امام کاظم (عليه السلام ) اسوه صلابت و ظلم ستيزي

(زمان خواندن: 11 - 22 دقیقه)

امامان معصوم عليهم‏السلام در طول زندگى پربار خويش براى احقاق حق و رهبرى امت، از هيچ كوششى فروگذار نكرده ‏اند. در اين راستا، همه مشكلات و گرفتاري ها را به جان خريده و تحمل كرده ‏اند.


به همين جهت است كه ائمه اطهار عليهم‏السلام به عنوان الگوى صبر و پايدارى در راه حق مطرح شده و سرمشق رهروان راه فضيلت گشته ‏اند و از همين جاست كه عارفان خداجوى اين فراز از زيارت روح‏نواز جامعه ائمة المؤمنين را در خلوت و جلوت زمزمه مى‏كنند كه: «اَشْهَدُ اَنَّكُمْ قَدْ وَفَيْتُمْ بِعَهْدِ اللّه‏ِ وَذِمَّتِهِ وَبِكُلِّ مَا اشْتَرَطَ عَلَيْكُمْ فى كِتابِهِ وَدَعَوْتُمْ اِلى سَبيلِهِ وَاَنْفَذْتُمْ طاقَتَكُمْ فى مَرْضاتِهِ وَحَمَلْتُمُ الْخَلائِقَ عَلى مِنْهاجِ النُّبُوَّةِ؛ (1) من گواهى مى‏دهم كه شما [ائمه اهل بيت عليهم‏السلام ] به عهد و ذمه خود با خداوند متعال وفا كرديد و هرآنچه را كه در كتاب خود بر شما شرط كرده بود، به نحو احسن انجام داديد. مردم را به راه خدا دعوت كرديد و تمام تواناييهاى خود را در راه كسب رضاى الهى به كار گرفتيد و مخلوقات را بر شيوه پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله رهنمون شديد.»
پيشواى هفتم شيعيان، حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام كه در هفتم صفر 128 ه.ق در روستاى ابواء، ميان مدينه و مكه متولد شده بود، همانند ديگر امامان معصوم عليهم‏السلام براى احياى فرهنگ اسلام و گسترش ارزشهاى الهى در طول امامت سى و پنج ساله خويش [148 تا 183 ه . ق[ كه با چهار تن از خلفاى ستمگر عباسى (منصور، مهدى، هادى و هارون الرشيد) هم زمان بود، تمام مشكلات و سختي ها را به جان خريد و به فرهنگ صبر و مقاومت در راه اسلام معناى حقيقى بخشيد.
آن حضرت تمام توانائي هاى خود را در اين زمينه به كار گرفت و صلابت و استوارى در راه دفاع از فضيلتها و مبارزه با مفاسد اخلاقى و اجتماعى را به معناى تامّ كلمه مجسّم ساخت. در زيارت آن امام مى‏خوانيم: «اَشْهَدُ اَنَّكَ... صَبَرْتَ عَلَى الاَْذى فى جَنْبِ اللّه‏ِ وَجاهَدْتَ فِى اللّه‏ِ حَقَّ جِهادِهِ؛ (2) شهادت مى‏دهم كه تو [اى امام هفتم] بر تمام آزارها در راه خدا صبر كردى و در راه خدا آن گونه كه سزاوارش بود كوشيدى.»
بيست و پنجم ماه رجب، شاهد جانبازى آن رادمرد عالم اسلام و اسطوره صبر و پايدارى در راه حق مى‏باشد. آن حضرت بعد از تحمل بى ‏رحمانه ‏ترين آزارهاى طاقت‏ فرساى خلفا، بويژه هارون الرشيد، استوار و مقاوم در برابر طاغوت و طاغوتيان به ملاقات پروردگارش شتافت. در صلوات مخصوصه آن حضرت آمده است: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِىِّ الاَْبْرارِ وَاِمامِ الاَْخْيارِ... وَمَأْلِفِ الْبَلْوى والصَّبْرِ وَالْمُضطَهَدِ بالظُّلْمِ وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ وَالْمُعَذَّبِ فى قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطاميرِ ذىِ السّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلقِ الْقُيُودِ؛ (3) خداوندا! بر موسى بن جعفر عليهماالسلام درود فرست! او كه جانشين نيكان و پيشواى خوبان بود... آن آقاى آشنا با بلاها و بردبارى، در معرض ظلم و ستم، شكنجه شده در قعر زندانها و ظلمت سلول هاى تنگ و تاريك، با پاهاى ورم كرده ومجروح، و به بند كشيده شده با حلقه‏ هاى زنجير.»
