قرآن گواه جاوید پیامبر (صلى الله علیه و آله)

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

هدف اصلى این نوشته کاویدن ویژگی هاى قرآن است که پیامبر و مسلمانان آن را نشانه جاویدان الهى بودن دعوت پیامبر مى‏ دانند. در این بخش از مقاله، نخست‏ به ماندگارى و دست‏ نخوردگى قرآن اشاره گردیده و با نگاهى تاریخى گفته شده است که با توجه به انبوهى توزیع این کتاب، امکان دگرگون ‏سازى آن در هیچ برهه ‏اى از تاریخ اسلام، پذیرفتنى نیست. سپس به بررسى ادبیات قرآن پرداخته ‏ایم و با جداسازى دو جنبه: الف) استوارى دستورى یا سامان مندى قرآن به عنوان مرجع و حجت در زبان تازى حتى نزد غیر مسلمانان; و ب) زیبایى و آرایه ‏هاى واژگانى و خوش ‏آهنگى و دل‏ انگیزى متن قرآن، گفته‏ ایم که تصدیق هر کدام از این دو براى دریافت‏ شگفتى و ژرفاى قرآن، نیاز حتمى به آشنایى با زبان عربى ندارد و براى هرکس شدنى است، که این خود یکى از دریچه ‏هاى نگاه به جنبه اعجاز همگانى و همیشگى قرآن مى‏ باشد.


در گفتار شماره پیشین آورده ‏ایم که شمارگان انبوه قرآن در گذر همه سده‏هاى پیدایش این کتاب و ماندگارى نسخه ‏هاى فراوان و بى‏شمار همه عصرها، راه بررسى موشکافانه متن دینى مسلمانان را بسى آسان و هموار ساخته است. هرکس مى‏تواند با پژوهش در نسخه‏ هاى فراوان در موزه ‏ها، مسجدها و مدرسه‏ هاى خاور و باختر کره خاک، به ارزیابى ادعاى یکنواختى و دست‏ نخوردگى قرآن، که مسلمانان بر آنند، بپردازد.
اکنون این نکته را نیز یادآور شده و بر آن پاى مى‏فشاریم که اساسا در گذر سده‏ هاى تاریخ اسلام زمانى را نمى‏توان یافت که دست‏بردن و دگرگون ساختن قرآن در برهه ‏اى، شدنى باشد. از همان نیمه نخست سده آغازین پیدایش اسلام، نسخه‏ هاى انبوه این کتاب، به ویژه پس از هماهنگ ‏سازى و توزیع آن در روزگار خلیفه سوم، در هر خانه و مسجدى یافت مى ‏شد و هزاران چشم و دل، واژه ‏ها و فرازهاى این کتاب را از آغاز تا انجام حفظ مى‏کرده و مى‏ خواندند و مى ‏نوشتند. چگونه ممکن بود که کتابى بدین گستردگى در توزیع و تکثیر را ساخت؟ ! حتى در سخت ‏ترین فراز و فرودهاى تاریخ که  بسیارى از سرزمین هاى اسلامى، آماج تاخت و تاز جنگ هاى خانمان سوز گردید، باز هم این کتاب را به فراوانى و در دسترس همگان مى ‏یافتند. نه یورش مغولان و نه درگیری هاى دامنه ‏دار صلیبى، هیچ کدام، بر انبوهى نسخه ‏هاى این کتاب تاثیر شکننده بر جاى نگذاشت. با این که در این ستیزها، هزاران کتاب و نوشته دیگر سوخت و هرگز نشانى از آنها بدست نیامد. جالب این که حتى آن نسخه‏ هایى از قرآن، که به چنگ دیگران افتاده و امروز زینت ‏بخش موزه ‏هاى سراسر گیتى است، هم چنان یک نواخت و دست‏ نخورده برجاى مانده است. تو گویى دستى توانمند بر آن است که این نوشته را حتى در دست دیگران نیز نگاه دارد. به راستى آیا چنین چیزى را در نوشته‏ اى دیگر مى ‏توان یافت.
