پیش از این اشاره شد که مشرکین مکه چون موسم حج مىشد و مىدیدند قبایل اطراف و حاجیان براى برگزارى مراسم حج به مکه مىآیند و قهرا پیغمبر اسلام آزادى زیادترى براى تبلیغ دین خود پیدا مىکند،بیشتر نگران مىشدند و از ترس سرایت گفتار آن حضرت به قبایل و شهرهاى دیگر و نفوذى که در نتیجه در خارج از محیط مکه پیدا مىکند فشار و اذیت خود را نسبت به آن حضرت و پیروانش بیشترکرده و در مبارزه و مخالفت با آن حضرت جدىتر عمل مىکردند .
در یکى از همین سالها که موسم حج فرا مىرسید قریش درصدد برآمدند تا بلکه از راهى به یک اقدام عمومى دست بزنند و به همین منظور نزد ولید بن مغیره که مرد سالمند و بزرگى در میان قریش بود رفته و چاره کار را از او خواستند.
ولید گفت:شما مىدانید که آوازه محمد از شهر مکه به خارج نیز رفته و در میان قبایل اطراف پیچیده اکنون بیایید و سخن خود را درباره او یک جهت کنید و یک چیز را به طور همگانى دربارهاش بگویید و چنان نباشد که هر دسته درباره او سخنى بگوید!گفتند:هر چه تو بگویى ما همگى همان را دربارهاش خواهیم گفت.
ولید گفت:شما چیزى را انتخاب کنید تا من هم با شما همسخن و همصدا شوم.
قریشـما مىگوییم محمد کاهن است.
ولیدـنه به خدا او کاهن نیست،زیرا ما کاهنان را دیده و سخنانشان را شنیدهایم،و سخنان محمد شباهتى به گفتار آنها ندارد.
قریش پس مىگوییم دیوانه است.
ولید نه!دیوانه هم نیست،ما دیوانگان را دیدهایم و در کارها و سخنان محمد دیوانگى مشاهده نمىشود.
قریش مىگوییم:شاعر است!
ولیدـشاعر هم نیست،زیرا ما انواع شعرـاز رجز و هزج و مبسوط و غیرهـرا دیدهایم ولى سخنان او شعر هم نیست.
قریش پس مىگوییم ساحر است.
ولیدـنه ساحر هم نیست زیرا ما ساحران و سحر و جادوشان را هم دیدهایم،آنها ریسمانى را گره مىزنند و در آن مىدمند و سخنان محمد شباهتى به کار آنها ندارد.
پرسیدند:پس چه بگوییم و کارهاى او را به چه چیز نسبت دهیم؟
ولید گفت:به خدا در گفتارش حلاوتى است و اصل و ریشهاش محکم و ثمره و میوهاش پاکیزه و نیکوست،هر چه بگویید مردم بخوبى مىدانند که سخنان بیهوده و باطلى است و با این همه این احوال باز هم از همه بهتر همان است که بگویید ساحر استزیرا سخنان او همچون سحر و جادوست که به وسیله آنها میان پدر و فرزند،زن و شوهر،فامیل و عشیره را جدایى مىاندازد .
قریش از نزد ولید بیرون آمده و سر راه کاروانیان رفته و به هر کس برخورد مىکردند او را از تماس با رسول خدا(ص)برحذر داشته و از سحر و جادوى آن حضرت بیمناکش مىساختند.
و به گفته بسیارى از اهل تفسیر آیات زیر درباره ولید و اندیشه و گفتارش نازل شد:
«ذرنى و من خلقت وحیدا،و جعلت له مالا ممدودا،و بنین شهودا،و مهدت له تمهیدا،ثم یطمع أن ازید،کلا انه کان لایاتنا عنیدا،سارهقه صعودا،انه فکر و قدر،فقتل کیف قدر،ثم قتل کیف قدر،ثم نظر،ثم عبس و بسر،ثم ادبر و استکبر،فقال ان هذا الا سحر یؤثر،ان هذا الا قول البشر...» (13)
- پینوشتها -
13.[مرا واگذار با کسى که او را تنها آفریدم،و براى او مال بسیار و پسرانى گواه قرار دادم،و آماده ساختم برایش آمادگىها،سپس آرزو دارد که زیادتر گردانم،نه چنان است او آیات ما را دشمن دارد،زود است که او را به عذابى سخت دچار سازیم،همانا او اندیشید و سنجید،پس کشته شود که چگونه سنجید،سپس کشته شود چگونه سنجید پس نگریست سپس چهره در هم کشید و روى در هم کرد آن گاه پشت کرد و کبر ورزید،و گفت:این نیست مگر سحرى که در رسد و نیست آن مگر گفتار بشر...]سوره مدثر،آیات 11 تا .25
در موسم حج
- بازدید: 774