آنچه در پيش رو داريد، فرازهايى از تلاشها، پيامها و گفتارهاى امام كاظم عليه‏السلام در زمينه صبر، مقاومت، قاطعيت، صلابت و صراحت لهجه در مقابل ستمگران و دشمنان است.
تلفيق عرفان و مبارزه
بى‏ترديد براى استوارى و مقاومت در راه عقيده، پشتوانه ‏اى قوى و نيرومند لازم است. طبق آموزه ‏هاى قرآنى بهترين پشتوانه هر انسان حقيقت ‏طلبى، اتّكا به حضرت پروردگار است. و ميانبرترين و نزديك‏ترين راه در معرفت و قرب به حق، توجه به عبادت و معنويت است. خداوند متعال مى‏فرمايد: «وَاسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ»؛ (4) «از صبر و نماز يارى بجوييد.»
حضرت امام كاظم عليه‏السلام با پيروى از اين رهنمود و در مقابل نيروهاى باطل، از صبر و بردبارى و نماز و عبادت يارى مى‏جست؛ «كانَ يُحْيى الْلَيْلَ بِالسَّهْرِ اِلَى السَّحَرِ بِمُواصِلَةِ الاِْسْتِغْفارِ حَليفَ السَّجْدَةِ الطَّويلَةِ وَالدُّمُوعِ الْغَزيرَةِ وَالْمُناجاتِ الْكَثيرَةِ وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ؛(5) آن حضرت شبها را تا سحر بيدار بود و شب‏زنده‏داريهايش همواره با استغفار بود، همراه با سجده‏ هاى طولانى، اشكهاى ريزان، مناجات بسيار، و ناله‏ ها و زاري هاى مداوم در حال عبادت.»
برخورد با صلابت
از آنجايى كه اولياى خدا به امدادهاى خداوندى باور قطعى دارند، در برخوردهاى خود با دنياپرستان و طاغوتهاى زمان بى‏ واهمه و با قاطعيت و صلابت رفتار مى‏كنند و آنان با داشتن سرمايه ايمان به غير از خداوند متعال از هيچ قدرت و نيرويى نمى‏ هراسند كه: «فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْسا وَلا رَهَقا»؛ (6) «هر كس به پروردگارش ايمان بياورد، نه از نقصان مى‏ترسد و نه از ظلم [و ظالم] هراسى دارد.» پيشواى هفتم نمونه بارزى از اين اولياى الهى است.
اينك مواردى را در اينجا با هم مى‏خوانيم: 
سخن امام به مهدى عباسى
مهدى، سومين خليفه عباسى، در يك اقدام عوام فريبانه اعلام كرد كه هر كسى كه حقوقى بر گردن نظام حكومتى دارد، مى‏تواند براى رسيدن به حق خود اقدام نمايد. او در يك حركت ظاهرى مشغول اداى حقوق مردم شد. امام كاظم عليه‏السلام نيز خواستار اعاده حقوق خود شد. در آنجا گفتگوى ذيل ميان خليفه و پيشواى هفتم عليه‏السلام به وقوع پيوست: ـ حقوق شما چيست؟ ـ فدك. ـ محدوده فدك را مشخص كن تا به شما بازگردانم.
ـ حدّ اول آن، كوه احد، حدّ دوم عريش مصر، حدّ سوم سيف البحر(درياى خزر) و حدّ چهارمش دومة الجندل [سرزمين عراق] است. ـ همه اينها! ـ آرى!
خليفه آن چنان ناراحت شد كه آثار غضب در چهره ‏اش پديدار گشت، و با ناراحتى شديد گفت كه مقدار زيادى است، بايد بينديشم. امام كاظم عليه‏السلام با اين سخن به او فهماند كه حكومت حق امام كاظم عليه‏السلام است و زمام حكومت بر دنياى اسلام بايد در دست اهل بيت عليهم‏السلام باشد. (7) 
پيشواى دلها
روزى در كنار كعبه، هارون الرشيد حضرت كاظم عليه‏السلام را ملاقات نمود و در ضمن سخنانى به امام عليه‏السلام گفت: آيا تو هستى كه مردم مخفيانه با تو بيعت مى‏كنند و تو را به رهبرى خويش بر مى ‏گزينند؟ حضرت با كمال شهامت فرمود: «اَنَا اِمامُ الْقُلُوبِ وَاَنْتَ اِمامُ الْجُسُومِ؛ من بر دلهاى مردم حكومت مى‏كنم، و تو بر جسمهاى آنان!» 
