شعر : تا کی ز تن درد ...

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

تا کي ز تن درد فراقم جان بگيرد
امشب دعا کن عمر من پايان بگيرد
گيرم وضو از اشک و رويت را ببوسم
آنسان که زهرا بوسه از قرآن بگيرد
با من بگو کي ديده يک طفل سه ساله     
رأس پدر را بر روي دامان بگيرد
با من بگو کي ديده يک مرغ بهشتي         
چون جغد جا در گوشه ي ويران بگيرد
با من بگو کي ديده طفلي در خرابه
اشک پدر را با لب عطشان بگيرد
با من بگو کي ديده اشک ميزباني
خاکستر و خون از رخ مهمان بگيرد
با من بگو اي جان بابا، با چه جرمي
دشمن هزاران بار از من جان بگيرد
با من بگو کي ديده با رسم تصدق
ريحانه ي زهرا ز مردم نان بگيرد
دست ار نداري با دو چشم خود دعا کن
زخم دل من از اجل درمان بگيرد
«ميثم» سزد در ماتمم آنسان بگريي
کز سيل اشکت چرخ را طوفان بگيرد


منبع :
فضائل و مناقب اهل البیت (علیهم السلام)