آموزه هاى زندگانى حضرت زهرا(س) (10)

(زمان خواندن: 12 - 23 دقیقه)

ديدگاههاى اخلاقى در سيره و سخن الهى
((اصالت و هويت)) دين باوران, هدف هميشه مستكبران بوده است تا از آشنايى معتقدان به آرمانهاى الهى جلوگيرى كرده و با شيوه هاى شيطانى از آگاهى نسبت به گنجينه هاى فكرى فرهنگى آنان بـكاهند و سرانجام بر ((غفلت و جهالت)) خداجويان بيفزايند.


چنين ابزار ويرانگرى كه دشمنان آگاه بـهره هاى فراوانى در طول تاريخ از آن برده اند و دوستان ناآگاه ضررهاى بى جبرانى به وسيله آن مرتكب شده اند, در يك پديده شوم به چشم مى خورد كه ((فقر فكرى فرهنگى)) خواهد بـود. جلوه هاى دلخراش اين حادثه, بـى تـوجهى بـه معارف ناب دينى, گريز از معنويت بـخشى و گسست صفا و صميميت بـين دين باوران و اسوه هاى صالح و آسمانى خواهد بود تا به آسانى دل و ديده افراد به دنبال الگوهاى ارسالى از سوى استعمارگران بوده و بـى هيچ مقاومت و انتقادى, ((جاهلان و غافلان)) تمام شخصيت و هويت خويش را در پيروى از چنين الگوهايى دانسته و بى خبـر از نقشه هاى دشمنان, شـيوه سـخـنان, افكار, آداب و تـمامى اصول زندگى را از آنان دريافته و بـه تمامى مفاخر فرهنگ و ادب مذهبـى و ملى خويش پشت نمايند!!
آشنايى بـا ((آموزه هاى زندگانى حـضرت زهرا عليهاالسلام)) ورقى از دايره المعارف عظيم فرهنگى ماست كه رسـالت تـمامى دلسـوزان و معتـقدان, آشنايى شايستـه, دقيق و فراگير بـا اين مجموعه خواهد بـود تـا بـدين سان از غناى فكرى, بـصيرت عملى و جامع نگرى الهى بهره مند گشته, ضمن دستيابى به اسوه هاى صالح و اطمينان بخش, توان دفاع از بـاورهاى خودى و نبـرد انديشمندانه بـا هجوم انديشه هاى غير خودى را كسب كنند.
چـهارمين بـخش از ديدگاههاى اخلاقى فاطمه زهرا ـ عليهاالسلام ـ را با چنين انگيزه هايى پى مى گيريم:
10ـ رضايت از خداوند
مسير زندگى انسـان همراه بـا شادي ها و شيون هاسـت. گاه رفاه و راحتـى زمينه ساز لذتـهاى مادى و معنوى بـوده و زمانى سختـيها و تـلخيها, ناكامى و اندوه بـسيارى فراهم مى سازند. ((شكر)) ويژگى صالحان و خداباوران در صحنه هاى مختلف بهره مندى از نعمتهاى الهى است و ((صبر)) صفت بـرجـسـتـه اى اسـت كه در ناهمواريها, مددكار شايسته انسان خواهد بود و او را بـه تـحمل تـلخيها دعوت مى كند.