هشدار به متكبران
هارون، سلطان گردنكش و متكبرى بود كه خود را از همه چيز و همه كس بالاتر مى‏دانست و حتى در خيال باطل خود بر ابرها مى‏باليد و به وسعت حكومت خويش مى‏نازيد كه: اى ابرها! بباريد كه هر كجا قطرات بارانتان ببارد، چه شرق و چه غرب بر زمين هاى تحت حكومت من خواهد باريد و خراج و ماليات آن سرزمين را به نزد من خواهند آورد.
زمانى پيشواى هفتم عليه‏السلام به كاخ هارون رفته بود. هارون از او پرسيد: اين دنيا چيست؟ امام فرمود: اين دنيا سراى فاسقان است. سپس با تلاوت آيه 146 سوره اعراف به وى هشدار داد كه: «سَاَصْرِفُ عَنْ آياتِىَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِى الاَْرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَاِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَاِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَاِنْ يَرَوْا سَبيلَ الْغَىِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً»؛ (8) «به زودى از آيات خود دور خواهم نمود كسانى را كه به ناحق در روى زمين ادعاى بزرگى مى‏كنند و اگر آنان هر آيه‏اى را ببينند، به آن ايمان نمى‏آورند و اگر راه رشد و كمال را ببينند، به سوى آن حركت نمى‏كنند، ولى اگر راه ضلالت و گمراهى را ببينند، به سوى آن خواهند رفت.»
هارون پرسيد: دنيا خانه كيست؟ حضرت فرمود: دنيا براى شيعيان ما مايه آرامش و براى ديگران آزمايش است.
در آخر اين گفتگو، هارون با درماندگى تمام پرسيد: آيا ما كافريم؟ پيشواى هفتم عليه‏السلام پاسخ داد: نه، ولى چنان هستيد كه خداوند متعال فرموده است: «الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّه‏ِ كُفْرا وَاَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»؛ (9) «كسانى كه نعمت خدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را در محل تباهى فرود آوردند.» (10) 
سلام بر تو اى پدر!
هارون وارد مدينه شد و به همراه جمع كثيرى به حرم پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله رفت. او در مقابل قبر شريف رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله ايستاد و با كمال افتخار چنين سلام داد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ عَمِّ؛ سلام بر تو اى پسر عمو! در اين هنگام، حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام كه در ميان اهل مدينه حضور داشت، نزديك آمد و براى تحقير خليفه غاصب چنين سلام داد: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّه‏ السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَه؛ سلام بر تو اى رسول خدا! سلام بر تو اى پدر!» در اين حال، هارون از شدت خشم به خود پيچيده و دنيا در نظرش تيره و تار شد؛ چرا كه حضرت كاظم عليه‏السلام به اين وسيله شايستگى خود را براى جانشينى رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله و عدم لياقت هارون بيان داشت. (11) 
نامه‏اى از زندان
حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام با اينكه مدت هاى مديدى را در زندانهاى مختلف نظام طاغوتى هارون سپرى كرد و در شكنجه‏ گاه هاى مخوف، به دست شقى‏ترين مأموران سپرده شده بود، امّا از گفتن سخن حق و نشر حقايق الهى لحظه ‏اى باز نايستاد.
آن حضرت در فرصتهاى مناسب گفتارهاى بيدارگرانه و هشدارآميز خود را به گوش سردمداران دنياپرست نظام حكومتى رسانده، به ايفاى نقش خطير خويش در جامعه اسلامى پرداخت. امام در يكى از نامه ‏هاى حماسى خويش كه از زندان به كاخ هارون ارسال نمود، چنين نگاشت: «اى هارون! هيچ روز سخت و پر محنتى بر من نمى‏گذرد، مگر اينكه روزى از راحتى و آسايش و رفاه تو كم مى‏گردد؛ اما بدان كه هر دو، رهسپار روزى هستيم كه پايان ندارد و در آن روز، مفسدان و تبهكاران زيانكار و بيچاره خواهند بود.» (12)
ممكن است اين پرسش به ذهن آيد كه امام هفتم عليه‏السلام با آن شرائط خفقان چگونه نامه‏ها و سخنان خود را به سمع و نظر ديگران مى‏رسانيد؟
بررسى اوضاع تاريخى آن عصر نشان مى‏دهد كه اكثر زندانبانان و مأمورين آن پيشواى الهى با اندكى ارتباط و برخورد با ايشان، به حقيقت و معنويت امام پى برده و از هواخواهان و دلدادگان حضرتش مى‏شدند و اين مسئله سبب شده بود كه گفته‏ها، نوشته‏ها و افكار و انديشه و سيره حضرتش بر تاريخ پوشيده نماند.
