يك روح حساس و ظريف
وقتي كه روح ظريف و حساس باشد، اگر كسي در گوشهاي از جامعه اسلامي گناه كند، اين روح از گناه آن فرد متأثر ميشود و استغفار ميكند، نه به خاطر اينكه گناهي كرده است، به دليل آنكه روحش بر اثر گناه افراد صدمه ديده است. اگر يكي از شيعيان يك جسارت يا گناهي كرده باشد، توبه و استغفارش را اهل بيت(عليهمالسلام) ميكنند چون روح آنها ظريف و حساس است و متأثر ميشوند. روح در آن جايي كه زندگي ميكند مرتباً از ديگران اثر دريافت ميكند به اين دليل است كه ميگويند جامعهي سالم و نيز هم نفس و هم صحبت سالم پيدا كنيد.
به اميرالمؤمنين(ع) خبر ميدهند كه در گوشه مملكت مثلاً كسي برخلاف شئونات انساني و اسلامي كاري كرده است. حضرت ميفرمايند: «اگر كسي اين حرف را بشنود و بميرد من مذمتش نميكنم». امام علي(ع) نه گناهي كرده و نه مسئوليتي دارد و نه كسي او را عقاب ميكند. اما روح اين موجود لطيف متأثر از فضايي است كه در آن قرار گرفته. بنابراين يكي از مقولهها در تربيت، مقوله مجالست است.
زيارت يك ملاقات دو طرفه
نكته ديگري كه بايد گفت اين است كه زيارت يك ملاقات دو طرفه است. اگر شما نامهاي را براي دوستان بنويسي و با پست به دستش برساني، ميگويند: نامه دادهاي. نامه ارسال كردن يك طرفه است. اما زيارت يك ملاقات دو طرفه است. يعني وقتي شما به زيارت ابيعبدالله(ع) ميروي تنها تو نيستي كه ايشان را زيارت ميكني، او هم شما را ميبيند. وقتي به زيارت امام رضا(ع) ميروي، فقط شما نيستي كه به آنجا ميروي و ميبيني، ايشان نيز شما را ميبينند. «اشهد انك تشهد مقامي و تسمع كلامي و ترد سلامي» سلامم را جواب ميدهي، حرفهايم را ميشنوي (اصلاً داري مرا ميبيني). چه لذتي بيشتر از اينكه آدم در زمانهايي حس كند كه ائمه(ع) دارند نگاهش ميكنند؟! دست و چشم حمايتي آن ولي الله اعظم هوايش را دارد. همه چيز از همين يك نگاه حاصل ميشود.
زيارت در روايات
زيارت در لغت عبارتست از تمايل و ميل كردن به سمت ذاتي مبارك و روحاني، خواه از نزديك باشد و خواه از دور، چه با گرايش قلبي و چه با قصد و نيتي ديگر و در اصطلاح ديني تمايلي است كه افزون بر ميل و حركت حسي، گرايش قلبي نيز نسبت به زيارت شونده يافته باشد.
بنابراين اكرام و تعليم قلبي بايد با انس روحي و فكري همراه باشد و اين معنا در مرتبهي بالاتر توجه روحي، قلبي و اخلاقي و عملي نسبت به زيارت شونده است.
بدون ترديد زندهترين و مؤثرترين راه براي شناخت و ايجاد ارتباطي فكري و قلبي، زيارت است. با حضور زائر در حرم، زيارت صدق ميكند اما حقيقت آن است كه اين پيوند روحيست و مشتاقانه تحقق نمييابد مگر اين كه آدمي به شناخت و معرفت نسبت به امام خويش رسيده باشد.
زيارت خاستگاه اعتقادي و فقهي دارد كه در تحكيم مباني اعتقادي نيز نقش بسزايي را ايفا ميكند. زائر اركان اعتقادي خود را در زيارت باز مييابد.
از همين روست كه برخي از بزرگان، فقها و معصومين(ع) بر اهميت زيارت تأكيد ويژهاي داشتهاند كه گزيدهاي چند از سخنان و احاديثشان را بر ميشماريم.
سيد عبدالاعلي سبزواري(ره) در كتاب مهذب الاحكام بيان ميكند: «اگر فتوا بر وجوب زيارت مشكل باشد قطعاً مستحب موكد بودن آن از متون ديني و روايات فراواني كه از شيعه و سني و فرقيين نقل شده است به خوبي قابل مشاهده است. »
امام رضا(ع) نيز ميفرمايند: «هر امامي پيماني بر گردن شيعيان و دوستانش دارد يكي از شرايط وفاي به عهد و نيكو ادا كردن آن، زيارت مزار آنان است. پس هركس با رغبت به زيارت آنان برود و زيارتشان كند و آن چه را كه امامان بدان رغبت داشتهاند تصديق كند، در روز قيامت امامان شفاعت كنندگانشان خواهند بود.»
