پنجاه سال در جستجوى رهبر آگاه

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

بُرَيْهْ يا بُرَيْهه  از علماى بزرگ هفتاد ساله مسيحى در عصر امام صادق (علیه السلام) بود كه مسيحيان به وجود او افتخار مى كردند؛ او مدتى بود كه عقيده اش نسبت به آئين مسيحيت سست شده بود؛ و به دنبال دين حق مى گشت و با بسيارى از مسلمانان بحث و مناظره نموده بود؛ او همسر خدمتگزارى داشت كه مطالب دينى را با او در ميان مى گذاشت ؛ ولى با آن همه بحث و بررسى هنوز به نتيجه نرسيده بود؛ تا اينكه شيعيان او را به هشام بن حكم  يكى از شاگردان زبردست و دانشمند امام صادق (علیه السلام) معرفى كردند.
بُرِيْهَه روزى با جمعى از مسيحيان به مغازه هشام در كوفه رفتند؛ ديدند هشام به عده اى قرآن ياد مى دهد؛ بريهه به هشام گفت : با همه عالمان و متكلمان اسلام  بحث و مناظره كرده ام ؛ ولى به نتيجه نرسيده ام ؛ اينك آمده ام با تو مناظره كنم .
هشام در حالى كه خنده بر لب داشت ؛ به او گفت : اگر معجزات حضرت مسيح (علیه السلام) را مى خواهيد ندارم.
سپس او سؤالاتى درباره اسلام ازهشام كرد و پاسخ كافى شنيد؛ آنگاه هشام از او سؤالاتى درباره مسيحيت كرد؛ ولى او در پاسخ درمانده شد.
سرانجام بريهه شرمسار شد؛ و همراهانش اظهار پشيمانى مى كردند؛ و با اين وضع متفرق شدند.
بريهه به خانه خود بازشگت و جريان ملاقات خود با هشام را براى همسرش تعريف كرد؛ و همسرش گفت : اگر در جستجوى دين حق هستى ؛ غمگين نباش ؛ هر كجا حق را ديدى بپذير و در اين مسير لجاجت نكن .
بريهه سخن او را پذيرفت ؛ و روز ديگر نزد هشام رفت و به او گفت : آيا تو معلم و رهبرى نيز دارى ؟
- آرى .
او كيست و در كجاست و در چه حال است ؟
اندكى از نژاد و عصمت و علم و سخاوت و شجاعت امام صادق (علیه السلام) را بيان كرد؛ و سپس گفت : اى بريهه ! خداوند هر حجتى را كه بر مردم دورانهاى گذشته منصوب نموده ؛ براى مردم دوران وسط و اخير نيز اقامه كرد؛ و هيچگاه حجت خدا و دين از ميان نرود.
سخن بسيار درستى گفتى آنگاه بريهه همراه همسر خود با هشام به سوى مدينه رهسپار شدند؛ تا به حضور امام صادق (علیه السلام) برسند.
هشام همراه بريهه و همسر او (مسافرت طولانى بين كوفه ومدينه را به پايان رسانده ) به مدينه رسيدند. براى ديدار امام صادق (علیه السلام) به خانه آن حضرت رفتند؛ در آنجا با امام كاظم (علیه السلام) فرزند امام صادق (علیه السلام) (كه در آن وقت كمتر از بيست سال داشت ) ملاقات نمودند.
هشام داستان خود با بريهه را براى امام كاظم (علیه السلام) نقل كرد؛ در اين هنگام امام كاظم (علیه السلام) به بريهه فرمود: تا چه اندازه به كتاب دينت (انجيل ) آگاهى دارى ؟
آن را مى دانم .
- تا چه اندازه اطمينان دارى كه معنيش را بدانى ؟
به آن به خوبى آگاه هستم ؛ و در اين جهت ؛ اطمينان بسيار دارم .
آنگاه امام كاظم (علیه السلام) مقدارى از فرازهاى كتاب انجيل را خواند؛ بريهه (آنچنان تحت تأثير جاذبه قرائت امام قرار گرفت كه هماندم نور ايمان بر سراسر قلبش تابيد و) عرض كرد:
اياك كنت اطلب منذ خمسين سنة او مثلك
پنجاه سال است كه من در جستجوى تو يا مانند تو بودم