بدین سان، امکان وقوع تحریف در این کتاب تنها به سال هاى نخستین پس از پیامبر صلى الله علیه و آله محدود مى‏شود; سال هاى حکومت دو خلیفه تا هنگامى که در روزگار عثمان، قرآن هاى یکنواخت و هماهنگ به همه سرزمین هاى اسلامى آن روز فرستاده شد. سخن در این است که حتى آشنایى نه چندان گسترده با تاریخ اسلام گواهى مى‏ دهد که در آن برهه کوتاه که کمتر از بیست‏ سال بود نیز امکان دست‏ اندازى و دگرگون‏ سازى این کتاب را نمى ‏توان پذیرفت. در آن روزها هنوز انبوه گواهان و یاران دور و نزدیک پیامبر که از نخستین روزهاى مکه تا مدینه و جنگ و صلح با آن حضرت زیستند، زنده بودند و با حساسیت، به کتاب خداوند مى‏ نگریستند. با همه اختلاف هاى جانکاهى که پس از پیامبر رخ نمود، همه اصحاب نسبت‏ به آیات قرآن، جز در نکته‏ هایى بسیار خرد و ناچیز، اختلافى نکردند. با این که کار سوزاندن و یا در آب و سرکه جوشاندن تک‏ نگاری هاى پراکنده قرآن در روزگار عثمان، اعتراض هاى بسیارى را برانگیخت، اما گزارش در خور توجهى نمى‏ یابیم که دگرگونى و دست‏اندازى در قرآن را حتى مخالفان عثمان به او نسبت داده باشند. او را «حراق المصاحف‏» خواندند، ولى «محرف‏» ننامیدند. البته این اعتراض ها هم دیرى نپایید و کار درست هماهنگ‏ سازى و توزیع بجاى قرآن بر جاى ماند. جالب اینجاست که قدرت سیاسى حکومت‏ خلیفه سوم نیز به اندازه‏ اى نبود که بپنداریم ترس از حکومت، مانع اعتراضها مى‏شد; چرا که در ریز و درشت عملکردهاى عثمان، همواره مخالفت هاى جدى ابراز مى‏شد و شورشیان ناخرسند، خلیفه را دوبار محاصره کرده و سرانجام او را کشتند. اگر در آن روزگار، کسى حتى در جایگاه عثمان مى ‏توانست ‏به دگرگون‏ سازى قرآن دست‏ یازد، از مخالفت و اعتراض در امان بود؟ یا این که هیچ چشم تیزبینى و هیچ دل مشتاقى نبود که دلباخته کتاب خدا باشد؟ آیا اندک آشنایى با تاریخ اسلام براى نادرستى این انگاره ‏هاى غریب، کافى نیست؟
این نوشته، در پى آن نیست که جنبه‏ هاى گسترده تاریخى این مساله را بررسى کند، تنها به یادآورى همین نکته بسنده مى ‏کنیم که چگونگى حضور قرآن در میان انسانها، چه باورمندان و چه دیگران، به گونه ‏اى بوده که امکان دست‏بردن در آن، جز در برهه ‏اى کوتاه از دهه ‏هاى آغازین اسلام، پذیرفتنى نیست و در آن برهه هم، با توجه به شرایط سیاسى، اجتماعى و مذهبى و نیز حضور شخصیت هاى مهم و آغازگران حرکت اسلام، چنین چیزى به یقین، شدنى نبود.
ادبیات قرآن
از دیرباز در میان مسلمانان معروف بوده است که قرآن داراى ادبیات ویژه و شگفتى مى‏ باشد. هنگامى که سخن از ویژگی هاى برجسته این کتاب به میان مى‏آید، نخستین ویژگى که به ذهن و زبان مى‏رسد ادبیات آن است. گرچه بررسى ادبیات و زیبایى واژگانى و سبک یک نوشتار یا گفتار نیازمند آشنایى به زبان آن مى‏باشد، ولى مى‏ توان در باره قرآن نکته ‏هایى را یادآور شد، که حتى نا آشنایان به زبان و ادب تازى را هم سودمند افتد. آرى ارزیابى و پى ‏بردن به شگفتى کتاب دینى مسلمانان در سطحى پخته و شایسته، نیازمند آشنایى و مهارت در دستور زبان و قواعد بدیع و بیان عربى است.
در این فراز به نکته‏ هایى در باره قرآن مى‏ پردازیم که جداى از ریزه ‏کاری هاى درونى و قواعد دستورى، نشان‏ دهنده برخى ویژگی هاى ادبى این کتاب باشد. در این زمینه از یک سوى مى‏ توان استوارى دستورى و مرجع ‏بودن متن قرآن را به عنوان یک متن برجسته و پذیرفته شده در زبان و ادبیات عرب بررسى کرد و از سویى دیگر زیبایی ها و آرایه‏ هاى واژگانى آن را کاوید.
