بابا بیا با همدیگه ...

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

 بابا بيا با همديگه سري به خونه بزنيم
من روي زانوت بشينم موهام و شونه بزنيم


خوش اومدي خوش اومدي بابا دلم تنگه برات
براي اون خنديدناي باصفات بابا دلم تنگه برات


چي بگم از کجا بگم که چي ديدم چي کشيدم
با پاي پر آبله رو خار بيابون دويدم


عمه مي گفت بازم مياي منو رو زانوت ميذاري
رفتي سفر براي من گوشواره ي نو بياري


حالا که اومدي پيشم قول بده تنهام نذاري
بابا چرا دست نداري؟ بابا چرا پا نداري؟


بابا چي شد برادرم لاله ي من ياسم چي شد؟
رفته برام آب بياره پس عمو عباسم چي شد؟


بابا ببين رو صورتم يه هاله ي نيلي زدند
با دستای بزرگشون به صورتم سيلي زدند


بابا گلوم زخمي شده آب مي نوشم درد ميکنه
گوشواره هامو کشيدند بابا گوشم درد ميکنه


بابا چشام درد مي کنه بابا گوشام درد مي کنه
بابا پاهام درد مي کنه بابا موهام درد مي کنه

منبع: وبلاگ خیر کثیر