داستان تحول روحى كنيز خوش ‏سيماى هارون نمونه‏ اى از اين واقعيت است كه در كتابهاى معتبر تاريخى و روايى به طور مفصل آمده است . فرازهايى از رفتارهاى روشنگرانه و ظلم ‏ستيزانه حضرتش را در اين زمينه مى‏خوانيم:
رخنه در درون نظام
امام كاظم عليه‏السلام با تربيت افرادى شايسته، و تأثيرگذارى مثبت بر افكار و انديشه هاى برخى از كارگزاران حكومتى، از وجود آنان در پيشبرد اهداف الهى خويش سود مى‏جست. على بن يقطين از جمله عوامل نفوذى امام در نظام حكومتى هارون بود كه تا مقام نخست‏وزيرى راه يافته بود. او به لطف خداوند و يارى رهنمودهاى امام عليه‏السلام و بصيرت و تيزهوشى خويش، كارهاى مهمى را به نفع شيعيان انجام مى‏داد.
يادآورى نظرات حضرت كاظم عليه‏السلام به طور غيرمحسوس در جلسات داخلى هيأت حاكمه، گزارش اخبار داخلى و تصميمات حكومت غاصب به امام هفتم عليه‏السلام ، ارسال كمكهاى مالى به امام و شيعيان، تشكيل گروه هاى حجّ از شيعيان بى‏بضاعت، و خدمات ا جتماعى و ادارى به ياران امام هفتم عليه‏السلام ، برخى از دستاوردهاى نفوذ على بن يقطين در حكومت هارون بود.
مسيّب بن زهير نيز از شيعيان مخلصى بود كه در ظاهر، در سمت جانشين سندى بن شاهك، به فرماندهى نيروهاى نظامى هارون منصوب شده بود. او علاوه بر رساندن پيامهاى امام عليه‏السلام از داخل زندان به دوستان و شيعيان حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام معجزات و كراماتى نيز از آن حضرت نقل مى‏كرد كه در بيدارى برخى افراد تأثير داشته است. (13) حاكم رى و برخى از كارگزاران حكومتى نيز در شبكه نفوذى حضرت كاظم عليه‏السلام انجام وظيفه مى‏كردند.
حمايت از مبارزان راه حق
حسين بن على بن حسن المثنى بن الامام الحسن المجتبى عليه‏السلام معروف به «شهيد فخّ» از افرادى است كه در زمان امامت حضرت كاظم عليه‏السلام بر اثر ستمهاى فرماندار مدينه به علويين به ستوه آمد و بر عليه حكومت هادى عباسى به قيام مسلحانه روى آورد.
حسين قبل از قيام پرشور خويش، شبانه به محضر امام هفتم عليه‏السلام آمد و امام ضمن سفارشاتى به وى فرمود: تو شهيد خواهى شد، ضربه‏ها را محكم و نيكو بزن! اين مردم فاسق‏اند، و در ظاهر ايمان دارند و در باطن خود نفاق و شك را پنهان مى‏سازند، «اِنّا للّه‏ِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ». (14)
بعد از شهادت حسين بن على عليهماالسلام ، و ساير شهداى فخّ، حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام فرمود: «به خدا سوگند! حسين در حالى از دنيا رفت كه مسلمان و نيكوكار و روزه‏دار و آمر به معروف و ناهى از منكر بود.»
جلوگيرى از همكارى با طاغوت
آن حضرت اگر احساس مى‏كرد كسانى كه به نظام حكومتى داخل مى‏شوند، نمى‏توانند به نفع اهل حق و شيعيان عمل نمايند، آنان را از همكارى با طاغوت نهى كرده، از عواقب وخيم آن برحذر مى‏داشت.