الف) استوارى دستورى و مرجع بودن قرآن
در باره استوارى دستورى و مرجع ‏بودن این متن در قواعد زبان عربى باید گفت که این کتاب از آغاز پیدایش تا کنون مورد توجه و استناد در این زمینه بوده است. نگاهى هرچند گذرا به کتاب هاى بى‏ شمار نگاشته شده در قواعد صرف و نحو عربى به خوبى نشان مى‏ دهد که تا چه اندازه به متن آیات قرآن به عنوان مرجع و مستند بى‏ چون و بى ‏همتاى این گستره، توجه شده است. به راستى آیا مى‏توان در گذر سده ‏هاى طولانى که زبان و ادبیات عرب به شیوه ‏اى علمى به همت والاى دانشمندان نام ‏آورى کاویده و نگاشته شده، کتابى را یافت که در این زمینه از قرآن بهره نگرفته باشد؟ جالب آن که اصل توجه به دستور و قواعد زبان عرب با آمدن قرآن و اهمیت مسلمانان به درست ‏خواندن این کتاب، آغاز شده است. همه پژوهشگران این زبان بر آنند که گستره پردامنه و بالنده و استوار این زبان قانونمند و بسامان، با آمدن اسلام و پیدایش قرآن، هماهنگى و سامان علمى یافته و پژوهش و نگارش در این زمینه با انگیزه پاسدارى از قرآن به عنوان متنى مقدس و فرابشرى در اندیشه مسلمانان، آغاز شده است. آیا مى‏توان در تاریخ ادبیات عرب کتابى درخور توجه یافت که پیش از اسلام و پیدایش قرآن، به قواعد و دستور آن پرداخته باشد؟ بارى به گمان ما این که ساماندهى و پژوهش علمى قواعد زبان عربى، که استوارى و قانونمندى چشم‏گیرى دارد، وامدار پیدایش اسلام و قرآن مى‏ باشد، مطلبى روشن است و نیاز به پافشارى بیشتر ندارد. حتى غیر مسلمانانى که در این زمینه به کاوش پرداخته‏ اند نیز آشکارا و فروتنانه حجیت و مرجعیت دستورى قرآن را پذیرفته ‏اند. در روزگار ما که زبان و ادبیات عرب مرزهاى بومى خود را درنوردیده و در پژوهش هاى دانشگاه هاى جهان جایگاهى یافته و یا در میان عرب زبانان غیر مسلمان، مانند مسیحیان لبنان، در این باره کاوش هاى ارزشمندى انجام گرفته است، به خوبى مى‏توان دید که تا چه اندازه به قرآن توجه شده و جنبه دستورى آن، جداى از باور دینى و درستى یا نادرستى محتوایى پیام هایش، پذیرفته شده است. اساسا باید گفت که استوارى دستورى یک متن مى ‏تواند از محتواى پیام آن جدا باشد و پذیرش هرکدام در گرو دیگرى نباشد. بدین سان پذیرش مرجعیت قرآن نیز از سوى دیگران، نه کارى شگفت که شیوه اى پسندیده و هماهنگ با خلق و خوى پژوهش علمى است.
در همین زمینه نکته شایسته درنگ و مهم این که در میان مسلمانان متون دینى دیگرى هم بوده و هست که حجم آن به ده ها برابر قرآن مى‏رسد. این همه گفته ‏ها و نوشته‏ ها که از پیامبر و امامان به ما رسیده و با دقت و موشکافى بسیارى نگاشته و به آیندگان سپرده شده، میراث سترگى از متون دینى اسلام به شمار مى‏ آید. با این همه، اندیشمندان و ادیبان مسلمان، این متون را مرجع و حجت‏براى استناد در زمینه قواعد زبان عربى نمى دانند; چرا که بناى معصومان علیهم السلام این نبوده است که در گفتار و نوشتار خود بر مراعات قواعد ریز و درشت صرفى و نحوى پاى‏بفشارند و سخنى بگویند یا بنویسند که حتما قابل استناد دستورى باشد. آیا دیده شده که همانند آیات قرآن، در یک مساله دستورى به جمله‏ اى از نهج البلاغه، استناد کنند؟ البته روشن است که گفته ‏ها و نوشته‏ هاى معصومان علیهم السلام بسیار زیبا و ادیبانه و دل‏نشین عرضه گردیده، ولى مرجع‏ بودن در قواعد یک زبان، ویژگى دیگرى است که آن را در قرآن پذیرفته ‏اند.