امام باقر(ع) نيز در همين زمينه ميفرمايند: هركس مزار آل محمد(ص) را زيارت كند و با اين كار بخواهد نسبت به پيامبر اكرم(ص) صله رحم به جاي آورد گناهانش پاك ميشود مانند روزي كه از مادر زاده شده است.
به راستي دليل اين همه توصيه و تأكيد ائمه اطهار(ع) و علما بر زيارت چيست؟
مهمترين دليلي كه ائمه، مسلمانان را تشويق به زيارت كردهاند آثار زيارت است كه در اين باب وصيت حضرت رسول اكرم(ص) به ابوذر خواندني است: «اي ابوذر به تو وصيتي ميكنم، اين وصيت را نگهدار شايد خدا تو را به دليل رعايت اين وصيت بهرهمند گرداند؛ به زيارت قبور برو تا آخرت را به ياد تو آورد. » و يا در جايي ديگر ميفرمايند: وقتي به زيارت قبري ميروي سلام كن تا درس عبرت تو شود. افزون بر اين زيارت مايهي مودت و دوستي است كه نسبت به مؤمنان اجري عظيم و ثوابي كثير دارد. از ديگر آثار زيارت ميتوان ارزيابي و خودسازي را برشمرد. هدف غائي همهي عبادات تزكيهي نفس است و آماده كردن روح براي معرفت كردگار و اولياءاش كه البته با زيارت روح از گسترهي محبس تن بودن خويش رها و در عرصهي ملكوت عروج ميگيرد.
اولياي الهي كه در دنيا مايهي بركت و خير بودند و مردم با زيارت آنها و ملاقات حضوري در زمان حياتشان از دامنهي بيكران فيوضاتشان بهرهها ميبردند، بعد از وفاتشان نيز نه تنها اين خيررساني قطع نميشود بلكه به دليل اين كه به مرحلهي بالاتري از كمال ميرسند و قدرت و قوت مييابند قلمروي اين فيوضات گستردهتر ميشود.
«لزوم رعايت آداب زيارت»
بيترديد براي هر كار و شأني ادب و آيينيست كه با رعايت آن ارزش آن كار بيشتر و ميزان تأثير و ماندگاري آن افزونتر خواهد شد. از سوي ديگر زيبايي هر عملي در گرو حفظ ادب آن است. اين ملاك و قاعده هم در امور معنوي و فراطبيعي صدق ميكند و هم در امور مادي و طبيعي، البته ضرورت آن در امور معنوي بيشتر احساس ميشود، از اين رو براي حقايق ديني ضمن تفسير آن اسرار و حكمي ذكر ميكنند و آداب و آئيني بر ميشمارند.
بديهي است كه ادب هر شيء رعايت حدود و جوانب آن با همهي دقايق و ظرايف آن است و اين خود بهترين نوع حرمت نهادن به آن حقيقت و عمل است ضمن اين كه تأدب و ادبورزي از خصلتهاي نيكو، پسنديده، انساني و ديني است.
آنان كه با رعايت حدود و آداب به زيارت ميروند بهرهاي بيشتر و لذت افزونتري ميبرند ضمن اين كه لطايف و دقايقي در همين آداب نهفته است كه با التفات به آن ابواب ديگري از علوم و معارف براي انسان گشوده ميشود.
زيارت نوعي هجرت است و زائر در واقع مهاجر به سوي خدا و رسول اوست. كسي كه قصد زيارت و حركت به سوي امام داشته، قلب و عمل و عقل خود را متوجه حريم و ساحت احكام ميكند به يك نوع هجرت پرداخته و خود را براي يك محيط و دامنهي ديگر آماده ميكند. از اين رو بايد كاملاً از محيط و اطراف خود جدا و كنده شده و با قصد و آهنگ هجرت سفر را آغاز كند، كه اين خود از آداب زيارت است كه به صورت مكرر در زيارتنامهها آمده است. در زيارت رسول گرامي اسلام(ص) عرض ميكنيم: «اي رسول خدا! به عنوان مهاجر به سوي شما آمدهام و من با اين عمل آنچه خداوند در حق شما از قصد كردن به سوي شما بر من واجب كرده است اجرا ميكنم.»