زياد بن ابى سلمه از ياران امام كاظم عليه‏السلام بود، ولى بدون اطلاع آن حضرت در دستگاه خلافت عباسى مشغول به كار شده بود. او روزى به محضر امام هفتم عليه‏السلام آمد. حضرت از او پرسيد: اى زياد! آيا تو در امور دولتى اشتغال دارى؟ گفت: بلى. امام فرمود: چرا با حكومت ستمگران همكارى مى‏كنى و به شغل آزاد نمى‏پردازى؟ زياد گفت: سرورم! مخارج من زياد است؛ چرا كه من فردى اجتماعى هستم و خانه ‏ام پر رفت و آمد است و افراد تحت تكفل دارم و هيچ‏گونه پشتوانه اقتصادى هم ندارم. درآمد من منحصر به همين شغل دولتى است. امام كاظم عليه‏السلام فرمود: اى زياد! اگر از كوه بلندى سقوط كنم و بدنم قطعه قطعه شود، در نزد من بهتر است از اينكه با ستمگران همراهى و همكارى نمايم، مگر اينكه غصه‏اى را از دل مؤمنى برطرف نموده، يا مؤمن گرفتارى را نجات داده، يا مؤمن بدهكارى را از زير بار بدهى رها سازم. (15)
صفوان بن مهران جمّال يكى ديگر از دوستان امام موسى بن جعفر عليهماالسلام مى‏باشد. او شترهاى متعددى داشت و آنان را در اختيار كاروانهاى تجارتى و زيارتى قرار داده و از اجاره آنان امرار معاش مى‏كرد. او مى‏گويد: روزى امام هفتم عليه‏السلام را زيارت كردم. امام به من فرمود: صفوان تمام كارها و رفتار تو مورد پسند ماست، جز يك عمل تو! عرضه داشتم: فدايت شوم كدام عمل؟ فرمود: شترانت را به اين مرد ستمگر[هارون [كرايه داده‏اى. عرض كردم: به خدا سوگند! من آن را براى فسق و فجور و شكار و لهو كرايه نداده‏ام، بلكه براى زيارت بيت الله اجاره داده‏ام. من هيچ گونه علاقه‏اى به آن مرد ندارم و غلامان خود را به همراه كاروان زيارتى هارون فرستاده‏ام تا به غير از عمل حج در كار ديگرى به كار گرفته نشوند.
امام فرمود: اى صفوان! آيا كرايه تو هنوز به عهده آنان هست يا پرداخته‏اند؟ گفتم: بلى، هنوز كرايه نگرفته‏ام. فرمود: صفوان! آيا دوست دارى كه هارون و يارانش تا زمانى كه كرايه‏ات را نپرداخته‏اند، زنده بمانند تا برگشته و بدهى تو را بپردازند؟ گفتم: بلى. امام كاظم فرمود: «فَمَنْ أَحَبَّ بَقاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَمَنْ كانَ مِنْهُمْ كانَ وَرَدَ النّار؛ (16) هر كس بقاى ستمگران را [و لو چند روزى] دوست داشته باشد، از آنان محسوب مى‏شود و هر كس از آنان محسوب شود، داخل آتش [جهنم [خواهد شد.»
رسوا سازى ياران طاغوت
آن حضرت با اينكه بسيار صبور و بردبار بود و به خاطر كظم غيظ و فرو خوردن خشم خود به «كاظم» معروف شده بود، اما در مقابل افراد جسورى كه مى‏خواستند براى اربابان ستمگر خود خوش‏خدمتى كنند و پا را از گليم خويش فراتر نهند و به حريم مقدس امامت و ولايت تعرض روا دارند، هيچ‏گونه امان نمى‏داد و با اراده قاطع و با صلابت كامل برخورد مى‏كرد و هم‏فكران آنان را تا ابد پشيمان مى‏نمود.
على بن يقطين مى‏گويد: هارون الرشيد مرد ساحرى را دعوت كرده بود تا در جلسه ‏اى با حضور خليفه و ديگران با كارهاى سحرآميز و خارق‏ العاده خويش حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام را خوار و شرمنده سازد. هنگامى كه غذا را آوردند، آن مرد ساحر با طرفند خاص خويش جادويى را به كار برد كه وقتى خادم امام عليه‏السلام مى‏خواست براى حضرت كاظم عليه‏السلام نان بردارد و نزد حضرتش بگذارد، نان از دست او مى‏پريد و دور مى‏شد. هارون از اين عمل ساحر آن چنان خوشحال شده و به وجد آمده بود كه در پوست خود نمى‏گنجيد و به شدّت مى‏خنديد. امام وقتى احساس كرد كه اين نقشه براى اهانت به حجت خدا طراحى شده است، با صلابت و قاطعيت تمام سر مبارك خويش را بلند كرده و به عكس شيرى كه روى پرده كشيده شده بود اشاره نمود كه: «يا اَسَدَ اللّه‏ِ خُذْ عَدُوَّ اللّه‏ِ؛ اى شير خدا بگير دشمن خدا را!»
