تاوان اين خون تا قيامت ماند بر ما

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

چهل شب است كه آسمان براى صورت خونين آينه مى‏گريد؛ درست مانند ديده مرطوب فرشتگانى كه از نداى نصرت‏ خواهى امامشان جا ماندند و حسرت حمايت از ولىّ خدا، بر سپيدى بال‏ هايشان، گرد اندوه و بى‏ قرارى پاشيده است.
شايد كربلا ديگر هيچ زمان قرص كامل ماه را نبيند؛ از وقتى سر بريده خورشيد بالاى نيزه رفت، شرم دارد لبانش را بر جاى بوسه زينب(س) بگذارد.
امشب، اربعين واقعه است و زمين، حزين‏ تر از هميشه، از طنين نوحه آدم عليه ‏السلام در خود مچاله شده است.
اين شب‏ها مدام نغمه آدم در گوش «صفا» پرپر مى‏زند. گويى چهل روز است سر بر سجده توبه دارد و آهنگ غم‏زده مويه ‏هايش، چهار ستون كائنات را به لرزه وامى‏دارد. او توبه مى‏كند، ولى فرزندان مطرود قابيل، سر بريده يحيى عليه ‏السلام را در ميان تشت زرين نهاده است.
او ضجه مى‏زند، ولى نسل شيطان‏زده ‏اى ننگ كشتن سرور جوانان بهشت را بر دامن شرافت آدمى نشانده ‏اند.
به اين مى ‏انديشم كه اگر حضرت آدم عليه ‏السلام تنها به سبب يك لحظه وسوسه انگشتانش براى چيدن ميوه ممنوعه، از بهشت خدا بيرون شد و تا چهل روز به درگاهش استغاثه برد، پس تاوان كشتن ولىّ خدا و پسر رسولش را چگونه مى‏توان پرداخت؟!
كاروان بى امام ‏حسين عليه‏السلام
اربعين، موعد بازگشت قافله خوبان عالم، به آغوش مهربان مدينه است؛ همان قافله كوچكى كه هفتاد و دو ستاره‏اش را ميان دستان خالى كربلا كاشت تا نور آزادگى و شرافت، در تاريك‏خانه تزوير يزيديان گم نشود.
حالا كه كاروان اربعين، نه حسين فاطمه(س) را در خود دارد و نه عباس على(ع) را، رسالت روشنگرى بر زانوان خسته حضرت زينب عليه االسلام قد مى‏ كشد و جان سرخ شهيدان عاشورايى، بر لبان سبز امام زين ‏العابدين عليه ‏السلام شكوفه مى‏زند.
از امام صادق عليه ‏السلام نقل است كه فرمود: «امام حسين عليه ‏السلام گفت: من كشته اشكم، اندوهگين و دلتنگ كشته شدم، بر خدا شايسته است كه هر دلتنگى كه به زيارتم مى‏آيد، دلتنگى ‏اش را برطرف كند و او را شاد به خانواده‏ اش برگرداند».