برتر از صبر و بردبـارى, ((رضايت بـه اراده الهى)) است,(1)صفتى كه در آن مرتبه اى والاتر از ((يقين)) ديده مى شود و نوعى دلدادگى و شيفتگى بـه پروردگار, قضا و قدر و اراده او نمايان مى گردد.(2
خداوند حكيم, ((روحيه تـوحيدى)) را بـاعث رضايت خاطر انسانها دانسـتـه(3)و جـانهاى پـاكان و مومنان را آغشتـه بـه اطمينان و آرامشى چـشمگير مى شمرد كه پـىآمد آن رضا بـه خواستـه هاى خداوند خواهد بـود.(4)فرزانگان رضايت پـيشه را در تمامى صحنه هاى زندگى, ((حـزب الله)) معـرفـى كرده و آنان را رسـتـگاران خـوش فـرجـام مى داند.(5)و از سوى ديگر عاقبت سركشان اراده خداوند را شكنجه اى دردناك و پوچى تلاشهاى آنان در عرصه هاى مختلف بيان مى كند.(6)آنگاه كه اين ويژگى والا را در آينه سـخـنان معصومان ـ عليهم السلام ـ مى نگريم, به خوبى درمى يابيم كه سرآمد طاعت خداوند در آنچـه دوسـت داريم و يا از آن بـيزاريم ـ حـالت رضاسـت(7)و آنچه گستره ايمان را بنيان محكم و پابـرجايى مى بـخشد(8)و آرامش خاطر,(9)سلامت نفس,(10)غناى بـى پـايان(11)و خـشوع فراوان(12)بـه دنبال دارد اين صفت آسمانى است. افزون بر اين, بـركات ارزشمند, رضاى قلبـى بـه اراده الهى, آسايش جسم و جان,(13)راحتى وجود از شك, بـددلى و كفران خداوند(14)و در آغوش كشيدن زندگى لذت بـخش ـ كه يك سـوى آن در زمين و سـوى ديگر آن در آسـمان لطف, حـكـمت و اراده رحمانى پروردگار است ـ نيز خواهد بـود; (15)آنان كه گامى در اين مسير سعادتآفرين گذارند, چنان عظمتى در روح خود مى يابند كه ذره اى از آن را با انبوه بـى كران ماديات معاوضه نخواهند كرد و در اين حـال بـه ويژگيهاى اخـلاقى معصومان ـ عليهم السلام ـ پـى مى برند
و گوشه اى از معارف سخـنان و سيره آنان را در بـاره رضايت بـه داده ها و نداده هاى خداوند درك مى كنند.
فاطمه زهرا عليه السلام ـ الگويى پاك بـراى تمامى پاكان بـوده كه ((راضـيه)) و ((مرضـيه)) نام داشـت; از آن رو كـه بـه تـمامى تلخـيها, مصائب و دشواريهاى جـانكاه زندگى ـ كه از سوى خـداوند براى او مقدر شـده بـود ـ راضـى و خـشـنود بـود, ((راضـيه)) اش مى خواندند و از آنجا كه تمامى گفتار و رفتـار وى بـه نزد خدا و رسول(ص)پسنديده بود, ((مرضيه)) خطابش مى كردند.(16
روزى كه على(ع)از فاطمه(س)خواستگارى كرد, پيامبر اسلام(ص), به مشورت و رايزنى بـا دخت عزيز خود پرداخت و فرمود: دخترم فاطمه! پـسر عمويت على ـ عليه السلام ـ از تو خواستگارى كرده است, پـاسخ تو چيست؟
با احترام و ادب, عرض كرد: پدرجان! نظر شما چيست؟
رسـول خـدا(ص)فرمود: ((اذن الله فيه من السـمإ)) خـداوند از آسمان اجازه فرمود.
فاطمه مرضيه[ در حالى كه لبخند بر لب داشت] گفت:
((رضيت بما رضى الله لى و رسوله.)) (17
خشنودم بـه آنچه كه خدا و پـيامبـر او بـراى من رضايت دادند.
و در سخنى ديگر عمق عشق و رضايت خويش را اين گونه بيان نمود:
((رضيت بالله ربا و بـك يا ابـتاه نبـيا و بـابـن عمى بـعلا و وليا)) ; (18
خشنودم كه خدا پروردگار من است و تو اى پدر پيامبـر من و پسر عمويم على(ع) شوهر و امام من است.
روزى كه رسول خدا(ص)حوادث تلخ آينده را بـراى فاطمه(ع)تـوضيح مى داد, سخن به ماجراى كربلا و حوادث خونبـار عاشورا انجاميد. از آنجـا كه مادران كانون مهر و عاطفه اى سـرشار بـوده و انديشه از دست دادن پاره تـن, رنجـى در كام جـانشان مى ريزد و از سوى ديگر قضاياى جانكاه كربـلا حادثـه اى عادى در از دست دادن فرزند محسوب نمى شود و دلهاى تمامى آزادگان عالم را به
دردى ابـدى دچار ساخته است اما زهراى عزيز تنها دو سوال مطرح كرد و در پـايان جمله اى بـيان نمود. در پـرسش نخست رو بـه پـدر كرده, گفـت: ((يا ابـتـاه من يقـتـل ولدى و قـره عـينى و ثـمره فوادى؟))
اى پدر! چـه كسـى فرزندم و نور چـشمم و ميوه دلم حـسـين(ع)را مى كشد؟
فرمود: شر امه من امتى.
