حضرت زهرا(سلام الله علیها) همراز جبرئیل

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

من راجع به حضرت صدیقه(سلام الله علیها) خودم را قاصر می‏دانم ذکری بکنم فقط ‏اکتفا می‏کنم به یک روایت که در کافی شریف است و با سند معتبر نقل شده است; و آن روایت این است که حضرت امام صادق(علیه السلام)می‏فرماید:
«فاطمه(سلام الله علیها) بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زنده بودند، در این‏ دنیا بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت; و جبرئیل امین ‏می‏ آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می‏کرد و مسایلی ازآینده نقل می‏کرد.» ظاهر روایت این است که در این هفتاد و پنج‏روز مراوده‏ای بوده است; یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده‏ است... البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن‏ رسول اکرم(ص)....


در هر صورت، من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای‏ حضرت زهرا(س) ذکر کرده ‏اند: با این که آنها هم فضایل بزرگی است ‏این فضیلت را من بالاتر از همه می‏دانم که برای غیر انبیا علیهم السلام آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا وبعضی اولیایی که در ربته آنهاست، برای کسی دیگر حاصل ‏نشده.(امام خمینی(ره)، 11/12/64)
امام خمینی(ره) عاشق خدا بود وشیدای حق. دلداده رسالت‏ بود و جرعه نوش کوثر ولایت. یاد و نام‏ مادرش زهرای اطهر(س) برایش دل انگیز بود و شورآفرین. تقدیر نیز این دوستداری و جذبه ولایی را زیبا و نیک به هم پیوند داد ومیلاد فرزند را قرین تجلی نور فاطمی در بیستم جمادی الثانی‏ قرار داد. کتاب «مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه‏»، پرتوی‏از شیدایی و مهر ولایی اوست و سخنان فوق جلوه شکوهمندی از مهرو معرفت مقام فاطمی.
امام(ره) با نقل روایتی معتبر از اصول کافی به عظمت معنوی حضرت ‏فاطمه(سلام الله علیها) که همان محدثه بودن است اشاره می‏کند و آن را مهمترین فضیلت‏ بانوی نمونه اسلام می ‏شمارد. فضیلتی که جز برای‏ طبقه اول انبیاء برای دیگری حاصل نشده است. گفتگو با جبرئیل ‏به مدت هفتاد و پنج روز و سخن گفتن با فرشتگان که به خاطر مکرمت و عظمت فاطمی به حضورش می‏ شتافتند. امام صادق(علیه السلام)در پاسخ‏ فردی که می‏پرسد: محدث چیست؟ می‏فرماید: «یاتیه ملک فینکت فی‏قلبه کیت و کیت‏».
محدثه کسی است که فرشته به سویش می‏آید و به قلب او لطایف ونکات آسمانی را یاد آور می‏شود.
امام باقر(علیه السلام)می‏فرماید: محدث کسی است که فرشته را نمی‏ بیند;اما سخن او را در بیداری می‏شنود.
وجود فردی که محدث و گوش فرادهنده به حدیث فرشتگان باشد، مورد اتفاق تمامی دانشمندان شیعه و سنی است. و از اختصاصات شیعه ‏شمرده نمی‏شود. مرحوم علامه امینی در بحث «المحدث فی الاسلام‏»نصوص فراوانی از اهل سنت ذکر می‏کند که وجود محدث راپذیرفته‏ اند و بر افرادی تطبیق کرده‏ اند.
البته شیعه موارد تطبیقی آن را قبول نکرده، مصادیق و جلوه ‏های‏ آن را در عترت پیامبر(ص) و ائمه معصومین ‏علیهم السلام می‏داند;ولی متون مزبور بیانگر این است که شیعه در مساله وجود محدث‏در اسلام تنها نیست و دیگر فرق اسلامی نیز آن را پذیرفته‏اند. ازطرفی، پذیرفتن وجود انسانهایی مورد خطاب فرشتگان به معنای‏ نبوت و پیامبری نیست. حمران ابن اعین می‏گوید: امام باقر(علیه السلام)به‏من فرمود که علی(علیه السلام)محدث بود. من آن را برای یاران خویش نقل‏ک ردم. آنان پرسیدند:
چه کسی با او گفتگو می‏کرد؟ پاسخی نداشتم. به سوی امام باقر(علیه السلام) برگشتم و پرسش را به وی عرضه داشتم.
حضرت فرمود: فرشته با او سخن می‏گفت. گفتم منظورتان این است که‏ پیامبر بود؟
حضرت دست‏خود را حرکت داد و فرمود: خیر، آنان همانند کسانی‏ اندکه همراه حضرت سلیمان و حضرت موسی علیهما السلام بودند و یا مثل ذوالقرنین ‏شمرده می‏شوند.
امام صادق(علیه السلام)نیز در پاسخ به این پرسش می‏فرماید: خیر، پیامبر نیستند. آنها از علمایند، همانند ذوالقرنین در علم خویش.
