با امام صادق(علیه السلام) در سايه قرآن

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

اهل بیت ترجمان قرآن
مرحوم شیخ کلینی در اصول کافی بخشی را به مسائل حجت و دلیل‏ شیعیان اختصاص داده و در یکی از اخبار آن بخش چنین نقل کرده: منصور بن حازم گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: خداوند بالاتراز آن است که به وسیله مخلوقاتش شناخته شود بلکه این‏ مخلوقاتند که به وسیله خدا شناخته می‏گردند.
امام صادق(ع) فرمود: راست گفتی.


گفتم: کسی که دانست‏ برای او پروردگاری است، پس سزاوار است که‏ بداند برای آن پروردگار رضا و سخطی است که جز از راه وحی ورسول شناخته نمی‏گردند، پس اگر به کسی وحی نشد سزاوار است که‏ دست‏ به دامان رسولان خدا شود، پس اگر آنها را ملاقات کرد، خواهد دید که آنها حجت هستند و پیروی از ایشان واجب.
آنگاه به امام صادق(ع) می‏گوید که از مردم در مورد حجت‏ بعد از رسول خدا(ص) پرسیدم. آنها گفتند: قرآن، ولی من به آنها تذکردادم که قرآن بدون سرپرست و قیم کفایت نمی‏کند، چرا که گروه های‏ مختلف از جمله مرجئه، قدریه و حتی زنادقه که به قرآن ایمان هم‏ندارند برای سخن خویش به قرآن استدلال می‏کنند و روی همین جهات‏ است که گفتم قرآن نیاز به سرپرستی دارد که هرچه در مورد آن‏ بفرماید حق باشد و در این میان کسانی چون ابن مسعود و عمر وحذیفه به عنوان سرپرست معرفی شدند اما من سوال کردم که آیا تمام قرآن را می‏دانستند؟ در جواب گفتند:
خیر، تنها علی(ع) بود که آگاه به تمام قرآن بود. من گفتم: پس ‏شهادت می‏دهم که علی(ع) قیم و سرپرست قرآن است و پیروی از اوواجب و پس از رسول خدا(ص) حجت‏بر مردم است و آنچه در موردقرآن ابراز عقیده کند حق است.
امام صادق(ع) پس از شنیدن سخنان او و استدلال زیبا و محکم وی‏او را با گفتن «رحمک الله‏» ستود و دعایش کرد. (1)
سخنان جناب‏ منصور را ضمیمه کنید به فرمایش حضرت امیرالمومنین که‏ می‏فرماید:(ع) «این قرآن جز خطوطی که میان دو جلد نگاشته شده،چیزی نیست، به زبان سخن نمی‏گوید، ناچار باید ترجمانی داشته ‏باشد» (2)
در همین زمینه یکی از اصحاب امام صادق(ع) می‏گوید:
شنیدم که امام صادق(ع) می‏فرمود: «نحن ولاه امر الله و خزنه‏علم الله و عیبه وحی الله.» (ما ولی امر «امامت و خلافت‏»خدا و گنجینه علم خدا و صندوق وحی خدائیم) (3)
پدر گرامی آن ‏حضرت، امام باقر(ع)می‏فرماید: نحن تراجمه وحی الله‏» (مامترجمان وحی خدائیم.) (4)
هرچه می‏خواهی در قرآن بجوی
در قرآن می‏خوانیم: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل‏شی‏ء...» (5)
امام صادق(ع) می‏فرماید: «خداوند در قرآن هرچیزی ‏را بیان کرده است، به خدا سوگند آنچه که مورد احتیاج مردم‏بوده را کم نگذارده، تا کسی نگوید اگر فلان مطلب درست ‏بود درقرآن نازل می‏شد، آگاه باشید همه نیازمندی های بشر را خدا در آن‏ نازل کرده ‏است.» (6) آری، قرآن کتاب تربیت و آدم سازی است.
تمام آنچه برای رسیدن به تکامل و قرب الهی لازم است در قرآن‏آمده، باطن قرآن نیز ژرفائی دارد که برای رسیدن بدان علم‏ اهل‏بیت لازم دارد و همچنین جزئیات احکام و مطالب مختلف در قرآن‏است که همان علم خاندان وحی را می‏طلبد.