آن تصوير به صورت شير درنده‏ اى مجسم شد و در يك لحظه آن مرد ساحر را دريد و به كام مرگ فرستاد و سپس به جاى خود برگشت. هارون نيز از ترس غش كرد و به رو افتاد. هنگامى كه به هوش آمد از امام استدعا كرد كه آن مرد را دوباره زنده كند و از شكم شير بيرون آورد. امام فرمود: اگر عصاى حضرت موسى عليه‏السلام ريسمانها و ساير لوازم ساحران را برگردانده بود، اين تصوير نيز آن مرد را كه بلعيده برمى‏گرداند. (17)
احياى فرهنگ عاشورا
زنده نگه داشتن ياد و نام امام حسين عليه‏السلام و حماسه عاشورا به عنوان نماد مقاومت اهل بيت عليهم‏السلام در برابر جبهه كفر و نفاق و مقابله با طغيان و ستمگرى، يكى از مهم‏ترين دغدغه‏هاى امامان معصوم عليهم‏السلام بوده است. آن بزرگواران مى‏كوشيدند تا قيام جاويدان عاشورا زند بماند و پيام پايدارى و استوارى اهل حق در مقابل باطل در بلنداى تاريخ با نام مقدس حضرت امام حسين عليه‏السلام طنين‏انداز شود.
از شيوه‏ هايى كه حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام براى رساندن پيام استوارى و مقاومت از آن بهره مى‏برد، تداوم بخشيدن و زنده نگه ‏داشتن ياد و خاطره جدّ بزگوارش حضرت سيد الشهدا عليه‏السلام بود.
روايت ذيل بيانگر اين حقيقت تاريخى است:
محدث نورى مى‏نويسد: منصور دوانيقى در عيد نوروز امام را مجبور كرد كه در مجلس عمومى بنشيند و مردم براى عرض تبريك به محضرش بيايند و هدايا و تحفه ‏ها را به حضور آن حضرت بياورند.
امام به ناچار در آن مجلس نشست و فرمانداران و فرماندهان و امراى لشكرى و كشورى و عموم مردم براى تهنيت مى‏آمدند و هدايا و تحفه‏هاى فراوانى مى‏آوردند و خادم منصور همه هدايا را ثبت مى‏كرد. آخرين فردى كه به حضور امام آمد، پيرمردى سالمند بود كه به امام عرضه داشت: اى پسر دختر رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله! من مرد فقيرى هستم كه از مال دنيا بى ‏بهره ‏ام، اما سه بيت شعرى را كه جدم در رثاى جدّتان حضرت حسين بن على عليهماالسلام سروده، به خدمتتان تقديم مى‏كنم:
•عَجِبْتُ لِمَصْقُولٍ عَلاكَ فِرِنْدُهُ يَوْمَ الْهِياجِ وَقَدْ عَلاكَ غُبارٌ
•يَوْمَ الْهِياجِ وَقَدْ عَلاكَ غُبارٌ يَوْمَ الْهِياجِ وَقَدْ عَلاكَ غُبارٌ
يا ابا عبداللّه‏! من [از دشمنان تو تعجب نمى‏كنم كه چرا تو را كشتند، بلكه] تعجب مى‏كنم از شمشيرى كه بر بدن نازنين تو در روز عاشورا فرود آمد، در حالى كه غبار كربلا بر بدن تو نشسته بود.
•وَلاَِسْهُمٍ نَفَذَتكَ دونَ حَرائِرَ يَدْعُونَ جَدَّكَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌ
•يَدْعُونَ جَدَّكَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌ يَدْعُونَ جَدَّكَ وَالدُّمُوعُ غِزارٌ
من شگفت زده هستم از آن تيرهايى كه بر بدنت فرورفتند، در حالى كه خانواده‏ات با چشمان اشكبار قتل تو را نظاره كرده و جدّت را صدا مى‏زدند.