در اصول کافی، در باب فرق بین رسول و نبی و محدث، نیز به این‏مطلب تصریح شده است. امام باقر و امام صادق‏ علیهما السلام پس ازبیان اینکه امام «محدث‏» و مورد گفتگو و خطاب فرشتگان است،می‏فرماید:
«لقد ختم الله بکتابکم و ختم بنبیکم الانبیاء.» با قرآن‏ کتابهای آسمانی پایان یافت و با حضرت محمد(ص) پیامبری به آخررسید.
بدین ترتیب، «محدث‏» هرگز به معنای نبوت و پیامبری نیست.
دراین راستا امام خمینی(ره) می‏فرماید: البته آن وحی به معنای ‏آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم(ص).
در باره حضرت صدیقه در روایات، دو جهت گفتگو مطرح شده است:
یکی گفتگو با فرشتگان و دیگری حضور جبرئیل نزد آن حضرت.
حضرت امام صادق(علیه السلام)می‏فرماید: «فاطمه بنت رسول الله(ص) کانت‏ محدثه و لم تکن نبیه‏» فاطمه دختر رسول خدا(ص)، محدثه بود نه ‏پیامبر.
سپس در ادامه توضیح می‏دهد که فاطمه(س) را از این جهت محدثه‏ نامیده‏ اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می‏شدند و همان گونه‏ که با مریم دختر عمران گفتگو داشتند، با او چنین سخن می‏گفتند:
«یا فاطمه، خدای متعال تو را پاک گردانید و از میان تمام زنان‏ عالم برگزید.» شبی حضرت صدیقه(سلام الله علیها) به فرشتگان فرمود: آیا آن‏زن که از جمیع زنان عالم برتر است، مریم دختر عمران نیست؟
جواب دادند: نه، مریم فقط سیده زنان عالم در زمان خویش بود;ولی خدای تعالی تو را بزرگ بانوان جهان در تمام زمانها ازاولین و آخرین قرار داده است. روایتی که امام خمینی از آن یادکرده، چنین است:
«ان فاطمه مکثت‏ بعد رسول الله خمسه و سبعین یوما و قدکان‏دخلها حزن شدید علی ابیها و کان جبرئل یاتیها فیحسن و یخبرهابما یکون بعدها فی ذریتها و کان علی یکتب ذالک فهذا مصحف‏ فاطمه.» فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) بیش از هفتاد وپنج روز زنده نماند. داغ پدر اندوهی سخت‏بر قلبش وارد ساخته ‏بود; به این جهت جبرئیل پی‏در پی به حضورش می ‏آمد و او را درعزای پدر تسلیت می‏گفت.خاطر غمین زهرا(س) را تسلی می‏بخشید و ازمقام و منزلت پدرش، حوادثی که بعد از رحلت او بر فرزندانش ‏وارد می‏گردید، خبر می‏داد. امیرمومنان(علیه السلام)آنچه جبرئیل می‏گفت‏ به‏ رشته تحریر در می‏ آورد. مجموع این سخنان «مصحف فاطمه‏» را شکل‏ می‏دهد.
این جهت نیز به شان و منزلت نبوت ارتباط ندارد; زیرا در قرآن‏ کریم از حضرت مریم و سخن گفتن جبرئیل با او یاد می‏کند. بااینکه آن حضرت پیامبر نبود. امام خمینی(ره) در این زمینه می‏نویسد:
در قرآن کریم آیاتی هست که دلالت می‏کند بر آنکه اشخاصی که ‏پیغمبر نبودند، ملائکه; بلکه جبرئیل را دیدند و با او سخن ‏گفتند. ما نمونه ‏ای از آن را اینجا یاد می‏کنیم: (اذ قالت‏ الملائکه یا مریم ان الله اصطفیک و طهرک واصطفیک علی نساءالعالمین) (سوره آل عمران، آیه 42) یعنی چون ملائکه گفتند به‏مریم که خدا تو را برگزیده و پاکیزه کرده و فضیلت داد برزنهای جهان، پس از آن خدای تعالی حکایت مریم را نقل می‏کند از«آیه 44» بسیاری از حالات عیسی مسیح و معجرات او را ملائکه‏ برای مریم نقل می‏کند و از غیب به او اخبار می‏دهند; و در سوره ‏مریم (آیه 17) می‏گوید: (فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا); و قضیه مراوده ملائکه و جبرئیل با مریم در بسیاری ازآیات قرآن مذکور است و خبرهایی که از غیب به او دادند، خداوندنقل می‏کند.
آمدن جبرئیل نزد حضرت صدیقه از عظمت و تعالی روحی و اوج معنوی‏ آن بزرگوار حکایت می‏کند; زیرا در باره کیفیت ایجاد رابطه ‏جبرئیل و فرشتگان با انسان دو نظریه است. نظریه‏ ای که فلاسفه‏ بر آن تاکید دارند، این است که می‏گویند: انسان تا در طبیعت وماده است، در حجاب است و نمی‏ تواند به ملا اعلی دست‏ یابد. همین ‏که خود را از معاصی و لذات و تعلقات نفسانی آزاد ساخت، نورمعرفت و ایمان به خدا و ملکوت اعلی در قلبش تجلی می‏کند.
