مراسم آخرين حج پيامبر گرامي اسلام باشكوه هر چه تمامتر برگزار گرديد و رسول خدا (ص) با جمعيتي انبوه در حدود بيست هزار نفر از شخصيتهاي اسلامي و زائران خانه خدا شهر «مكه» را پشت سر نهاده و عازم «مدينه» بود. اين كاروان بزرگ با ابهت و جلال خاصي هشتاد فرسخ بيابانهاي سوزان و بي آب و سبزه مكه و مدينه را ميپيمود و سعي داشت كه هر چه زودتر از رنج سفر و دشتپيمائي آسوده گشته و بمقصد برسد. انبوه جمعيت كه بخط طولاني در حركت بود، هواي گرم و طاقت فرساي حجاز، صحراي بيكران و يكنواخت، آنها را بستوه آورده و عرق از سر و روي همه جاري ساخته بود. هنوز راه به نيمه نرسيده بود كه نزديك ظهر و در آن وضع نامساعد، منادي پيامبر جلوداران كاروان را فرا خواند كه از رفتن باز ايستند و به نقطهاي كه پيامبر (ص) فرود آمده است روي آورند. سپس چندان توقف كردند كه عقبماندگان قافله نيز برسند.
منظره حساس و جالبي بوجود آمده بود، همراهان پيامبر صفوف خود را فشرده ميكردند كه هر چه بيشتر بآنحضرت نزديك شوند و ببينند رسول خدا در آن هواي گرم و محيط خفقانآور چه موضوع ضروري و فوق العادهاي را ميخواهد به اطلاع مسلمانان برساند. چون كاملا معلوم بود كه اگر موضوع قابل ملاحظه و مسئله اهميت داري در ميان نبود، حضرت ختميمرتبت كه عقل كل بود، مردم را در آن وضع غير عادي و آفتاب كشنده نگاه نميداشت.[1]
موضوع چه بود؟
آن روز كه اين ماجرا در «غدير خم» روي داد، هيجدهم ماه ذيالحجه و تقريبا دو ماه و ده روز پيش از رحلت قائد عظيم الشان اسلام بود همانطور كه طبع قضيه نشان ميداد و همراهان پيامبر حدس زده بودند، آنچه پيامبر ميخواست بمسلمانان اطلاع دهد بسيار مهم و ضروري بود. موضوعي نبود كه قبلا شكل گرفته باشد يا در آن لحظه پيامبر بياد آورده باشد زيرا پيامبر چيزي را فراموش نميكند و چنانچه مطلب مهمي نبود، ميتوانست در محل مناسب و به هنگام استراحت كاروانيان گوشزد بفرمايد.
موضوع بطور ناگهاني شكل گرفت، بفرمان خداوند جهان در همان جا و همان لحظات پيك وحي بر پيامبر فرود آمد و آنحضرت را از جانب خداوند مأمور ساخت كه مردم را به نحو غير منتظرهاي گرد آورد و در يك وضع غير عادي و حالت خاصي موضوع پر اهميت و فوقالعادهاي را به اطلاع آنها برساند. باشد كه همين معني نيز مسلمانان را متوجه اهميت موضوع و ميزان مسئوليت خود نسبت بآن امر خطير بنمايد. موضوع نيز چيزي جز جانشيني و خلافت پيامبر نبود. موضوعي كه نه تنها يكي از وظائف بزرگ پيامبر اسلام و كارهاي ضروري آنحضرت بود و ميبايد پيش از رحلت خود آنرا انجام دهد، بلكه اگر آنرا عملي نميساخت مانند اين بود كه رسالت الهي را به مردم ابلاغ ننموده است.
اينك براي اينكه ما بتوانيم پي به اهميت آن واقعه تاريخي و ماجراي جالب و فوقالعادهاي كه در آن روز به وقوع پيوست ببريم، كمي به عقب برميگرديم و كارنامه پيامبر را در شبه جزيره عربستان و آن محيط ظلماني بطور فهرست از نظر ميگذرانيم.
نظري به سابقه امر
بيست و سه سال پيش خداوند پيامبر گرامي و آخرين سفير خود حضرت محمدبن عبدالله (ص) را در ميان مردمي كه آلوده به انواع رذايل اخلاقي و جهل و ناداني و مفاسد اجتماعي بودند برانگيخت. مردمي كه در گمراهي آشكاري بسر ميبردند و در دنياي جاهليت و سراشيب سقوط قرار داشتند، در سايه عزم و اراده و حزم و تدبير بينظير اين پيامبر و استقامت و ثبات قدم وي بجائي رسيدند كه سوء ظنها، دشمنيها، كشت و كشتارهاي قبيلهاي مبدل به برادري و مساوات و اتحاد و يگانگي شد و فساد اخلاق و بيبند و باري و سرگرداني و بيسر و ساماني جاي خود را به پاكدامني، تقوي و فضيلت، راستي و درستي، شخصيت و بزرگمنشي داد.
علم و دانش و عدل و امانت شعار آنان گشت صراحت و شهامت و جان بازي در راه حق، صفات ممتاز آنها بشمار آمد، و ملكات فاضله و مكارم اخلاق، حس تعاون و همكاري، گذشت و مهرباني آن قوم در همه جا ضربالمثل گرديد. در سراسر حجاز و يمن ديگر نه بتي وجود داشت و نه از آن همه مناظر اسفانگيز و رقت بار اثري باقي ماند. همه خداشناس و آشناي به تعاليم حيات بخش آسماني و آيات دلنواز قرآني و مقررات دين مبين اسلام شدهاند..
