مسجد الاقصى را به پيامبر نشان دادند

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

در كتاب شريف ((بحار الانوار)) از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است:
وقتى پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در شب معراج به ((بيت المقدس)) رفت و در آنجا نماز خواند و ارواح انبياء را ملاقات فرمودند، به هنگام بازگشت، قافله ((قريش)) را ديدند كه به ((مكه)) باز مى گشتند، آنها يكى از شتران خود را گم كرده بودند، ظرف آبى هم داشتند، پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) قدرى از آب را نوشيد و بقيه را به زمين ريختند.
صبح روز بعد، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، تفصيل معراج شب قبل را براى مردم ذكر نمودند. ((ابوسفيان)) و ((ابوجهل))، و ديگر مشركان به پيامبر گفتند:
((چه مى گوئيد؟ از اينجا تا بيت المقدس يك ماه راه است)).
حضرت فرمودند:
((براى اينكه بفهميد من راست مى گويم، دو نشانه برايتان ذكر مى كنم، اول اينكه شترى از قافله تان گم شده و ثانيا آنها ظرف آبى داشتند كه من مقدارى را نوشيده و بقيه را روى زمين مشركان باز هم باور نكردند و گفتند:
((اگر راست مى گويى كه شبانه به سفر رفته اى، بگو ((مسجد الاقصى)) چند ستون و چند قنديل داشت؟))
در همين وقت جبرئيل از جانب خداوند نازل شد و براى اينكه حجت را بر مشركان تمام كند، مسجد الاقصى را به پيامبر نشان داد، پيامبر نيز ستون و قنديل هايش را شمرده و به اطلاع مشركان رسانيد، ولى چون منظور آنان بهانه گيرى بود ايمان نياوردند.
يك ماه بعد، قافله قريش رسيد، مردم از آنها پرسيدند.
((در فلان شب چه حالى داشتيد و چه اتفاقى برايتان رخ داد؟))
كاروانيان پاسخ دادند:
((در آن شب، شترى از ما گم شد و ظرف آبى هم داشتيم كه صبح روز بعد آن را خالى يافتيم)).
با وجود اين معجزه واضح، باز هم مشركان ايمان نياوردند.(121)
 
از مطلع هستى و ظهور ذرات           تا مقطع عالم و قيام عرصات
يك يك ز لسان جمله موجودات           بر عارض پر نور محمد صلوات

- پینوشتها -

121- معراج: ص 65.