اخلاق پسنديده

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

دانش ژرف و گسترده امام در توان ما نيست كه براى دانش امام صادق و يا هر كدام ديگر ازائمه عليهم السلام حد و مرزى قرار دهيم، زيرا معتقديم كه دانش ايشان تصويرى است آشكار از اتصال و ارتباط آنان با خداوند متعال و همين امر اين باوررا در ضمير ما جان مى دهد كه خداوند به آنها الهام مى كند.
همچنين ما نمى توانيم صفتى كلّى براى دانش آنان پيدا كنيم چرا كه مامى دانيم مفاهيم معمولى كه انسان در حيات روزمرّه خود با آنها سر و كاردارد نمى تواند تمام دانش و بينش و شناخت آنها را در خود جاى دهد،زيرا امام وپيامبر و برخى از صالحان ملهم، از نيرويى برخوردارند كه خداوندِ توانا اين نيرو را بديشان ارزانى داشته است.
اين نيرو همچون يك دستگاه گيرنده كه امواج گوناگون را جذب مى كند عمل مى نمايد و اطلاعات و معلومات را از جهان و هستى مى گيرد، مثل چشم واعصاب گوش كه زيبايى حيات و صداى زندگان راضبط مى كند و بدين وسيله فرد اشياء زيبا و فرد سخنگو را مى شناسد.
باز متذكر مى شوم كه دانش امام صادق محدود بدانچه گفته يا بدانچه در آثار مختلف علمى از او بر جاى مانده، نيست بلكه گسترده و وسيع تراز اينهاست.
چون دانش آن حضرت مستقيماً به موجودات مرتبط است چنان كه ابر به دريا و نور به خورشيد و عطر به گل.
چرا كه افكاروگرايشها و دانشهاى آن حضرت از جانب خداى آفريننده دريا و خورشيدو شكوفا كننده گل است.
پس وحى از آن خداست و در مرتبه بعد از آن پيامبر و در سوّمين مرحله از آن امام.
الهام نيز چنين است ابتدا ازخداست و در انتها از امام.
حقيقتى كه زبان امام بازگو كننده آن است، همان حقيقتى است كه قلبش آن را شناخته و انديشه اش آن را در برگرفته و جانش آن را لمس كرده و همان است كه آفريننده حقيقت آن را در جان آن حضرت دميده است.
پس از تمام اين موارد، يك بُعد از دانش امام صادق وجود دارد كه درحقيقت معجزه آن حضرت محسوب مى شود چنان كه معجزه پيامبرصلى الله عليه وآله نيز قرآنش بود.
معجزه امام صادق عليه السلام آن بود كه وى تمام نيازمنديهاى انسان را مى دانست، اين بُعد خود به تنهايى شيعه جعفريه را وامى دارد تامكتب فكرى آن حضرت را در هر دوره اى دنبال كند.
در اينجا سزاوار است اعترافات برخى از زعما و انديشمندان را در باره آفاق گسترده دانش و جايگاه ارجمند علمى آن حضرت، كه حتّى دشمنان را به مدح و ستايش از ايشان وا داشته، نقل كنيم.
ابوحنيفه در باره آن حضرت مى گويد: "فقيه تر از جعفر بن محمّد نديدم".
و نيز گفته است: "جعفر بن محمّد فقيه ترين كسى است كه ديدم".
"او )امام صادق عليه السلام( در دين داراى دانشى سرشار و در حكمت صاحب ادبى كامل است".
شهرستانى در باره آن حضرت مى گويد: ابن حجر هيثمى در باره آن امام مى گويد: "مردم از جعفر بن محمّد الصادق علومى نقل كرده اند و آوازه او درتمام شهرها پيچيده و پشيوايان بزرگ از او روايت نقل كرده اند".
سيد امير على، نويسنده كتاب مختصر تاريخ العرب و التمدن الاسلامى، در باره آن حضرت مى گويد: "اين اشاره را از ياد نبايد برد كه كسى كه زعيم اين جنبش بود، يكى ازنوادگان على بن ابى طالب موسوم به امام جعفر، ملقّب به صادق بود.
وى مردى بود با افقهاى باز فكرى و خردى بس دورانديش.
به علوم عصرخويش بسيار اهتمام مى ورزيد.
در واقع او به عنوان نخستين پايه گذارمدارس فلسفى در اسلام محسوب مى شود.
در اجتماعات و جلسات علمى آن حضرت، تنها كسانى كه بعداً به عنوان بنيان گذاران مذاهب فقهى معرفى شدند، شركت نمى كردند بلكه دانش پژوهان علاقه مند به فلسفه و فلاسفه از نقاط دوردست نيز در اين جلسات شركت مى جستند".
پروفسور هولميادر، نويسنده انگليسى، در اين باره مى نويسد: "جابر بن حيان، شاگرد و يار جعفر صادق بود.
او در پيشواى ارجمندش تكيه گاه و ياور و رهبر و امين و فرد موجهى را مى ديد كه هيچ گاه نمى توانست از او بى نياز شود.
جابر با راهنمايى استادش كوشيد تا علم شيمى را از خرافاتى كه از اسكندريه گريبانگير آن شده بود، پيراسته ورهاسازد و البته در اين راه تا حدّ فراوانى هم كامياب شد بدين سبب بايد نام جابر را در كنار اسم ديگر نام آوران اين دانش در جهان امثال "بويله"و"لاوازيه" قرار داد".(1)
دهها و بلكه هزاران اعتراف ديگر از سوى نويسندگان مسلمان ومحدثان و قدما و بويژه معاصران آن امام در اين باره موجود است تاآنجا كه بايد گفت جهان از فضل و دانش سرشار و آگاهى گسترده و فزون از حد آن حضرت، آكنده گشته است.
________________________________________________

(1) اين اعترافات و دهها نمونه ديگر از آنها را مى توانيد در كتاب الامام الصادق نوشته استاد الدخيل، فصل امام در چشم بزرگان و دانشمندان، ص 111 - 86 بخوانيد.