اينك چون وقت آن رسيده است كه پيامبر رخت بسراي ديگر بكشد و از رنج و صدمات اين راه بياسايد، بايد شخصيت عالي مقام ديگري كار او را دنبال كند.
چه كسي بايد كار پيامبر را دنبال كند؟!
پيامبر رهبر خلق است و بايد داراي آنچنان نيروئي باشد كه بتواند بر روح و جسم مردم حكومت كند و تمام نيازمنديهاي مادي و معنوي و ديني و دنيوي آنها را برطرف سازد او همانطور كه يك مبلغ اخلاقي و رهبر روحاني است و درصدد است كه روح و فكر افراد جامعه را از تيرگي انحرافات پاك نموده و سطح آنرا بالا برد تا انسانها پي بمقام عالي انساني خود ببرند، همينطور هم بايد به امور زندگي فردي و اجتماعي آنها در صحنه جهان توجه داشته باشد. مرد كار و مرد جنگ و از هر لحاظ قابليت رهبري اجتماع بشري را دارا باشد.
آيا ميتوان باور كرد كه او چنين بوده ولي كسي كه بعد از وي روي كار ميآيد لازم نيست چنين باشد؟ آيا ميتوان گفت: او معصوم است ولي جانشين او لزومي ندارد كه معصوم باشد؟ كدام پيغمبر را سراغ داريد كه خود يا خداوند كسي را كه داراي مقام معنوي و شخصيت جهاني او نبوده است بجانشيني او گمارده باشد؟ اگر پيامبر زمامدار بشر بود، معصوم از گناه و عالم به اسرار پنهاني و رموز نهاني هم بود. او نميبايد در جواب پرسشهاي مردم فرو بماند و نبايد اظهار عجز و نياز بكند. ملجأ و پناهگاه همه اوست. نيروي فكري و بدني او، صبر و تحمل وي، علم و دانش او بايد مافوق همه باشد. بنابراين كسي كه ميخواهد بعد از وي كارهاي او را دنبال كند، مكتب او را حفظ نمايد، زحمات او را چنانكه ميبايد به كمال برساند، بايد منهاي مقام پيامبري داراي تمام خصال روحي و جسمي وي باشد. زيرا او آخرين پيامبر است و بعد از او پيغمبري نخواهد بود. ولي دين او، روش دولت او، مردم تربيت شده و احكام و قوانين او كه خداوند بر وي نازل كرده است، همه و همه ميراث اوست كه بايد به اهلش برسد! جامعه شيعه عقيده دارد كه جانشين پيامبر بايد از طرف خداوند تعيين شود و كسبي و انتخابي نيست بشر هويپرست كه اسير احساسات و عواطف است و قدرت اين را ندارد كه در زندگي فردي، خود را از سركشيهاي نفس و طغيان غرائز نجات دهد، چگونه بخود اجازه ميدهد كه مقام شامخ ولايت و سفارت الهي را تصاحب كند يا براي خدا و پيامبر نماينده و جانشين انتخاب نمايد؟! اگر زمامداري مسلمانان و مقام خلافت تنها حكومت بر مردم بود، امكان داشت كه سرنوشت آن هم بدست مردم باشد، ولي كسي كه ميخواهد زحمات پيامبر و خدمات او را تكميل كند، و بندگان خدا و دين او را طبق فرمان الهي پيش برد، بايد كسي باشد كه گناه و نافرماني خداوند و خطا و اشتباه در حريم او راه پيدا نكند. مظاهر دنياي مادي و عواطف بشري در برابر اجراي حق او را تحت تاثير قرار ندهد، تهديد و تطميع در وي اثر نبخشد و بطور خلاصه بايد انسان كاملي باشد كه داراي دو جنبه بشري و ملكوتي باشد. بديهي است كه اگر جز اين بود پيامبر از طرف خداوند مأمور نميشد كه در آن هواي گرم و طاقتفرسا مسلمانان را فرود آورد و خود در بلندي قرار بگيرد و كمربند شخصيت پر افتخار و بينظير دنياي اسلام علي (ع) را گرفته و بگويد: اي مردم، خداوند بمن امر نموده كه علي را بجانشيني خود تعيين كنم و فرموده است اگر انتخاب علي را به جانشيني خود از جانب خداوند به شما ابلاغ نكنم در اين بيست و سه سال كاري براي خداوند انجام ندادهام. بنابر اين هر كس مرا در تمام شئون زندگي مادي و معنوي خود سرپرست و اختياردار و مولاي خود ميداند بداند كه بعد از من علي سرپرست و اختيار دار و آقاي اوست بدينگونه مراسم جانشيني امير مؤمنان علي (ع) و انتخاب وي از جانب خداوند براي تصاحب مقام خلافت در «غدير خم» توسط شخص پيامبر اسلام (ص) طي تشريفات خاصي انجام گرفت.
علي دواني
-----------------------------------------------
[1] - ماجراي غدير خم و اين سفر تاريخي و اعلام ولايت اميرمؤمنان (ع) در منابع پر ارزش اهل تسنن و كليه مدارك شيعه آمده است. براي اطلاع كامل به كتاب ذيقيمت «الغدير» مراجعه كنيد.