امام صادق(ع) می‏فرماید:
«ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فی کتاب الله عزوجل‏و لکن لا تبلغه عقول الرجال‏» (هیچ امری نیست که دو نفر در آن‏ اختلاف پیدا کنند مگر آنکه اصل و ضابطه ‏ای در قرآن دارد و لیکن ‏عقول مردم بدان نمی‏رسد.) (7)
در جای دیگر امام فرمود: معنای‏ این روایت که «هیچ آیه ‏ای از قرآن نیست مگر آنکه ظهر و بطنی‏دارد»
این است که: ظهر قرآن تنزیل آن و بطن آن تاویلش‏ می‏باشد که بخشی از آن سپری گشته و بخش دیگر هنوز نیامده ومانند خورشید جریان دارد، آنچه از تاویل آمده همان گونه که‏ شامل مردگان می‏گردد، زندگان را نیز شامل می‏شود و خداوندمی‏فرماید:
«تاویل آن را جز راسخان در علم نمی‏دانند» و ما از تاویل‏ آن آگاهیم. (8)
آن امام(ع) همچنین می‏فرماید: من به کتاب خداوندآگاهم و گوئی در کف دستم قرار دارد، در آن خبر آسمان و زمین وخبرهای آینده و کنونی موجود است، خداوند می‏فرماید: «نزلناعلیک الکتاب تبیانا لکل شی‏ء» (9)
اقسام ایمان در قرآن
امام صادق(ع) می‏فرماید: «ایمان‏» در قرآن چهارگونه مطرح گشته ‏است:
1 اقرار زبانی:
خداوند می‏فرماید:«یا ایهاالذین آمنوا خذوا حذرکم...» (ای‏ کسانی که «ایمان‏» آورده ‏اید با کمال دقت مراقب دشمن باشید(تا غافلگیر نشوید) و در دسته ‏های متعدد یا به صورت اجتماع،(برای مبارزه) به راه افتید، در میان شما افرادی (منافق) وجوددارند که هم خودشان سست می‏باشند و هم دیگران را به سستی ‏می‏کشانند، اگر مصیبتی به شما برسد می‏گویند: خدا به ما نعمت‏ داد که با مجاهدان نبودیم تا شاهد صحنه ‏های دلخراش گردیم. واگر با خبر شوند که مومنان واقعی پیروز شده‏اند و طبعا به‏ غنائمی نیز دست پیدا کرده ‏اند، همچون افراد بیگانه‏ ای که هیچ‏ ارتباطی میان آنها و مومنان نبوده، از روی حسرت می‏گویند: ای‏کاش ما هم با مجاهدان بودیم و سهم بزرگی نصیب ما می‏شد. ) (10)
امام می‏فرماید: اگر اهل شرق و غرب این سخن را بر زبان جاری‏می‏ساختند از دایره ایمان بیرون می‏رفتند. اما با این حال چون‏اقرار زبانی کرده بودند خداوند آنها را مومن نامیده و به همین‏ جهت مومنان دعوت می‏شوند که ایمان آورند: «یا ایهاالذین"آمنوا"، "آمنوا" بالله و رسوله‏» (11) که خداوند به خاطر اقرار زبانی آنها را مومن نامیده و به ایشان فرموده ایمان ‏آورید یعنی تصدیق هم بنمائید.
2 تصدیق قلبی:
خداوندمی‏فرماید: «الذین "آمنوا" و کانوا یتقون لهم البشری فی‏الحیاه الدنیا و فی الاخره‏» (آنها "اولیای خدا" کسانی هستندکه ایمان آورده و "قلبا تصدیق نمودند" و بطور مداوم تقوا وپرهیزکاری را پیشه خود ساخته‏ اند، برای ایشان در زندگی دنیا ودر آخرت بشارت است.) (12)
و همچنین در آنجا که خداوند از قول‏ بنی اسرائیل چنین نقل می‏کند که: «یا موسی لن نومن لک...» (13) یعنی ای موسی ما هرگز به تو ایمان نمی‏آوریم (و تو راقلبا تصدیق نمی‏کنیم) مگر آنکه خدا را (با چشم خود) آشکاراببینیم! و همچنین در آیه «یا ایهاالذین آمنوا» که در قسمت‏ اول گذشت.)
