حوادث شب ولادت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

در روايات ما آمده است كه در شب ولادت آن حضرت‏ حوادث مهم و اتفاقات زيادى در اطراف جهان بوقوع پيوست كه ‏پيش از آن سابقه نداشت و يا اتفاق نيفتاده بود كه از جمله‏«ارهاصات‏»بوده بدان گونه كه در داستان اصحاب فيل ذكر شد،و در قصيده معروف برده نيز آمده كه چند بيت آن چنين است:
يوم تفرس منه الفرس انهم قد انذروا بحلول البؤس و الفئم و بات ايوان كسرى و هو منصدع كشمل اصحاب كسرى غير ملتئم النار خامدة الانفاس من اسف عليه و النهر ساهى العين من سدم و ساء ساوه ان غاضت‏بحيرتها و رد واردها بالغيظ حين ظم كان بالنار ما بالماء من بلل حزنا و بالماء ما بالنار من ضرم
و شايد جامع ترين حديث در اين باره حديثى است كه مرحوم صدوق‏«ره‏»در كتاب امالى بسند خود از امام صادق عليه السلام ‏روايت كرده و ترجمه ‏اش چنين است كه آن حضرت فرمود:
ابليس به آسمانها بالا مى ‏رفت و چون حضرت عيسى‏(علیه السلام)بدنيا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا مى ‏رفت،و هنگامي كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)بدنيا آمد از همه آسمان هاى هفتگانه ‏ممنوع شد،و شياطين بوسيله پرتاب شدن ستارگان ممنوع‏ گرديدند،و قريش كه چنان ديدند گفتند:
قيامتى كه اهل كتاب مى ‏گفتند بر پا شده!
عمرو بن اميه كه از همه مردم آنزمان به علم كهانت و ستاره شناسى داناتر بود بدانها گفت:بنگريد اگر آن ستارگانى ‏است كه مردم بوسيله آنها راهنمائى مى‏ شوند و تابستان و زمستان‏ از روى آن معلوم گردد پس بدانيد كه قيامت‏ بر پا شده و مقدمه‏ نابودى هر چيز است و اگر غير از آنها است امر تازه‏ اى اتفاق‏ افتاده.
و همه بت ها در صبح آن شب به رو در افتاد و هيچ بتى درآنروز بر سر پا نبود،و ايوان كسرى در آن شب شكست‏ خورد و چهارده كنگره آن فرو ريخت.و درياچه ساوه خشك شد.و وادى سماوه پر از آب شد.
آتشكده ‏هاى فارس كه هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گرديد.
و مؤبدان فارس در خواب ديدند شترانى سخت اسبان عربى‏ را يدك مى‏ كشند و از دجله عبور كرده و در بلاد آنها پراكنده ‏شدند،و طاق كسرى از وسط شكست‏ خورد و رود دجله در آن‏ وارد شد.
و در آن شب نورى از سمت‏ حجاز بر آمد و همچنان به سمت‏ مشرق رفت تا بدانجا رسيد،فرداى آن شب تخت هر پادشاه ى‏سرنگون گرديد و خود آنها گنگ گشتند كه در آنروز سخن‏ نمى ‏گفتند.
دانش كاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گرديد،وهر كاهنى كه بود از تماس با همزاد شيطانى خود ممنوع گرديد و ميان آنها جدایى افتاد.
آمنه گفت:بخدا فرزندم كه بر زمين قرار گرفت دست هاى‏ خود را بر زمين گذارد و سر بسوى آسمان بلند كرد و بدان‏ نگريست،و نورى از من تابش كرد و در آن نور شنيدم گوينده‏ اى‏ مى ‏گفت:تو آقاى مردم را زادى او را محمد نام بگذار.
آنگاه او را بنزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته ‏بود به عبدالمطلب گزارش دادند،عبدالمطلب او را در دامن‏ گذارده گفت:
الحمد لله الذى اعطانى هذا الغلام الطيب الاردان قد ساد فى المهد على الغلما
ستايش خدائى را كه بمن عطا فرمود اين فرزند پاك و خوشبو را كه در گهواره بر همه پسران آقا است.
آنگاه او را به اركان كعبه تعويذ كرد. (1) و در باره او اشعارى ‏سرود.
و ابليس در آن شب ياران خود را فرياد زد (و آنها را بيارى‏ طلبيد) و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند:اى سرور چه چيز تو را به هراس و وحشت افكنده؟گفت:واى بر شما از سر شب تابحال اوضاع آسمان و زمين را دگرگون مى ‏بينم و بطور قطع درروى زمين اتفاق تازه و بزرگى رخ داده كه از زمان ولادت عيسى‏ بن مريم تاكنون سابقه نداشته،اينك بگرديد و به بينيد اين اتفاق‏ چيست؟
آنها پراكنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند:ما كه تازه ‏اى‏ نديديم.