این نور در بالاترین مرتبه خویش همان جوهر قدسی است که در اصطلاح فلاسفه عقل فعال و در زبان شریعت نبوی روح قدسی نامیده‏ می‏شود. با ظهور این نور، آنچه در آسمان ها و زمینه است‏ برایش‏ روشن می‏گردد. و حقایق اشیا را می‏بیند، همان گونه که نور مادی‏را در صورتی که حجاب نباشد مشاهده می‏کند. در این زمینه به ‏آیاتی نیز استشهاد شده است; برای نمونه خداوند می‏فرماید:
(و طبع علی قلوبهم فهم لایفقهون) بر دلهای آنها مهر زده شده،پس آنان چیزی نمی ‏فهمند.
(بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون) گناهانی که انجام دادندبر دل های آنان غلبه کرده است.
پس از آنکه فرد از این حجاب ها دور شد، باطن او معراج معنوی‏ خویش را آغاز می‏کند; سر ملکوت بر او آشکار شده، آیات بزرگ‏ خداوند را مشاهده می‏کند. چنانکه خداوند می‏فرماید:
(لقد رای من آیات ربه الکبری) سپس همین روح قدسی در روح بشری‏و دنیایی‏ اش تاثیر می‏نهد. و حقایقی که شهود کرده، در حواس ‏ظاهری مانند بینایی و شنوایی متمثل آشکار می‏سازد. بدین ترتیب،شخص حقایق ملکوتی را، که در آن عالم حقیقی خارجی و مشخص است،به صورت محسوس مشاهده می‏کند.
بر اساس این نظریه، تکامل و عروج معنوی و روحی انسان سبب‏ ارتباط با حقایق ملکوت می‏شود.
نظریه دوم این است که روح ولی یا پیامبر سبب نزول فرشتگان‏ نیست، بلکه خداوند فرشته را مامور می‏کند در پیشگاه ولی خدا قرار بگیرد و مسایل را بازگوید. ظواهر ادله نیز بر درستی این‏ نظر گواهی می‏دهد. بر اساس این نظریه، تا ظرفیت معنوی و تناسب‏ روحی کامل بین ولی الهی و فرشته نباشد، این نزول ممکن نخواهدشد. قرآن کریم در این زمینه می‏فرماید:
(الله اعلم حیث‏یجعل رسالته) (انعام، 124) خداوند آگاه‏تر است‏ که پیامبری و رسالت‏ خویش را در کدامین جایگاه قرار دهد.
در شان نزول این آیه می‏خوانیم که: ولید ابن مغیره می‏گفت: چون‏ ثروتمند هستم و سن بیشتری دارم، باید بر من وحی نازل شود.
خداوند متعال می‏ فرماید: شایستگی‏ ها را خداوند می‏داند. برای این‏در آیه دیگر صبر و یقین را عامل وصول به مقام امامت معرفی ‏می‏نماید و می‏فرماید:
(و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانو بآیاتنایوقنون) (سجده، 34) از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ‏ما هدایت می‏کنند; و این بدان سبب است که آنان صبر پیشه کردندو به آیات ما یقین داشتند.
امام خمینی(ره) در این زمینه می‏فرماید: مساله آمدن جبرئیل‏ برای کسی یک مساله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای‏ هرکسی می‏آید و امکان دارد بیاید. این یک تناسب لازم است‏ بین‏ روح آن کسی که جبرئیل می‏خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح ‏اعظم است. چه ما قابل بشویم به این که قضیه تنزیل، تنزل‏ جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولی است‏ یا پیغمبر است، اوتنزیل می‏دهد او را و وارد می‏کند تا مرتبه پایین یا بگوییم که‏ خیر، حق تعالی او را مامور می‏کند که برو و این مسایل را بگو.
چه آن قسم بگوییم که بعضی اهل نظر می‏گویند. و چه این قسم ‏بگوییم که بعض از اهل ظاهر می‏گویند تا تناسب ما بین روح این‏ کسی که جبرئیل می‏آید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است ‏نباشد امکان ندارد این معنا... . این فضیلت را من بالاتر ازهمه می‏دانم که برای غیر انبیاعلیهم السلام آن هم نه همه انبیا برای طبقه بالای ابیناعلیهم السلام و بعضی از اولیایی که در رتبه آنها هست، برای کسی دیگر حاصل نشده.
امید آنکه پرتوی از فیض کوثر قرآن صدیقه طاهره دل و جانمان راروشن سازد و با شناخت هرچه بیشتر آن بانو، گلواژه ‏های تقوا وایمان را در اجتماع خویش متجلی سازیم.
______________________
پدیدآورنده: عباس کوثری