امام حسن عسكرى علیه السلام و تصوّف

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

 

از جمله جريان‏ هاى فاسدى كه امام عسكرى عليه ‏السلام به شدّت از آن بيزارى جسته و مردم را از گرويدن به آن بر حذر مى ‏داشت، گروه «صوفيه» است. اين فرقه از آغاز پيدايش توسّط «ابوالقاسم كوفى بهشميّه» توانست تحت پوشش اسلام، عدّه ‏اى از مسلمانانِ ساده ‏لوح را بفريبد.
محمّد بن عبدالجبّار از امام عسكرى عليه ‏السلام نقل كرده كه حضرتش فرمود:
از امام صادق عليه ‏السلام در مورد «ابوهاشم كوفى» سؤال شد، امام صادق عليه ‏السلام فرمود:
«او فردى بسيار فاسد العقيده بود و مسلكى به نام تصوّف اختراع كرد و آن را مركزى براى اعتقادات پليد خود قرار داد.»(1)
آرى، بدعت، خودنمايى، چلّه نشينى، تعطيل كردن احكام دين، انزوا و... از مظاهر تصوّف است و ائمه عليهم السلام با آن مقابله نموده‏اند. و موجب تأسّف آنكه اين روش ‏هاى غلط گاهى تحت عناوينى همچون: تشيّع، ابراز علاقه به اهل بيت عليهم ‏السلام و يا تهذيب نفس انجام مى‏ گيرد!
امام حسن عسكرى عليه ‏السلام خطاب به صحابى گرانقدرش، ابوهاشم داود بن قاسم جعفرى فرمود:
«زمانى بر مردم فرا مى‏ رسد كه چهره‏ هايشان خندان، ولى دل هايى تاريك دارند. از ديدگاه آنان، سنّت يعنى بدعت و بدعت يعنى سُنّت. مؤمن را به ديده حقارت مى ‏نگرند و فاسق را ارج مى ‏نهند. فرمانروايان آنان افرادى نادان و ستم پيشه ‏اند و دانشمندان ايشان دريوزه دربار ستمگرانند. ثروتمندان آنها حقّ تهيدستان را به يغما مى‏ برند و كوچك‏ترها بر بزرگان خود پيشى مى‏ گيرند. انسان‏ هاى نادان از ديدگاه ايشان فردى آگاه و اشخاص حيله‏ گر را مهذّب مى‏ دانند. ميان فرد با اخلاص و انسان مُردّد تمييز نمى دهند. آنان گوسفندان را از گرگ ‏ها باز نمى‏ شناسند. عالمان و انديشمندان آنها بدترين آفريده ‏هاى الهى در روى زمين ‏اند؛ چرا كه به فلسفه و تصوّف تمايل نشان مى ‏دهند. به خدا سوگند! آنها از عقيده [و فطرت] خود برگشته و از راه حق منحرف شده ‏اند. در علاقه و محبّت به مخالفان ما زياده ‏روى مى‏ كنند و شيعيان و دوستداران ما را به گمراهى مى ‏كشانند. اگر به جاه و مقامى دست يابند، از گرفتن رشوه سير نمى ‏شوند و اگر به ذلّت گرفتار گردند، رياكارانه خدا را پرستش مى ‏كنند. آگاه باشيد كه آنان راه (سعادت و حقيقت) را بر مؤمنان مى ‏بندند و مُبلّغان آئين كافرانند. كسانى كه با آنها زندگى مى‏ كنند، بايد از آنان بر حذر بوده و دين و ايمان خويش را حفظ كنند.»
سپس امام عسكرى عليه‏السلام فرمود:
«اى ابوهاشم! اين مطالب را پدرم از پدران بزرگوارش، از جعفر بن محمّد عليهم‏السلام برايم نقل نمود. اين سخنان از اسرار ما است، آنها را جز براى اهلش بازگو مكن.»(2)
نفوذ افكار انحرافى و از جمله تصوّف در ميان شيعيان، خطرى بوده است كه بزرگان از ياران ائمه عليهم ‏السلام بدان اهتمام مى ‏ورزيده و گزارش آن را به امامان معصوم عليهم‏ السلام منتقل مى‏ نموده ‏اند.
احمد بن محمد بن عيسى ـ از اصحاب امام حسن عسكرى عليه‏ السلام ـ در نامه‏ اى به حضرت چنين گزارش مى‏ دهد:
«گروهى يافت شده‏ اند كه براى مردم سخنرانى مى‏كنند و احاديثى مى‏خوانند و آنها را به شما و پدران شما نسبت مى‏دهند. در ميان آنهاست احاديثى كه قلوب ما آنها را نمى ‏پذيرد ولى امكان ردّ اين روايات وجود ندارد، چرا كه آنها را از پدران شما نقل مى ‏نمايند. ايشان دو نفرند؛ يكى، على‏بن حَسكة و ديگرى، قاسم يقطينى.»
وى در ادامه مى ‏نويسد:
«از عقايد ايشان است كه مى ‏گويند: مراد از سخن خدا كه مى‏ فرمايد:
«انّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر»(3)
مردى است كه مردم را از فحشاء باز مى‏ دارد نه آنكه مقصود، ركوع و سجود باشد. و مقصود از زكات نيز همان مرد است نه دراهم و اخراج مال.
و بر همين منوال، اوامر و نواهى خداوند را تأويل مى ‏كنند. بر ما منّت بگذاريد و راه حق و سلامت از انحرافات را بيان نماييد.»
امام عسكرى عليه ‏السلام در پاسخ نوشت:
«ابن حَسكه دروغ مى‏ گويد و براى شما همين كافى است كه ما او را در زمره دوستان خود نمى ‏شناسيم. خدا، او را لعنت كند. به خدا قسم! كه پروردگار، محمّد صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم و پيامبران قبل از او را نفرستاد مگر براى دين خالص و نماز و زكات و روزه و حج و ولايت. و پيامبر گرامى اسلام صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله‏ وسلم مردم را دعوت نكرد مگر به سوى خداى وحده لاشريك له و ما اوصيا از فرزندان پيامبر نيز بنده خدا هستيم و به او شرك نمى ‏ورزيم. اگر اطاعتش كنيم، بر ما رحم خواهد كرد و اگر نافرمانى ‏اش كنيم، ما را عذاب خواهد نمود. ما بر خدا حجّت نداريم بلكه حجّت از اوست بر ما و بر همه خلقش. من اين سخنان را نفى نموده، از اين اشخاص بيزارى مى‏جويم؛ شما نيز آنها را رها كنيد. خداوند، لعنتشان كند. و آنان را در تنگنا قرار دهيد و چنانچه آنها را در مكان خلوت يافتيد، سرشان بر سنگ بكوبيد.»(4)
سيّد جعفر ربّانى
*=**=**=**=**=**=**=**=**=**=**=*
1. سفينة‏البحار، شيخ عباس قمى، ص 145، بنياد پژوهش‏ هاى اسلامى آستان قدس.
2. همان.
3. عنكبوت / 45.
4. رجال الكشّى، ج 2، ص 802 و 803، مؤسّسه آل البيت عليهم ‏السلام .