ابليس گفت:اين كار شخص من است آنگاه در دنيا به جستجو پرداخت تا به حرم مكه-رسيد،و مشاهده كرد فرشتگان اطراف آنرا گرفته ‏اند،خواست وارد حرم شود كه فرشتگان بر او بانگ زده مانع ورود او شدند،به سمت غار حرى رفت و چون ‏گنجشكى گرديد و خواست در آيد كه جبرئيل بر او نهيب زد:
-برو اى دور شده از رحمت‏ حق! ابليس گفت:اى جبرئيل‏ از تو سؤالى دارم؟
گفت:بگو،پرسيد:از ديشب تاكنون چه تازه‏اى در زمين رخ‏ داده؟
پاسخ داد:محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)بدنيا آمده.
شيطان پرسيد:مرا در او بهره‏ اى هست؟گفت:نه.
پرسيد:در امت او چطور؟
گفت:آرى.ابليس كه اين سخن را شنيد گفت:خوشنود و راضي ام.
و در حديث ديگرى كه در كتاب كمال الدين نقل كرده ‏چنين است كه در شهر مكه شخصى يهودى سكونت داشت و نامش يوسف بود،وى هنگامى كه ستارگان را در حركت و جنبش مشاهده كرد با خود گفت:اين تحولات آسمانى بخاطر ولادت همان پيغمبرى است كه در كتاب هاى ما ذكر شده كه ‏چون بدنيا آيد شياطين رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوع ‏گردند. و چون صبح شد بمجلسى كه چند تن از قريش در آن بودند آمد و بدانها گفت:آيا دوش در ميان شما مولودى بدنيا آمده؟
گفتند:نه.
گفت:سوگند به تورات كه وى بدنيا آمده و آخرين پيمبران‏ است و اگر اينجا متولد نشده حتما در فلسطين متولد گشته است.
اين گفتگو گذشت و چون قريشيان متفرق شدند و به خانه‏ هاى‏ خود رفتند داستان گفتگوى با آن يهودى را با زنان و خاندان خود بازگو كردند و آنها گفتند:آرى ديشب در خانه عبد الله بن‏ عبدالمطلب پسرى متولد شده.
اين خبر را بگوش يوسف يهودى رساندند،وى پرسيد:آيا اين‏ مولود پيش از آنكه من از شما پرسش كردم بدنيا آمده يا بعد از آن؟گفتند:پيش از آن!گفت:آن مولود را بمن نشان دهيد.
قريشيان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند:فرزندخود را بياور تا اين يهودى او را ب‏بيند،و چون مولود را آوردند و يوسف يهودى او را ديدار كرد جامه از شانه مولود كنار زد و چشمش به خال سياه و درشتى كه روى شانه وى بود بيفتاد دراين وقت قرشيان مشاهده كردند كه حالت غش بر آن مرد يهودى‏ عارض شد و به زمين افتاد قرشيان تعجب كرده و خنديدند.
يهودى برخاست و گفت:آيا مى‏ خنديد؟بايد بدانيد كه اين پيغمبر پيغمبر شمشير است كه شمشير در ميان شما می ‏نهد...
قرشيان متفرق شده و گفتار يهودى را براى يكديگر تعريف ‏مى ‏كردند.
و در حديثى كه مرحوم كلينى شبيه به روايت‏ بالا از مردى از اهل كتاب نقل كرده آن مرد كتابى به قرشيان كه وليد بن مغيرة و عتبة بن ربيعه و ديگران در ميانشان بود رو كرده و گفت:نبوت ‏از خاندان بنى اسرائيل خارج شد و بخدا اين مولود همان كسى‏ است كه آنها را پراكنده و نابود سازد!
قريش كه اين سخن را شنيدند خوشحال شدند،مرد كتابى‏ كه ديد آنها خشنود شدند بديشان گفت:خرسند شديد! به خدا سوگند اين مولود چنان سطوت و تسلطى بر شما پيدا كند كه ‏زبان زد مردم شرق و غرب گردد.
ابوسفيان از روى تمسخر گفت:او به مردم شهر خود تسلط مى ‏يابد!
و نظير آنچه در روايات ما آمده برخى از اين حوادث در روايات اهل سنت نيز ذكر شده اما در بسيارى از آنها اين حواد ث‏قبل از بعثت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)ذكر شده نه مقارن ولادت.