3 انجام واجبات:
خداوند می‏فرماید: «و ما کان الله لیضیع ایمانکم...» وقتی ‏خداوند قبله پیامبرش را به طرف کعبه تغییر جهت داد، اصحاب‏ رسول خدا(ص) گفتند: (وای برما) نمازهایی که به سوی بیت المقدس ‏اقامه کردیم باطل گشت! خداوند در پاسخ، آیه فوق را نازل کرد وفرمود: «خداوند ایمان (نمازهای) شما را تباه نخواهدساخت.» (14)
4 تایید و حمایت:
خداوند می‏فرماید: «لا تجدقوما یومنون بالله و...» هیچ قوم و گروهی را که ایمان به خداو روز قیامت دارد نمی‏یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی‏ کنند، هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنهاباشند، ایشان کسانی هستند که خدا ایمان (یعنی تایید و حمایت‏ خود) را بر لوح و صفحه قلوبشان نوشته و با روحی از جانب خودش‏آنها را تقویت فرموده...» (15)
اقسام کفر در قرآن
امام صادق(ع) می‏فرماید: در قرآن «کفر» به پنج معنا وارد شده‏است:
1 انکار (که خود بر دوقسم است):
الف: از روی نادانی:
خداوند می‏فرماید: آنها (کفار نادان) گفتند:
چیزی جز همین زندگانی ما در دنیا چیز دیگری نیست، گروهی از ما می‏میرند و گروهی زنده می‏شوند (و به دنیا می‏ آیند و جای آنها رامی‏گیرند) و چیزی جز گذشت زمان ما را هلاک نمی‏کند. «و مایهلکنا الا الدهر» در حالی که آنها (کفار نادان) به این سخن خود (که‏ معادی وجود ندارد) یقین نداشته و تنها گمانی بی اساس دارند.
«و مالهم بذلک من علم ان هم الا یظنون‏» (16) و همچنین آنجا که ‏خداوند می‏فرماید: آنهای که (از روی نادانی) کافرگشتند برای‏آنها تفاوت نمی‏کند که آیا مرا از عذاب خدا بترسانی یا نترسانی ‏ایمان نخواهند آورد. (17)
ب از روی آگاهی
خداوند می فرماید:
هنگامی که از طرف خداوند کتابی (قرآن) به آنها (یهود) رسید که‏ موافق نشانه‏ هایی بود که با خود داشتند، با اینکه پیش از این‏جریان، خود را به ظهور پیامبر اسلام(ص) دلگرم می‏کردند و امید پیروزی بر دشمنان خود را داشتند، اما با ظهور وی (همه چیز رافراموش کردند و با آگاهی) به او (حضرت محمد«ص‏») کافر گشتند. (18)
آری، چنین است که هوا پرستی سبب می‏گردد تا ا نسانی که‏ سالها در پی حقیقت‏ بوده، از درک آن باز بماند و جالب است که‏ در زمان ما نیز عده‏ای که پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی دم‏از ارزشها می‏زدند اکنون وازده و جامعه غرب را به رخ جامعه ‏اسلامی ما می‏کشند و از اینکه بوی ادکلن آنها ما را مست نکرده وهمچنان بر اصول خویش پا برجا مانده ‏ایم تاسف می‏خورند وغضب ناکند و اینجاست که باید همان سخن ارزشمند شهید دین وسیاست آیه‏ الله دکتر بهشتی را گفت که خطاب به ارباب آنها فرمود: «به امریکا بگوئید از ما عصبانی باش و از این عصبانیت ‏بمیر.» «موتوا بغیظکم‏» (19)
2 بیزاری:
خداوند از قول حضرت ابراهیم(ع) چنین نقل می‏کند:
شما غیر از خدا برای خود بت هایی انتخاب کرده ‏اید که در زندگی ‏دنیا وسیله محبت و دوستی میان شما گردند، اما بدانید روزقیامت این رشته علاقه و محبت گسسته گشته و هریک از شما از دیگری بیزاری می‏جوید «یکفر بعضکم ببعض‏» و یکدیگر را لعن ونفرین می‏کنند... (20)
3 ترک فرمان خدا:
خداوند می‏فرماید: بر ذمه عموم مردم است که آهنگ خانه او کنند،آنها که توانائی رفتن به سوی آن را دارند، حج ‏برکسانی که‏ مستطیع باشند واجب است) و هرکس کفر ورزد (و فرمان خدا را ترک‏ گوید و حج ‏بجای نیاورد، تنها به خویشتن ضرر زده، چرا که)خداوند از همه جهانیان بی نیاز است. (21)
4 کفران نعمت:
خداوند از قول سلیمان چنین نقل می‏کند: «و هرکس خدای را شکرگذارد، به سود خویش شکر کرده و هرکس کفر ورزد (و کفران‏ نعمتهای خدا نماید، فقط به خویش خسارت وارد کرده، چرا که)پروردگار من بی نیاز و کریم است. (22)
رنگ خدایی
خداوند می‏فرماید: رنگ خدائی بپذیرید، و چه رنگی از رنگ خدایی ‏بهتر؟! «صبغه الله و من احسن من الله صبغه‏» (23)
امام ‏صادق(ع) فرمودند: مراد از «رنگ خدایی‏» اسلام است. (24)
آری،اگر مبانی و تعالیم آسمانی اسلام برای نسل جوان تبیین گرددآنان را شیفته خود کرده و روی از مکاتب ساخته دست‏ بشر وبرآمده از هوا و هوس هایش رهایی می‏یابند و اثر جلوه گریه ای‏ سراب گونه و سم کشنده فرهنگ فاسد غرب در قالب خط و خال خوشرنگ‏از بین خواهد رفت.
معنای خشم و غضب خدا
خداوند (پس از بیان جنایات فرعون و پیروانش و مغالطه کاری های‏ آنها در برابر حضرت موسی(ع) و عدم پذیرش ارشادات و مواعظ آن‏حضرت) می‏فرماید: پس آن هنگام که ما را به خشم آورند، از ایشان ‏انتقام گرفتیم و همه را غرق نمودیم. «فلما آسفونا انتقمنامنهم فاغرقنا هم اجمعین) (25)
امام صادق(ع) می‏فرماید: خداوندمانند ما (انسانها) به خشم در نمی‏ آید بلکه برای خود، اولیا ودوستانی دارد که آنها خشمگین و یا راضی می‏گردند، و خداوندرضای آنها را رضای خود و خشم آنان را خشم خویش قرار داده، چراکه آنان را راهنمای به سوی خود محسوب داشته و فرموده است:
هرکس به دوست من اهانت کند، با من به جنگ برخاسته و مرا به‏ جنگ دعوت کرده است و همچنین خداوند فرموده است: کسی که ازپیامبر(ص) پیروی کند خدا را پیروی کرده است. «من یطع الرسول‏فقد اطاع الله‏» (26) همچنین فرموده است: کسانی که با تو بیعت‏ نمی‏کنند، در حقیقت‏ با خدا بیعت نموده ‏اند «ان الذین یبایعونک‏انما یبایعون الله‏» (27)
چرا دعاهای ما مستجاب نمی‏شود؟
خداوند می‏فرماید: ای رسول ما هنگامی که بندگانم از تو در باره ‏من سوال کنند بگو که من نزدیکم. دعای دعا کننده را آن هنگام‏ که مرا می‏خواند اجابت می‏کنم. پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند وبه من ایمان بیاورند تا به سعادت راه یابند. (28) مردی نزدامام صادق(ع) آمد و همین آیه را مطرح نمود و گفت: من خدا رامی‏خوانم ولی دعایم به اجابت نمی‏رسد. چرا؟
امام فرمود: زیرا شما به عهد و پیمان خدا وفا دار نیستید،خداوند می‏فرماید: به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم.