بدین‏سان مى‏ بینیم که از یک سوى، مسلمانان متون دینى دیگر خود را به عنوان مرجع دستورى زبان عربى مطرح نمى‏کنند، ولى اشعار خرافى و مبتذل روزگار جاهلیت را به عنوان مرجع ادبیات عرب مى‏پذیرند، و از دیگر سوى، زبان‏شناسان و تازى‏دانان غیر مسلمان نیز قرآن را به حجیت و مرجعیت در این زبان مى‏ شناسند. این همه نشان مى‏دهد که شیفتگى اعتقادى و جانبدارى دینى انگیزه این نیست که این ویژگى را براى قرآن برشمرده ‏اند. به راستى آیا این ویژگى را در متون دینى ادیان الهى یا بشرى دیگر به آسانى مى‏توان یافت؟ سوگمندانه باید گفت که در ادیان گوناگون کمتر مى‏توان متون دینى را به زبان اصلى آن در گذر سده‏ ها بدست آورد. نه تورات و نه انجیل را مى‏توان به زبان اصلى آنها یافت و نه اصل کتابها و نوشته‏ هاى پیامبران بزرگ و نام ‏آور دیگر را مى‏توان به دست آورد، تا چه رسد به این که ویژگى ادبى یا مانند آن را در این متون بررسى کرد. این امتیاز در میان متون دینى، تنها از آن قرآن است که همواره به زبان اصلى در دسترس بوده و به اعتراف همگان، مرجع مهم زبان خویش به شمار مى‏ آید. البته در این باره سخن و نکته‏ هاى ادبى و تاریخى بسیارى هست که در این نوشته کوتاه نمى‏ گنجد.
ب) زیبایی ها و آرایه‏ هاى واژگانى قرآن
زیبایی ها و آرایه ‏هاى واژگانى قرآن نیز گستره دل‏نشین دیگرى است که در باره این کتاب مى‏توان از آن یاد کرد. سخن آهنگین و گزینش واژه‏ هاى گوش‏نواز و دل‏ انگیز و چینش بسامان، به این نوشته چنان جانى بخشید که ناباوران بدان نیز نمى ‏توانستند از پذیرش جانفزایى و دلربایى آن سر باز زنند. البته ارزیابى و پذیرش این ویژگى نیاز بیشترى به آشنایى با زبان و سبک هاى ادبى عربى دارد. گرچه نباید انکار کرد که زیبا شمارى قرآن از سوى مسلمانان، تا اندازه ‏اى برخاسته از باور و شیفتگى دینى آنان به این متن است، که سخن مستقیم پروردگارش مى‏ دانند، ولى مگر تنها مسلمانان بر این ویژگى پاى مى‏فشارند؟ نگاهى گذرا و آگاهى نه‏ چندان گسترده به روزگار آغاز پیدایش قرآن کافى است تا گیرایى و دلربایى این متن را نزد آنان که به زبان مادرى خویش، آن هم در دوران شکوفایى سخنورى عرب، شیفته زیبایی هاى قران مى‏ شدند، دریابیم. گزارش هایى که از چگونگى اسلام ‏آوردن برخى از صحابه نامدار رسول خدا صلى الله علیه و آله که گیرایى آیات آنان را به سوى پیامبر کشاند، نشان‏ دهنده همین است.