مانند رواياتى كه در سيره ابن هشام و تاريخ‏ طبرى و جاهاى ديگر است و در صحيح بخارى نيز از ابن عباس روايت شده (2) و فخر رازى نيز در تفسير آيه شريفه «فمن يستمع ‏الآن يجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شياطين از نفوذ در آسمانها و تيرهاى شهاب همين گفتار را داشته و اقوالى در اين باره نقل ‏كرده (4) و از ابى بن كعب نيز حديثى در اين مورد نقل كرده‏ اند كه ‏گفته است:
«لم يرم بنجم منذ رفع عيسى عليه السلام حتى بعث رسول‏ الله(صلی الله علیه و آله و سلم)» (5) و در اشعار بعضى از شاعران ‏عرب نيز قسمتى از اين حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعار زير كه از شاعرى بنام قيروانى نقل شده كه مى‏ گويد:
و صرح كسرى تداعى من قواعده و انفاض منكسر الاوداج ذاميل ‏و نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم يسل‏خرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمى الجن بالشعل.
اكنون جاى يك سوال هست كه اگر كسى بگويد:آيا نظير آنچه در اين روايات آمده در كتابهاى تاريخى و روايات غيراسلامى هم ذكرى از آنها شده يا نه؟
كه ما در پاسخ اين سوال مى‏ گوئيم:اولا اگر حديث و روايتى از نظر سند و صدور از امام معصوم عليه السلام براى اثابت‏ شد ديگر كدام روايت و تاريخى براى ما معتبرتر از آن حديث ‏و روايت مى ‏تواند باشد،و همه بحثها در همان قسمت اول و اعتبار سند و به اصطلاح‏«صغراى قضيه‏»است،ولى پس ازاثبات ديگر استبعاد و زير سوال بردن حديث،جز ضعف ايمان وتاريخ زدگى محمل ديگرى نمى ‏تواند داشته باشد،وگرنه كدام ‏تاريخ و روايتى معتبرتر از آن تاريخ و روايتى است كه از منبع‏ وحى الهى سرچشمه گرفته باشد و كدام داستان و حديثى ‏محكم تر از داستان و حديثى است كه از زبان پيمبران و ائمه‏ معصوم عليهم السلام صادر گرديده باشد!
مگر نه اين است كه سرچشمه پر فيض و زلال همه علوم‏ آنهايند؟ و معيار صحت و سقم همه دانش هاى بشرى گفتار آنها است؟
و ثانيا مى‏ گوئيم:مگر تاريخ صحيح و دست نخورده ‏اى از گذشتگان و زمان هاى قديم در دست داريم كه ما بتوانيم اين‏ روايات را با آنها منطبق ساخته و يا تاييدى از آنها بگيريم؟
جائى كه مقدس‏ ترين كتابها مانند تورات و انجيل با آنه مه ‏نسخه‏ هاى متعددى كه معمولا از آنها در دست مردم آن زمانها بوده و جمله جمله و كلمه بكلمه آنها مورد احترام و متن دستورات‏ دينى آنها بوده از دستبرد و تحريف و تصحيف و اسقاط در امان‏ نبوده،و طاغوت هاى زمان و جيره خوارانشان احكام و فرامين آنها را به نفع ايشان تغيير داده و يا اسقاط كرده ‏اند،ديگر چگونه كتاب هاى‏ تاريخى معدودى كه در زواياى كتابخانه‏ ها با نسخه‏ هاى خطى‏ منحصر به فرد يا نگشت‏ شمارى وجود داشته مى ‏تواند مورد اعتماد باشد؟
و ثالثا-بر فرض كه چنين تاريخى وجود داشته باشد كه‏ اوضاع و احوال آن زمانها را نوشته و ثبت كرده باشد آيا همه‏ وقايعى كه در آن زمانها اتفاق افتاده در تاريخها ثبت و نگارش ‏شده؟و آيا وسائل ارتباطى آنچنان بوده كه تاريخ نگاران بتوانند از هر اتفاقى كه در گوشه و كنار جهان آنروز اتفاق مى‏ افتاد‏م طلع گردند و آنرا در تاريخ ثبت كنند؟مگر امروزه با تمام اين‏ وسائل ارتباطى و مخابراتى و راديوها و تلويزيونها و ماهواره ‏ها و... چنين كارى انجام شده و چنين ادعائى مى‏ توان كرد؟... مگر وسائل ارتباطى جهان آزادند و مستقلانه و به دور از سياست ها و اختناق ها و خارج از كانال هاى مخصوص و صافي هاى انحصارى ‏مى‏ توانند كوچكترين خبرى را منتشر كنند؟آن هم خبرى كه ‏بصورت معجزه آسمانى براى شكست‏ يك قدرت طاغوتى و يك ‏دربار سلطنتى به وقوع پيوسته باشد...؟مگر معجزاتى امثال‏«شق ‏القمر»كه وقوع آن مورد اتفاق همه مسلمانان مى‏ باشد و به گفته ‏دكتر سعيد بوطى -نويسنده مصرى- در كتاب فقه السيرة از امور متفق عليه در نزد علماء و دانشمندان اسلامى است در تاريخ هاى ‏گذشته نقل شده...؟و بلكه معجزات انبياء گذشته مانند سرد شدن آتش بر ابراهيم خليل عليه السلام و شكافته شدن دريا به وسيله عصاى موسى و اژدها شدن و بلعيدن آن تمام مارهاى‏ جادوئى ساحران و زنده شدن مردگان بدعاى حضرت مسيح و امثال آن جز در كتابهاى مقدس و مذهبى در تاريخها و روايات‏ ديگر آمده و ذكرى از آنها ديده مى‏ شود؟!...