بدترين افراد امت من.
فاطمه(ع)پرسيد: يا ابتاه! اقرإ جبرئيل عنى السلام و قل له فى اى موضع يقتل؟
پدرجان! سلام مرا بـه جبـرئيل بـرسان و از او بـپرس كه در كجا حسين مرا شهيد مى كنند؟
پـيامبـر(ص)فرمود: در سـرزمينى كه بـه آن ((كربـلا)) مى گويند.
زهراى مرضـيه عرض كرد: يا ابـه! سـلمت و رضـيت و تـو كلت على الله; (19
اى پدر در برابر خواسته هاى پروردگار تسليم و راضى ام و به خدا توكل كرده ام.
امير مومنان علـى(ع)در بـاره همـسـر مـهربـان خـود مـى گـويد:
فاطمه(ع)آنقدر محور دستاس را چرخانيد كه دستـش زخمى شد و آنقدر با مشـك آب كشـيد كه در گردن و گلويش اثـرش بـاقى ماند و آنقدر خانه را جارو كرد كه لباسهايش رنگ گرد و غبار گرفت و آنقدر زير ديگ را آتـش كرد كه جامه هايش خاكستـرى و تـيره رنگ شد و از اين رهگذر آسيب و صدمه ديد. هنگامى كه براى رسول خدا(ص)خدمتگزارانى آورده شد من به او گفتم خوب است نزد پدرت بـروى و خدمتگزارى از آن حضرت بگيرى.
زهرا(ع)بـه خانه پـيامبـر(ص)رفت اما عده اى از جـوانان را نزد حضرت ديد, خجالت كشيده برگشت و فرداى آن روز رفت. رسول خدا علت آمدن دخـت خـود را جـويا شد. فاطمه سـكوت كرد اما من ماجـرا را بازگو كردم.
حضرت رو به عزيز خود فاطمه كرده فرمود:
زهراجان! تقوا پيشه كن و از خدا بترس و فريضه و وظيفه خود را در مقابل پروردگارت انجام بـده و كارهاى خانه ات را خود بـه جاى آور! هرگاه وارد بستر شدى سى و سه بـار ((سبـحان الله)) و سى و سه بار ((الحمد لله)) و سى و چهار بـار ((الله اكبـر)) بـگو كه مجموع آنها صد مرتبه مى شود. اين بـراى تـو از خادم بـهتـر است.
فاطمه(ع)سه بار فرمود: ((از خدا و رسولش راضى هستم.)) (20)به سوى منزل بـازگشت و ادامه داد: ((از پـدرم خير دنيا را خواستم, آن حضرت خير آخرت به من داد. )) (21
آرى اينچنين صفتـى موجب گرديد كه آيه ((رضى الله عنهم و رضوا عنه)) ,(22)(خداوند از آنان راضى و آنان نيز از خدا خشنودند)در شإن آن بانوى والاگوهر نازل شود و پروردگار بـزرگ در سخنى ديگر از شخصيت چشمگير زهراى مرضيه اين گونه بگويد: ((يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضيه مرضيه فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى)) ; (23)
الا اى كه با ياد پروردگار
رسيدى به آرامشى و قرار
بيا اين زمان سوى يزدان خويش
به سوى خدا گام بگذار پيش
كه هستى تو خشنود از كبريا
ز تو نيز راضيست يكتا خدا
كنون در صف بندگانم در آى
به باغ بهشتم تو مى كن سراى(24)
بـى شك چنين بـينش شفاف و چنان دامان پـاكى است كه فرزندى چون حسين بن على(ع)را تربيت مى كند كه در بارش بلا و مصيبـت در رزمگاه خون و شهادت, كربـلا هر آنچه بـه ظهر عاشورا نزديك مى شد, چهره اى برافروخته تر و زيبـاتر پـيدا مى نمود و در واپـسين لحظه هاى حيات خويش, نخـست رضايت خـويش را از قضا و قدر الهى بـيان كرد, سپـس صبورى خود را بر تمامى بلاها اعلام نمود و فرمود:
((الهى رضـا بـرضـاك صـبـرا عـلى قضـائك لا اله سـواك)) ; (25)
پروردگارا! راضى به رضاى توام و بردبـار و شكيبـا در بـرابـر قضايت; هيچ معبودى غير از تو نيست.