گذشته از این، مخالفان و دشمنان پیامبر نیز خود بدین ویژگى اعتراف مى‏کردند. اگر شیفتگى دوستان را از سر دل باختگى و ایمان به سخن خداوند و پیامبرش بدانیم، گفته‏ هاى کافران و دشمنان پیامبر را چه کنیم؟ مگر نه این که سخن او را «افسونگر» مى‏دانستند و خود او را «ساحر» و «شاعر» مى ‏خواندند؟ آیا کسى سرودن شعرى را به پیامبر اسلام نسبت داده است؟ یا مقصود آنان زیبایى آیاتى بود که او پس از چهل سالگى آنها را براى مردم بازگو مى‏کرد؟ یادآورى این نکته از سوى خود پیامبر به مردم روزگار خویش نیز بسیار مهم است که: من پیشتر از این عمرى را در میان شما بسر برده ‏ام، آیا نمى ‏اندیشید؟ به راستى اگر زیبایى سخن او بدان پایه که در قرآن آمده از سوى خود پیامبر بود، چرا در چهل سال نخست زندگى او نشانى از این دست نمى‏ توان یافت؟ به هر روى همه اینها گواه آن است که غیر مسلمانان و حتى دشمنان پیامبر نیز از پذیرش زیبایى سخن قرآن سر برنمى‏ تافتند. بدین‏سان تصدیق زیبایى، گوش ‏نوازى و دل‏ انگیزى آیات قرآن تا این اندازه نیاز به آگاهى گسترده و نزدیک به زبان و ادبیات عرب ندارد. آیا پذیرش زیبایى سروده‏ هاى حافظ در زبان پارسى یا گوته در آلمانى، حتما در گرو آشنایى و توان ارزیابى شعر در این دو زبان است، یا مى‏ توان از این همه اشتهار و داورى موافقان و مخالفان اندیشه‏ هاى این شاعران نیز توانایى ایشان و استوارى سروده ‏هایشان را دریافت؟ البته روشن است که آشنایى مستقیم با زبان یک متن و توان ارزیابى ادبى آن، راه بهتر و بالاترى مى‏باشد، ولى مقصود ما آن است که همگان مى ‏توانند جنبه زیبایى ادبیات قرآن را تصدیق کنند، هرچند با زبان اصلى آن آشنایى گسترده ‏اى نداشته باشند.
از سویى دیگر در گذر سده‏ هاى تاریخ اسلام تا امروز، صدها و شاید هزاران کتاب در زمینه تفسیر و جنبه‏ هاى ادبى و زیبایی هاى واژگانى قرآن به نگارش درآمده و امروز میراث سترگى در گستره علوم اسلامى برجاى مانده است. انبوهى از نوشته ‏ها نیز در فراز و فرود رخدادهاى تاریخى گذشته از میان رفته‏ اند که ما تنها از آنها نامى را مى‏ شناسیم و گاهى حتى نامى هم نمانده است. در این حجم بزرگ که در زبانهایى چون تازى و پارسى که به زبان قرآن نزدیک‏ترند و نیز به زبان هاى دیگر، سامان یافته، همگى از ویژگی هاى ادبى و آرایه‏ هاى واژه‏ هاى آن سخن گفته ‏اند. آیا مى‏توان پذیرفت که هزاران اندیشمند و صدها نویسنده، ادیب و پژوهشگر، همگى تنها به دنبال شیفتگى اعتقادى خویش، سرخوش از جانبدارى دینى به چنین کارى دست زده ‏اند و قرآن داراى ویژگى برجسته‏اى در این زمینه نیست؟ به راستى که اگر کسى چنین احتمالى را هم به ذهن بیاورد، سخن بیهوده و خنده ‏آورى خواهد بود. آیا مى ‏توان این همه ریزه ‏کاری هاى ادبى و نکته ‏پردازی هایى را که در طول تاریخ نگارش هاى تفسیرى، هزاران ورق بر دفتر معرفت‏ بشرى افزوده است ‏به یکباره شست و به کنارى نهاد و آن را بى‏ پایه دانست؟ به راستى چنین ستمى در هر شاخه و رشته ‏اى از فرهنگ و دانش بشرى و در هر کجاى جهان و تاریخ، نابخشودنى است. چرا این همه دانشمند و ادیب و نویسنده مسلمان، یک‏دهم این تلاش را براى متون دینى دیگر به کار نبسته ‏اند تا شیفتگى و جانبدارى اعتقادى خود را در گستره ‏اى دیگر نیز بنمایانند؟ آیا بزرگداشت‏ سخنان دیگر پیامبر اسلام یا دیگر رهبران اصلى دین، مانند امامان معصوم در اعتقاد شیعه، تا این اندازه کم و ناچیز است؟ حقیقت آن است که آنان به دنبال سفارش و پافشارى خود پیامبر، دریافته ‏اند که سخن خداوند در قرآن، رنگ و بوى دیگرى دارد و این متن آمده تا نمونه‏اى براى همه روزگاران باشد تا بهترین داستانها، ذکر، روشنایى، بیان، راهنما، استوار، رسا و... باشد و اگر همه انسانها توان خویش را برهم انباشته سازند و از توش و توان هاى دیگر نیز بهره جویند، حتى یک سوره مانند آن نخواهند آورد. (1)