•اِلاّ تَقَضْقَضَتِ السِّهامُ وَعاقَها عَنْ جِسْمِكَ الاِْجْلالُ وَالاِْكْبارُ
•عَنْ جِسْمِكَ الاِْجْلالُ وَالاِْكْبارُ عَنْ جِسْمِكَ الاِْجْلالُ وَالاِْكْبارُ
يا ابا عبداللّه‏! چرا بزرگى و جلالت تو مانع نشد از اينكه تيرها بر بدنت اصابت كنند و آن جسم پاك را مجروح نمايند!
امام فرمود: احسنت! بارك اللّه‏ فيك! هديه‏ات را پذيرفتم، بفرما بنشين! آن‏گاه به خادم گفت: از منصور بپرس در مورد اين همه هدايا چه تصميمى دارد؟ منصور گفت: همه آنها را به حضرت امام موسی كاظم عليه‏السلام بخشيدم، هرطور دوست دارد مصرف كند. امام نيز تمام آن تحفه‏ها را به آن پيرمرد شيعى كه زيباترين اشعار را در مرثيه امام حسين عليه‏السلام خوانده بود، بخشيد و او را تشويق نمود. (18)
امام عليه‏السلام به اين وسيله، از شاعران و احياگران حماسه عاشورا تجليل نمود و پيام پايدارى اهل بيت عليهم‏السلام را كه در حركت انقلابى امام حسين عليه‏السلام جلوه‏گر شده بود، علنى ساخت.
مقابله با منكرات
امام هفتم عليه‏السلام افزون بر تلاشها و مقاومت هايى كه در مقابل جبّاران و حاكمان ستمگر از خود نشان مى‏داد، با صبر و بردبارى تمام به منكرات و مفاسد اجتماعى در سطح جامعه نيز توجه داشت و با شيوه‏ هايى مناسب با آنان مقابله مى‏كرد. علامه حلّى در كتاب شريف منهاج الكرامة داستانى را نقل كرده است كه نشانگر ايستادگى امام هفتم عليه‏السلام در برابر مفاسد رائج و ناهنجاري هاى دينى و اخلاقى بوده است:
«آن روز حضرت از كوچه‏ هاى بغداد عبور مى‏كرد و صداى موسيقى از منزل يكى از اشراف ساكن آنجا، تمام كوچه را پر كرده بود. در آن حال، يكى از خدمت‏گزاران همان خانه براى كارى به بيرون منزل آمد. امام كاظم عليه‏السلام از اين وضعيت شديدا ناراحت بود، آن خادم را صدا كرد و پرسيد: آيا صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ او گفت: البته كه آزاد است. امام فرمود: «لَوْ كانَ عَبْدا لَخافَ مِنْ مَوْلاهُ؛ [راست مى‏گويى [اگر او بنده بود، از مولاى خود واهمه داشت.»
خادم به خانه برگشت و صاحب منزل كه بُشر بود و در كنار سفره شراب با رفقايش نشسته بود، پرسيد: در بيرون منزل با كه صحبت مى‏كردى؟ و او سخنان امام را بيان كرد.
كلمات حيات‏بخش امام عليه‏السلام آن‏چنان در اعماق قلب بُشر تأثير گذاشت كه با پاى برهنه بيرون دويد و خود را به امام رسانيده و از محضرش عذر خواسته، به دست آن حضرت توبه كرد و بعد از آن، به بُشر حافى موسوم شد و به مقامات عالى معنوى نائل گرديد.» (19)

عبدالکريم پاک نيا
________________________________________
1. المزار، محمد بن المشهدى، ص294؛ بحارالانوار، ج99، ص164.
2. بحارالانوار، ج99، ص15.
3. الانوار البهيه، ص205.
4. بقره/45.
5. الانوار البهيه، ص205.
6. جنّ/13.
7. رجوع شوه به اصول كافى، كتاب الحجه، باب الفئ والانفال.
8. اعراف/146.
9. ابراهيم/28.
10. هدايتگران راه نور، ص700.
11. بحارالانوار، ج48، ص135.
12. تاريخ بغداد، ج13، ص32.
13. معجم رجال الحديث، ج19، ص179.
14. مقاتل الطالبين، ص449.
15. الكافى، ج5، ص110.
16. معجم رجال الحديث، ج10، ص133.
17. المناقب، ج4، ص300.
18. مستدرك الوسائل، ج10، ص386.
19. منهاج الكرامة، ص65.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page