«اوفوا بعهدی اوف بعهدکم.» (29) آنگاه چنین ادامه دادند: به ‏خدا سوگند اگر شما به پیمان تان با خدا وفا دار باشید (وفرامین او را اطاعت و نواهی او را ترک گوئید) خدا به پیمان‏ خود با شما وفا می‏کند (و دعاهایتان را مستجاب و بهشت را نصیبتان می‏گرداند.) (30)
کمترین اهانت ‏به پدر و مادر، ممنوع!
خداوند می‏فرماید: پروردگارت فرمان داده جز او راپرستش مکنید و به پدر و مادر احسان و نیکی نمائید، هرگاه یکی‏ از آنها، یا هردو ایشان، نزد تو به سن پیری برسند، به آنها«اف‏» مگو. (کلمه اهانت‏ آمیز به زبان نیاور) «فلا تقل ‏لهما اف‏» و بر سر آنها فریاد مزن و گفتار کریمانه (لطیف وسنجیده) نثارشان گردان. امام صادق(ع) می‏فرماید: اگر چیزی کمتراز «اف‏» وجود داشت، خدا از آن نهی می‏کرد و این (کلمه اف) حداقل مخالفت و بی احترامی نسبت ‏به پدر و مادر می‏باشد... (31)
بهره هرکس از قرآن، به اندازه خویش
امام صادق(ع) می‏فرماید:
معارف قرآن 4 دسته ‏اند: عبارت، اشارت، لطائف و حقائق.
آری، قرآن ظاهری دارد و باطنی.
دسترسی به ظاهر قرآن برای کسانی که با لغت عرب آشنایی دارند میسور است. اما از این مرحله که بگذریم یعنی اشارات و لطائف وحقائق قرآن در شعاع فکری هرکسی نمی‏باشد و تنها عده ‏ای مخصوص ازآنها بهره می‏برند.
هشدار به مدعیان دانش قرآن
امام صادق(ع) می‏فرماید:
بدانید! خدای رحمتتان کناد! هرگاه کسی از کتاب خدا، ناسخ ومنسوخ، خاص و عام، محکم و متشابه، اسباب نزول،... آشکار وعمیق، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها،... قطع و وصل،... و سیاق‏ کلام و... نداند آگاه به قرآن و اهل آن نیست و اگر کسی چنین‏ ادعایی (بدون دلیل) کرد، دروغگو و اهل افترا و تهمت ‏بر خدا و رسولش می‏باشد و جایگاه وی جهنم خواهد بود و بد سرانجامی ‏است. (32)

کوثر :: اسفند 1377، شماره 24
___________________________________
1 اصول کافی، ج 1، ص 168، حدیث
2 دارالکتب الاسلامیه تهران.
2 نهج البلاغه خطبه 125.
3 اصول کافی، ج 1، ص 192، حدیث 1.
4 همان، حدیث‏3.
5 نحل، آیه‏89.
6 تفسیر نور الثقلین، ج‏3، ص 740.
7 همان، ج‏3، ص 75.
8 بصائرالدرجات، ص‏216.
9 اصول کافی، ج 1، ص‏229.
10 نساء، 71 تا73.
11 همان، آیه‏136.
12 یونس، آیات‏63 و 64.
13 بقره، آیه 55.
14 همان، آیه‏143.
15 مجادله، آیه 22. تفسیر قمی، ج 1، ص 30، چاپ نجف.
16 جاثیه، آیه 24.
17 بقره، آیه‏6.
18 همان، آیه‏89.
19 آل عمران، آیه‏119.
20 عنکبوت، آیه 25.
21 آل عمران، آیه‏97.
22 نمل، آیه 40 و تفسیر قمی، ج 1، ص 32، چاپ نجف.
23 بقره، آیه 138.
24 تفسیر قمی، ج 1، ص 62.
25 زخرف، آیه 55.
26 نساء، آیه 80.
27 فتح، آیه 10 و توحید صدوق، ص 168.
28 بقره، آیه‏186.
29 همان، آیه 40.
30 تفسیر قمی، ج 1، ص‏46.
31 جامع السعادات، ج 2، ص 258.
32 همان، ج‏93، ص 2 و3.