خرده گيرى كوته نظران

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

1 - نوشته اند كه مردى از اصحاب گفت : اى رسول خدا! ((عيينه )) و ((اقرع )) را صد در صد مى دهى و ((جعيل بن سراقه )) را بى نصيب مى گذارى ! رسول خدا فرمود: از آن دو دلجويى كردم تا اسلام آورند و ((جعيل )) را به اسلامش حواله دادم .
2 - مردى از بنى تميم در حالى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله مشغول غنائم بود بر سر وى ايستاد و گفت : ((نديدم كه عدالت كنى )). رسول خدا در خشم شد و گفت : ((واى بر تو، اگر عدالت نزد من نباشد نزد كه خواهد بود؟)) و چون يكى از اصحاب خواست او را بكشد، رسول خدا فرمود: او را به خود واگذار...
3 - چون رسول خدا صلى الله عليه و آله به مردانى از قريش و ديگر قبايل عرب بخششهايى فرمود و از اين بابت چيزى به انصار نداد، ((حسان بن ثابت )) به خشم آمد و در گله مندى از اين كار رسول خدا قصيده اى گفت .
4 - علاوه بر آنچه حسان گفت ، در ميان انصار سخنان گله آميز و نامناسبى درباره تقسيم غنائم گفته مى شد. رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور فرمود تا انصار فراهم آمدند، آنگاه براى آنان سخن گفت و چنان آنان را تحت تاءثير قرار داد كه همگى گريستند و گفتند: ما به همين كه رسول خدا همراه ما به مدينه بازگردد خشنود و سرافرازيم . (340)

- پینوشتها -

 340-  سيره ابن هشام ، ج 4/141؛ امتاع الاسماع ، ج 1/430.