و خـواهر گرامى او, زينب كبـرا چـون سخـن زهرآلود يزيد را در شهادت حسين(ع)شنيد بـا جمله اى كوتاه, تمام هستى و حوادث آفرينش را در آينه اى زيبـا و پرنور از رضاى خود و خاندان عزيزش نمايان ساخت و فرمود:
((ما رإيت الا جميلا)) ; (26)
هرچه ـ در كربلا و عاشورا ـ ديدم همه زيبايى بود.
براستـى هر يك از ما تـا چه اندازه در سختـيها و مصائب چونان فاطمه(ع)و فرزندان بـى همتاى او هستيم؟ آيا تاكنون ميزان صبـر و رضاى خود را در صحنه هاى گوناگون دين دارى و خدامحورى سنجيده ايم؟! و آيا حاضريم بـراى حفظ اسلام, انقلاب و ولايت همرنگى خود را با چنين اسوه هاى پاك, به دشمنان ثابت كنيم؟
11ـ قلب, راه تقويت و پرتگاه تضعيف آن
قلب هر انسـان, مركز فرماندهى و كانون مهر و عاطفه او و حـرم الهى ناميده شده اسـت. تـقويت آن, هدايت تـمامى اعضا را در پـى خـواهد داشت و فراهم سازى زمينه هاى روشنى و نورانيت دل, آدمى را به اقبال و استقبال از عبادات و اعمال نيك سوق مى دهد همان گونه كه گاه ادبار قلب, نوعى بى حالى, خمودى, سستى و خستگى نسبـت بـه بـهره گيرى از فرصتـهاى شايسـتـه و تـوفيقهاى فراهم شده, ايجـاد مى كند.(27
ياران دوزخ و جهنميان كسانى هستند كه صفت نخستشان; بـى تـوجهى به شايستگيهاى قلب اسـت.
آنان دل دارند اما هواها و هوسـها را بـر آن مسـلط كرده, بستر مناسب هدايت را سلب مى كنند. از اين رو پروردگار بزرگ با عبارت:
((لهم قلوب لا يفقهون بـها)) آنان را نكوهش كرده و در پايان عاقبت فراموشى خويشتن در توجه بـه قلب را سقوط بـه مرحله حيوانيت, بـلكه پـست تـر از حـيوانات شدن, معرفى مى كند: ((اولئك كالانعام بـل هم اضـل)) و چـنين فرجـام شـومى را دسـت آورد غفلت دانسته تـا تـمامى انسانها در صحنه هاى مختـلف زندگى هيچ گاه از خويشتن خويش كه همان قلب است غفلت نكنند: ((اولئك هم الغافلون)) .(28
فلسـفه اهتـمام فراوان معصومان ـ عليهم السـلام ـ بـه اين عنصر تإثيرگذار نشان از اهميت چشمگير قلب دارد, از اين رو همواره به ياد خدا, استغفار از گناهان, بازگشت سريع از بيراهه هاى مختلف و هوشيارى در بـرابـر نقشه هاى شيطانى سفارش كرده اند تا هر كدورتى كه پـديد آمد بـه زودى بـرطرف شود و روشنى قلب بـار ديگر ايجاد گردد. (29
امام صادق ـ عليه السـلام ـ در جـمله اى بـسـيار ارزشـمند و بـا واژه هايى زرين و روشنگر, قلب را ((حرم خدا)) معرفى فرموده و به توجه, خردورزى و هوشمندى پيروان خود تإكيد كرده كه ((مبادا در حرم الهى غير از خداوند راه يابد)) :
((القلب حرم الله فلا تـسـكـن حـرم الـلـه غـير الـلـه)) .(30 اين در حالى است كه حرمهاى ديگر خداوند بيت الله الحرام, بيت المعـمور و بـيت المقدس اسـت اما از آنجـا كه اين حـرم بـه طور مستقيم بـا دست آفرينش پروردگار در وجود انسان قرار گرفته است, ارزشى بس افزون تـر از ديگر حـرمهاى خـداوند دارد!! بـدين خـاطر ((ظرفـهاى الهى در زمين)) نام گـرفـتـه كـه محـبـوبـتـرين آنها رقيق ترين, مصفاترين و استوارترين آنان است, رقيق ترين قلوب براى دوستان و برادران ايمانى, بـاصفاتـرين آنها, پـاك تـرين قلوب از گناهان و محكمترين آنان, قلوبى است كه در ذات خداوند, استحكامى غير قابل نفوذ داشته باشد.(31
