ازدواج با زینب بنت جحش و داستان زید بن حارثه

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

از حوادثى که در این سال اتفاق افتاد ازدواج پیغمبر با زینب بنت جحش بود این ازدواج مورد بحث و انتقاد برخى از کشیشان مغرض مسیحى قرار گرفته و این عمل پیغمبر را حمل بر علاقه شدید به زن و شهوت جنسى کرده‏اند و به پیروى از منافقین صدر اسلام گفته‏اند:چون پیغمبر زینب را دید و به او علاقه‏مند شد،وسیله طلاق او را فراهم ساخت تا خود با او ازدواج کند؟در اینجا لازم است قدرى در این باره توضیح داده شود و نخست اصل داستان ازدواج او را با زید بن حارثه شوهر اول او ذکر کرده و سپس به دنباله ماجرا مى‏پردازیم.
پیش از این در داستان بعثت رسول خدا و دومین مردى که به آن حضرت ایمان آورد گفته شد که زید بن حارثه چند سال قبل از بعثت به صورت برده‏اى به خانه خدیجه آمد و رسول خدا (ص)او را از خدیجه گرفت و آزاد کرد و از آن پس او را پسر خود خواند و مردم مکه او را پسر محمد مى‏نامیدند.
داستان اسارت و بردگى او و ماجراهاى بعدى را مورخین این گونه نوشته‏اند که:زید جوانى از قبیله کلب بود و در ضمن نزاعى که میان قبیله مزبور و یکى از قبایل دیگر عرب روى داد او را به اسارت گرفتند و در بازار عکاظ به معرض فروش در آوردند و حکیم بن حزامـبرادر زاده خدیجه  روى سفارشى که قبلا خدیجه براى خریدغلامى به او کرده بود،زید را خرید و براى خدیجه به مکه آورد،پس از آنکه پیغمبر اسلام خدیجه را به همسرى اختیار کرد به زید علاقه‏مند شد تا بدانجا که او را زید الحب نامیدند.خدیجه که چنان دید او را به پیغمبر بخشید و در این خلال جریانى اتفاق افتاد که پدر و خویشان زید مطلع شدند که وى به صورت بردگى در خانه خدیجه به سر مى‏برد.
و چون بردگى زید براى آنها موجب سرافکندگى بود و از این گذشته به فرزند خود علاقه داشتند به مکه آمده و براى استرداد زید با پیغمبر گفتگو کردند و مبلغى هم به عنوان قیمت فرزند خود پیش آن حضرت بردند.زید که از ماجرا مطلع شد روى محبتهایى که در طول اقامت در خانه آن حضرت دیده بود حاضر به بازگشت به میان قبیله خود نشد و پس از مذاکراتى قرار شد پیغمبر او را آزاد کند و او را پسر خوانده خویش کرده و در خانه آن حضرت بماند.
پدر و مادر زید نیز با این پیشنهاد موافقت کردند و از آن پس رسول خدا(ص)او را پسر خود خواند و اعلام کرد که او از من ارث مى‏برد و من هم از وى ارث خواهم برد و بدین ترتیب منظور زید،پدر،مادر و قبیله او نیز عملى گردید و همگى راضى شدند.
پس از اینکه پیغمبر به رسالت مبعوث شد و چند سال از این ماجرا گذشت طبق آیه 6ـ5 سوره احزاب این حکم منسوخ گردید و قرار شد پسر خوانده ‏ها را به نام پدران اصلى آنها بخوانند و از آن پس او را زید بن حارثه گفتند.