ماهيت سفرهاي زيارتي با سفرهاي ديگر متفاوت است و اساساً بزرگان ديني ما كتاب «آداب سفر» را در كنار كتاب «آداب زيارت» تنظيم كردهاند تا به اين امر التفات دهند كه خصايص و ويژگيهاي سفرهاي زيارتي با جريان زيارت سازگار است و اگر زائر بخواهد در زيارت خود موفق باشد، بايد سفر زيارتي خود را تصحيح و نيت خود را اصلاح كند، لذا زائر بايد اجمالاً با آداب سفر زيارتي خويش آشنا باشد. سفرهاي زيارتي گرچه با سفرهاي ديگر از نظر شكل و صورت ظاهري يكسان است ولي از نظر سيرت و معنا متفاوت است؛ در سفرهاي تفريحي انسان براي انبساط خاطر و آسايش روان و شادابي تن سفر ميكند و طبعاً در مقام عمل اين نشاط و شادابي خود را مينماياند و انسان با وجد و طرب مجدداً كار را آغاز ميكند، ليكن در سفرهاي زيارتي همين شادي و فرح و انبساط خاطر جان براي روح است.
اينگونه از سفرها زمينهي تقويت اركان ايمان و پايههاي اعتقادات و از بين برندهي ملامتهاي جان و آرامش نفس و روان است. همانگونه كه در سفرهاي تفريحي انسان بايد خود را از تعلقات و وابستگيها جدا سازد تا با پيوند با طبيعت و محيط اطراف لذتي برده و سفر براي او خوش و گوارا باشد در سفرهاي زيارتي نيز بايد خود را از تعلقات و نفسانيات جدا ساخته و از گرايشها و تمايلات دنيايي دور بدارد تا لذت معنوي سفر را درك كند وقتي ره آورد سفر زيارتي حلاوت جان و ذكاوت نفس است و رهايي از سختيهاست قطعاً اين سفر لذتآفرين و جانفزاست.
آداب زيارت همه بيانگر اين است كه سفر زيارتي از آن جهت كه مقدمهاي براي وصول به جايگاه منيع و مقام رفيع قرب الهي است بايد با تمهيدات و آمادگي خاصي همراه باشد به گونهاي كه اگر اين ارادت و ساز و برگها فراهم نباشد چه بسا بهرهي كافي و لازم از سفر برده نشده جز سختي سفر و باختن مال چيزي در پي نداشته باشد.
زائر بايد با تمايل قلبي و ذهني كه پيدا كرده با انجام آداب و سنن زيارت آهسته خود را به حريم امامت نزديك كند تا استعداد آن را بيايد كه باب حصين ولايت را بشناسد و با آن مرتبط باشد و سپس با ورود به قطعهي امن ولايت پناه بگيرد و در پرتوي آن از خطرات و لغزشها مصون بماند و اين سر، خود نكتهاي است كه در زيارتنامهها نيز به آن اشاره شده است.
«زائر لكم عائذ بكم لائذ لقبوركم» به زيارت شما شتافته و به قبور و مرقدهاي مطهر شما پناه آوردهام.
زائراني كه با آداب زيارت آشنا نيستند امكان ارتباط نزديك و بهرهبرداري كامل را ندارند و كمتر استفاده ميكنند. آنان كه در صحنها و رواقها و اطراف ضريح مطهر و قبور منور حضور دارند، ليكن باب ورودي به وادي رحمت را نميكوبند مانند گرسنگان و تشنگاني هستند كه خود را از راه دور به باغي سرسبز و پرميوه ميرسانند ولي در اطراف باغ دور ميزنند و در آن را نميزنند كه بكوبند و دستي دراز نميكنند كه دستگيري شود. رعايت ادب حضور و توجه به آيين زيارت براي شكسته دلان و قاصدان حقيقي اين امكان را فراهم ميكند تا حضور را به صورت جدي درك كنند و مدارا بشنوند و پيام هدايت را به جان بسپارند، آنگاه حركت معنوي خود را آغاز كنند و يا به انجام نهايي برسانند.
زيارت امام علي بن موسي الرضا عليه السلام در توس
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم:«ستدفن بضعه مني بخراسان ما زارها مکروب الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفر الله ذنوبه.»(1) پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هيچ گرفتار و گنهکاري اورا زيارت نکند جز اين که خداوند گرفتاري او را برطرف سازد وگناهانش را ببخشايد.
امام رضا عليه السلام:«ان لکل امام عهدا في عنق اوليائه و شيعته و ان من تمامالوفاء بالعهد و حسن الاداء زيارة قبورهم. »(2) هر امام و رهبري، عهد و ميثاقي بر پيروان و دوستدارانش داردو همانا يکي از اعمالي که نمايانگر وفاداري و اداي ميثاق است،زيارت آرامگاه آنان است.
