دستم را بگير

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

هنوز سخنان فاطمه زهرا (س ) تمام نشده بود و فضه نگران و مضطرب در كنار حضرت ، ايستاده بود تا دختر رسول خدا را آرام كند، اما به يك باره صداى گوش خراش شكسته شدن در منزل مولى على عليه السلام همه را وحشت زده كرد و لحظه اى بعد آنچه نبايد مى شد، اتفاق افتاد. ابن خطاب در ادامه نامه اش به معاويه ، به اين فراز از واقعه دلخراش آن روز نيز اشاره مى كند و مى نويسد:
هيزم جمع كرده ، در را آتش زدم . فاطمه (س ) پشت در مانع از ورودم شد... وقتى كشته هاى بدر و احد را، كه به دست على هلاك شده بودند، به ياد آوردم ، بر افروختم و به يك باره لگدى محكم بر در خانه كوبيدم . در با صداى مهيبى باز شد. فاطمه پشت در بود، در را به گونه اى فشار دادم كه كودكش (محسن ) سقط شد. فاطمه چنان ناليد كه گويى مدينه زير و رو شد و داد زد:
آه يا فضه الى فخذينى فوالله لقد قل ما فى احشايى من حمل .(51)
آه اى فضه ! به سويم بشتاب و مرا درياب . به خدا قسم كودكم كشته شد. او به ديوار تكيه داد و من در را به عقب انداخته ، داخل خانه شدم ، فاطمه با آن حال روبرويم ايستاد تا مانع ورود من شود و من از روى چادر سيلى محكمى به گوشش كوبيدم .
آرى و از اين روز بود كه خاندان اهل بيت براى هميشه در تاريخ آينه مظلوميت شدند. مظلوميت هايى كه براى بسيارى از بزرگان نيز قابل تصور نبود و آنان گاه با ديده ترديد به اينگونه روايات مى نگرند.
سليم بن قيس هلالى نيز از اين افراد بود لذا به حضور سلمان فارسى رسيد و از سلمان پرسيد: آيا واقعا اين جماعت ، بدون اجازه وارد خانه فاطمه شدند؟ سلمان فرمود: آرى !! به خدا قسم كه دختر پيامبر مقنعه نيز بر سر نداشت و استغاثه مى كرد: يا ابتاه ! يا رسول الله ! همين ديروز بود كه از ميان ما رفتى و فرياد زد يا فضه ! به خدا قسم كه كودكم را كشتند)).(52)

- پینوشت -

 51- كوكب الدرى جزء اول ، ص 135، بحارالانوار، ج 43، ص 198 و ج 8، ص 230 و چاپ كمپانى ، نهج الحياة ، ص 210 در رياحين الشريعه با تغيير عبارت مى خوانيم (يا فضه خذينى فقد والله قتل ما فى احشايى من الحمل ) ج 2، ص 325 و 326 و ج 1، ص 267.
52-
قال السليم قلت يا سلمان فقل اى و عزت انجبار لكنها لاذت بجنب الباب فمذرا وها عصروها عصره تصيح يا فضة اسندينى هل هجموا و لم يك استيذان ليس على الزهرا من خمار رعاية للستر و الحجاب كادن بنفسى ان تموت حسرة و قد و ربى قتلوا جنينى
(رياحية الشريعة ، ج 1، ص 269 و منابع قبل ).