بدین سان مى‏ بینیم که تصدیق این مطلب نیز حتما نیازمند آشنایى نزدیک با زبان قرآن نیست. چگونه مى‏ توان پذیرفت که هزاران تن اهل دانش، از نویسنده و مدرس و پژوهشگر و دانش ‏پژوه، با هزاران صفحه و جلد و مطلب در باره قرآن، به مبالغه و اغراق پرداخته و متنى عادى را محور این همه تلاش قرار داده باشند؟
نکته درخور توجه دیگر این که بسیارى از این تلاشگران در گستره قرآن ‏پژوهى از اقوام عرب‏زبان هم نبودند. به ویژه ایرانیان در گذر سده ‏ها بیشترین کوشش را براى سامان‏ بخشیدن به شاخه ‏هاى گوناگون ادبیات عرب به انجام رسانده ‏اند تا این همه را در خدمت پژوهش و موشکافى قرآنى درآورند و از این رهگذر جنب و جوش فرهنگى ارزشمندى براى فرهنگ بشرى به ارمغان آورده و بر جاى گذاشته ‏اند. براستى این همه اندیشمندان غیر عرب که از نخستین سده پیدایش اسلام تا کنون به کاوش در تفسیر و علوم قرآن، هزار نکته باریک‏تر از مو را کاویده‏ اند، راهى بیهوده و بى‏ا ساس پوییده و به گفته حافظ ژاژ خاییده‏ اند؟ در این نوشته کوتاه نمى‏ توان حتى به نام ها و کتابهاى اندیشمندان این گستره اشاره کرد، ولى تنها یادآور مى‏شویم که در کتاب ارزشمند خدمات متقابل اسلام و ایران، مرحوم شهید مطهرى، مطالب بسیار سودمندى در این باره آورده‏اند. بد نیست‏به چند نمونه از آنها اشاره کنیم:
«کتاب معروف سیبویه در نحو که به نام «الکتاب‏» معروف است از بهترین کتب جهان در فن خود یعنى از قبیل مجسطى بطلمیوس در هیئت و منطق ارسطو در منطق صورى تلقى شده است، بارها در پاریس و برلین و کلکته و مصر چاپ شده است. سید بحر العلوم و دیگران گفته ‏اند: همه علما در نحو عیال سیبویه مى ‏باشند. در این کتاب به سیصد و چند آیه از قرآن مجید استشهاد شده است..» . (2)
بنا بر نقل مرحوم شهید مطهرى در کتاب تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام، از مرحوم سید حسن صدر آمده است که سلامة بن عیاض شامى نقل کرده که: «فتح النحو بفارس و ختم بفارس‏» یعنى نحو از فارس به وسیله سیبویه آغاز گشت و در فارس با رفتن ابوعلى فارسى پایان یافت. گرچه خود مرحوم مطهرى این سخن را مبالغه مى‏داند، ولى اصل تاثیر دانشمندان غیر عرب در گستره ادبیات و تفسیر را به روشنى مى‏توان دریافت. حتى کتاب هاى لغت عرب و نام‏آورترین آثار را در این باره ایرانیان نگاشته ‏اند; کتابهایى چون صحاح اللغة تالیف جوهرى نیشابورى، مفردات القرآن تالیف راغب اصفهانى، قاموس اللغة تالیف فیروزآبادى، اساس اللغة تالیف زمخشرى.
بدین سان مى‏توان تصدیق کرد که گسترش و بالندگى ادبیات عرب در میان مسلمانان به بار نشسته و هدف اصلى آنان، پژوهش در قرآن که در نگاه آنان سخن دل ‏افروز و آهنگین خداوند مى ‏باشد، بوده است. آنچه از همه این نکته ‏ها پى مى‏گیریم این که دریافت جنبه‏ هاى دوگانه ادبیات قرآن تا این پایه که گفته ‏ایم، نیازمند آشنایى نزدیک و گسترده با زبان عربى نیست و همه انسانها از هر جاى زمین و در هر روزگارى مى‏توانند این ویژگى شگفت قرآن را تصدیق کنند، گرچه بررسى مستقیم این کتاب به زبان اصلى آن، لایه‏ هاى ژرف‏ترى را براى دانش‏ پژوهان مى‏ شکافد.

دکتر محمدرضا غفوریان
________________________
1) اسراء/88: «قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایاتون بمثله.»
2) خدمات متقابل اسلام و ایران، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1362، ص‏456- 455. 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page