امام رضا عليه السلام:«اللهم انک تعلم اني مکره مضطر فلا تؤاخذني کما لم تؤاخذ عبدکو نبيک يوسف حين وقع الي ولاية مصر.»(3) بار خدايا تو ميداني که من بر پذيرفتن ولايتعهدي مامون مجبورو ناچارم پس مرا مؤاخذه مکن همان گونه که بنده و پيامبرت يوسفرا به هنگام پذيرفتن حکومت مصر مؤاخذه نکردي.
امام رضا عليه السلام:«قد علم الله کراهتي لذلک، فلما خيرت بين قبول ذلک و بينالقتل اخترت القبول علي القتل.»(4) ريان گويد: به حضرت رضا عليه السلام عرض کردم مردم ميگويند شمابا اين که اظهار بيرغبتي به دنيا ميکنيد ولايتعهدي راپذيرفتهايد؟ امام فرمود: خداوند خود ميداند که من اين امر راناپسند ميداشتم ولي چون بين پذيرش آن و مرگ مخير شدم، قبول آنرا بر مرگ ترجيح دادم.
امام رضا عليه السلام:«من زارني علي بعد داري و مزاري اتيته يوم القيامه في ثلاثةمواطن حتي اخلصه من اهوالها اذا تطايرت الکتب يمينا و شمالا وعند الصراط و عند الميزان.»(5) کسي که با دوري راه سرا و مزارم را زيارت کند، روز قيامت درسه جا [براي دستگيري] نزد او خواهم آمد و او را از بيم وگرفتاري آن موقفها رهايي خواهم بخشيد: هنگامي که نامهها [ياعمال] به راست و چپ پراکنده شود، نزد صراط و نزد ميزان [هنگامسنجش اعمال].
امام رضا عليه السلام:«من زارني و هو يعرف ما اوجب الله تعالي من حقي و طاعتي فاناو آبائي شفعائه يوم القيامة و من کنا شفعائه نجي.»(6) هر که مرا زيارت کند در حالي که حق و طاعت مرا که خدا بر اوواجب کرده بشناسد، من و پدرانم در روز قيامتشفيع او هستيم وهر که ما شفيع وي باشيم نجات يابد.
امام رضا عليه السلام:«اني ساقتل بالسم مظلوما فمن زارني عارفا بحقي... غفر اللهما تقدم من ذنبه و ما تاخر.»(7) من به زودي مظلومانه با سم به قتل خواهم رسيد. پس هر که باشناختحق من زيارتم کند خداوند گناهان گذشته و آينده او راببخشايد.
امام رضا عليه السلام:«... و هذه البقعة روضة من رياض الجنة و مختلف الملائکة لا يزالفوج ينزل من السماء و فوج يصعد الي ان ينفخ في الصور.»(8) اين بارگاه بوستاني از بوستانهاي بهشت است، و محل آمد و شدفرشتگان آسمان، و همواره گروهي از ملائکه فرود ميآيند و گروهيبالا ميروند تا وقتي که در صور دميده شود.
امام رضا عليه السلام:«و قد اکرهت و اضطررت کما اضطر يوسف و دانيال عليهما السلام اذقبل کل واحد منهما الولاية من طاغية زمانه، اللهم لا عهد الاعهدک و لا ولاية الا من قبلک فوفقني لاقامة دينک و احياء سنةنبيک... .»(9) من [به اين کار] واداشته شدم و ناچار گشتم، چنان که يوسف ودانيال عليهما السلام مجبور شدند چه هر يک از آن دو، ولايت رااز خودکامه زمان خويش پذيرفتند، خدايا پيماني نيست مگر پيمانتو و ولايتي نيست مگر از سوي تو، پس مرا در برپا داشتن دينت وزنده کردن سنت پيامبرت توفيق رسان.
امام رضا عليه السلام:«قد نهاني الله عز و جل ان القي بيدي الي التهلکة فان کان الامرعلي هذا... اقبل ذلک علي اني لا اولي احدا و لا اعزل احدا و لاانقض رسما و لا سنة.»(10)
خداوند مرا بازداشته از اين که خويش را با دستخود به نابوديافکنم، پس اگر قرار چنين است آن را ميپذيرم به شرط آن که نهکسي را به کار گمارم و نه کسي را از کار کنار گذارم و نه رسمو سنتي را نقض کنم.
________________________________________
1) عيون اخبار الرضا، ج2، ص257.
2) بحار، ج100، ص116.
3) بحار، ج49، ص130.
4) عيون اخبار الرضا، ج2، ص139.
5) وسائل، ج10، ص433.
6) همان، ج5، ص436.
7) همان، ج10، ص438.
8) بحار، ج102، ص44.
9) عيون اخبار الرضا، ج1، ص19.
10) علل الشرايع، ج1، ص226
مقاله ها
زيارت چيست؟
- بازدید: 5582