى سوگوارى، مرثيه خوانى، عزادارى، نوحه خوانى و جلوه‏هاى خاصى از مراسم بزرگداشت و تعزيت در تاريخ بسيار است. با كنكاش و جست و جو در متون تاريخى و آثار كهن اسلامى نمونه‏ هاى فراوانى مى ‏توان يافت كه اين امر از روايى و همچنين عادى بودن برگزارى چنين محافلى حكايت مى ‏كند و بر مرسوم بودن آن گواهى مى ‏دهد؛ واكنش مردم مدينه نسبت به شنيدن خبر شهادت امام حسين ( ع ) يكى از نمونه‏هاى آشكار و گوياى اين مدعاست، طبرى در تاريخ خود به نقل از يكى از راويان چنين مى ‏نويسد:
« فلم اسمع واللَّه واعية مثل واعية نساء بنى هاشم فى دورهن على الحسين؛ به خدا سوگند، من سوگواريى همچون ناله و گريه زنان بنى هاشم در مصيبت حسين ( ع ) نشنيده‏ام. »

تاريخ الطبرى، ج 3، ص 341 و 342.
‏ ابن كثير در تاريخ خود چنين مى ‏نويسد:
‏ در روز عاشورا از سبط ابن جوزى در دمشق خواسته شد كه بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگى شهادت امام حسين ( ع ) براى مردم سخن گويد. سبط ابن جوزى اين خواسته را پذيرفت و بر بالاى منبر تكيه زد، او پس از يك سكوت طولانى، دستمال خويش بر صورت نهاد و گريه شديدى سرداد و آنگاه در حالى كه مى ‏گريست اين دو بيت شعر را سرود:

‏ ويل لمن شفعاؤه خصماؤه     و الصور فى نشر الخلايق ينفخ
‏ لابد أن ترد القيامة فاطم       و قميصها بدم الحسين ملطخ

‏ واى به حال كسى كه شفيع‏اش دشمن او باشد! در هنگامه قيامت، كه براى بيرون آمدن مردم از زمين « قبور » در صور دميده مى ‏شود.
‏ سرانجام در قيامت فاطمه زهرا وارد محشر مى ‏شود، در حالى كه پيراهن‏او به خون حسين ( ع ) آغشته است.
‏ سپس سبط ابن جوزى از منبر پايين آمد و اشك ريزان به خانه خويش رفت.

البداية و النهاية، ج 13، ص 207 ( حوادث 654 هجرى قمرى ).
‏ در تاريخ همچنين نمونه‏هاى از برپايى عزادارى مردم براى درگذشت شخصيت هاى اهل سنت ثبت است؛ به عنوان مثال مى ‏توان به موارد ذيل اشاره كرد :