و حقيقت آن است كه تاريخ نويسان و وقايع نگاران گذشته‏ در انحصار طاغوت هاى زمان بوده- چنانچه امروزه نيز عموما اينگونه ‏است و بشر هنوز نتوانسته خود را از قيد و بند ايشان آزاد سازد-وانبياء الهى نيز پيوسته بر ضد همان طاغوت ها قيام مى‏كرده و مبارزه داشتند،و آنها همواره در صدد از بين بردن انبياء و محو نام و آثار ايشان بوده و به هر وسيله مى‏ خواسته ‏اند آنها را افرادى‏ ماجراجو و بى شخصيت و افسادگر معرفى كنند،و هرگز اجازه ‏نمى ‏دادند آنها را به عنوان مردانى الهى كه قدرت انجام معجزه را دارند معرفى كنند،و به همين دليل معجزاتى را كه بوسيله ايشان‏ انجام مى ‏شده انكار كرده و يا توجيه مى‏ نمودند،و اگر كتاب هاى‏ آسمانى و روايات مذهبى نبود اثرى از اين معجزات به جاى نمانده ‏و بدست ما نرسيده بود...
چنانچه اكنون نيز ما در انقلاب اسلامى خود كه يك انگيزه‏ مذهبى داشته و ادامه آن را نيز به يارى خدا همان انگيزه مذهبى و عشق شهادت طلبى در راه خدا و دين،تضمين كرده و بر ضد طاغوت هاى شرق و غرب قيام كرده همين شيوه تبليغى را مى‏ بينيم ‏كه هر حركتى به نفع اين انقلاب در داخل و يا خارج بشود مانند راهپيمايى ميليونى و غير ميليونى كه در داخل و يا خارج انجام‏ مى ‏گيرد اصلا منعكس نمى‏ شود و در راديوها و وسائل ارتباط جمعى ذكرى از آن نمى ‏شود،اما كوچكترين حركت ضدانقلاب- مانند اجتماعات اندكى كه جمعا به صد نفر نمى ‏رسد با آب و تاب در همه رسانه ‏هاى گروهى به عنوان يك حركت ضد رژيم نه يكبار بلكه چند بار پخش مى‏ گردد.
و به همين دليل ما مى‏ گوئيم انگيزه و نيازى براى تحقيق در تاريخ هاى گذشته نداريم و اگر هم تتبع كنيم معلوم نيست‏ بجائى برسيم،مگر اينكه بخواهيم بهر وسيله و هر ترتيبى كه شده‏ تاييدى از تاريخ براى اين روايات پيدا كنيم اگر چه مجبور شويم‏ براى تطبيق اين روايات با تاريخ دست‏به توجيه و تاويل هاى‏ نامربوط بزنيم،چنانچه نظير آنرا در داستان اصحاب فيل ذكركرده و شنيديد و خوانديد،كه ما آن عمل را محكوم كرده و دليل برضعف ايمان و غرب‏ زدگى و تاريخ زدگى و غيره دانستيم
********************************************
1- يعنى او را به كنار خانه كعبه آورد و براى سلامتى و پناه او از شر شياطين و دشمنان،بدنش را به چهار گوشه كعبه ماليد.
2- صحيح البخارى ج 6 ص 73.
3- سوره جن آيه 9.
4- مفاتيح الغيب ج 8 ص 241.
5- بحار الانوار ج 15 ص 331 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page