رفتار رسول اعظم (ص) به توصيف امام حسن و امام حسين (عليه السلام)

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

شيخ صدوق (رحمه الله ) در معانى الاخبار از امام حسن و امام حسين (عليه السلام) نقل مى كند كه رفتار و اخلاق رسول خدا (ص) چنين بود:
O با غصه ها، قرين بود و همواره متفكر به نظر مى رسيد.
O بيشتر اوقات ساكت بود و جز به هنگام ضرورت سخن نمى گفت .
O هنگام سخن گفتن در آغاز و پايان ، به آرامى ، لب به سخن مى گشود.
O كلامش ، كوتاه و جامع و خالى از تفصيل بى جا و رساننده مقصود بود.
O در راه رفتن ، قدم هايش را از زمين بلند مى كرد و به آرامى و باوقار راه مى رفت .
O تند مى رفت مانند كسى كه بر زمين سراشيب راه مى رود.
O چون به جانبى نگاه مى كرد، با تمام بدن متوجه مى شد.
O چشم ها افتاده بود و به سوى زمين بيشتر نگاه مى كرد تا به آسمان .
O به كسى خيره نمى شد، بلكه نگاه كردنش ، لحظه اى بيش نبود.
O هر كه را مى ديد، ابتدا سلام مى كرد.
O نعمت در نظرش بزرگ مى نمود، اگر چه ناچيز باشد.
O هيچ نعمتى را نكوهش نمى كرد.
O دنيا و ناملايمات آن هرگز او را به خشم نمى آورد.
O اگر حقى پايمال مى شد، از شدت خشم ، كسى را نمى شناخت و از هيچ چيز پروا نداشت تا آنكه حق را يارى كند.
O هنگام اشاره ، به تمام دست اشاره مى كرد.
O چون از مطلبى تعجب مى كرد، دست ها را پشت و رو مى كرد.
O هنگام صحبت كردن ، دست ها را به هم وصل مى كرد و انگشت ابهام دست چپ را به كف دست راست مى زد.
O بيشتر خنده هاى آن حضرت ، لبخند بود.
O با مردم انس مى گرفت و آنان را از خود دور نمى كرد و حالشان را جويا مى شد.
O بزرگ هر قومى را گرامى مى داشت و او را بر قومش حاكم مى كرد.
O هميشه از مردم حذر مى كرد و خود را مى پاييد، بدون آنكه صورت از آنان بگرداند و بدخلقى كند.
O هر كار نيكى را تحسين و تقويت مى كرد.
O از ياران خود تفقد مى كرد.
O از كار مردم غفلت نمى كرد، مبادا آنان منحرف شوند.
O درباره حق كوتاهى نداشت و از آن هم تجاوز نمى كرد.
O اطرافيان آن حضرت ، نيكان مردم بودند. برترين آنان نزد ايشان ، كسانى بودند كه مردم را بيشتر نصيحت كنند و بزرگترينشان كسانى بودند كه درباره برادر دينى بيشتر مواسات و خيرخواهى داشت .
O در هيچ مجلسى نمى نشست و برنمى خاست ، مگر به ياد خدا.
O در مجالس ، جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمى كرد و از اين كار نهى مى فرمود.
O وقتى به جمعيتى مى پيوست ، هر جا كه خالى بود، مى نشست و اصحاب را به اين كار دستور مى داد.
O حق هر يك از اهل مجلس را ادا مى كرد و كسى احساس نمى كرد كه ديگرى پيش آن حضرت از او محترم تر است .
O با هر كس كه مى نشست ، آنقدر صبر مى كرد تا خود آن شخص ‍ برخيزد.
O مجلس ايشان ، مجلس حلم و حيا و صداقت و امانت بود و در آن آوازها بلند نمى شد و حرمت مردم هتك نمى شد. اگر لغزشى سر مى زد، جاى ديگر گفته نمى شد.
O كسى را زياد مدح نمى كرد و از چيزى كه به آن رغبت و ميل نداشت ، غفلت مى ورزيد.
O از سه چيز پرهيز مى كرد: جدال ، پرحرفى و گفتن مطالب بى فايده .
O نسبت به مردم از سه چيز پرهيز مى كرد: هرگز كسى را سرزنش نمى كرد؛ از او عيب نمى گرفت ؛ لغزش و عيب هاى مردم را جستجو نمى كرد.
O سخن نمى گفت ، مگر در جايى كه اميد ثواب در آن داشت .
O اگر اهل مجلس از چيزى به خنده مى افتادند، وى نيز مى خنديد واز آنچه تعجب مى كردند، تعجب مى كرد.
O بر بى ادبى شخص غريب در پرسش و گفتار صبر مى كرد.
O هرگز ثناى كسى را نمى پذيرفت ، مگر اينكه ثنايش به عنوان تشكر از آن حضرت باشد.
O سخن هيچ كس را نمى بريد، مگر آنكه از حد مشروع تجاوز كند. در آن صورت ، با نهى كردن يا با برخاستن ، سخن او را قطع مى كرد(847).

- پینوشتها -

847- معانى الاخبار، ص 83.