بزرگ بـانوى هستى; فاطمه زهرا ـ عليهاالسلام ـ بـا چنين نگرشى عرشى توجه به خداوند, عشق به رسالت و توجه بـه مردم را محل پرش قلب بـه ملكوت دانسته و از دلبـستگيها و وابـستگيهايى كه چونان زنجيرى ناپيدا قلب را تسخير خود كرده و بـا گذر روزها و هفته ها آدمى را بـه سقوط بـيشتر در پـرتگاههاى مختلف مى كشاند, بـيزارى مى جـست. نغمه هاى عاشقانه مناجـات او در نيمه هاى شب مجـاهدتـهاى پيدا و پـنهان وى در راه حفظ ارزشهاى دينى و قداستهاى مذهبـى و مبارزه جانكاه او بـا دشمنان بـراى استمرار دستآوردهاى رسالت و امامت به خاطر جلوگيرى از واژگونى قلب انسانها و هدايت و سعادت آنان بـود. اما دريغا كه ديگران تـيرگى و ظلمت را بـراى جـامعه پـديد آوردند و دلها را بـى فروغ از نور ولايت و هدايت ساخـتـند.
خطبه آن حضرت در مسجـد, چونان دايره المعارفى گرانسنگ و جـاودان است كه فرازهاى معرفتآفرين آن بـراى هميشه درسآموز خواهد بـود.
اشاره بـه قلب و خـصوصيات قلوب انسانها در پـذيرش حـق و يا دور ساختن آن, ويژگى چشمگير اين سخنان است. در بـخش نخست گفتار پـس از ستايش پروردگار با شهادت بـه يگانگى خداوند فرازى ديگر شروع كرده مى فرمايد: ((گواهى مى دهم كه خـداى جـهان يكى است و جـز او خدايى نيست. ترجمان اين گواهى دوستـى بـىآلايش و پـايبـندان اين اعتقاد دلهاى پربينش است.))
پس به روشنگرى دلها بـا رسالت رسول خدا(ص)اشاره كرده, فرمود:
((خداى بزرگ تاريكيها را بـه نور محمد ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ روشن ساخت و دلها را از تيرگى كفر دور كرد.)) آنگاه به فلسفه يكايك اعمال عبادى بندگان اشاره نموده, بار ديگر با بيان به جايگاه قلب, فرمود:
((... و العدل تنسيقا للقلوب)) ; (32
خـداوند عدالت را بـراى نظام دادن قلوب و نمودارسازى مرتـبـه يقين قرار داد.
در سـخـنى ديگر در دفـاع از امامت عـلى(ع)بـه دلهاى تـاريك و بـى فروغ هواپرستان و شهوت زدگان توجه داده فرمود: ((آيا نشنيدند كلام خدا را كه فـرمود: پـروردگار تـو خـلق مى كـند آنچـه را كـه مى خواهد و اختـيار تـعيين امامت بـه دست اوست)) آرى شنيدند اما همان گونه كه قرآن فرمود: ((ديده بصيرت آنها كور و چشم دل آنها بى نور است. )) (33
در فرازهاى مخـتـلف از سـخـنان فـاطمه زهرا ـ عـليهاالسـلام ـ مىآموزيم كه قلوب انسانها دو گونه بـيش نيستند: نخست دلهايى كه با نور ايمان و روشنايى يقين و عبوديت از تيرگى كفر و ظلمت شرك به دور است و قلبـهايى كه در غبـار هواها و هوسها و ظلمت اطاعت شيطان, از بصيرت و روشن بينى نصيبى نبرده و هيچ حقيقتى را پيروى نمى كنند.)) (34
12ـ حجاب
كلمه ((حجاب)) بـه معناى ((پـرده, حاجب و ستر)) است كه مفهوم رايج آن ((پوشش)) است. حقيقت اين حكم در اسلام با آداب و رسوم و يا فرهنگ بـرخى اقوام و سرزمينها همچون ايران قديم و هند تفاوت بـسيارى دارد زيرا فلسفه حجاب زندانى ساختـن زنان در خانه و يا دور كردن آنان از اجـتـماع و محـيطهاى گـوناگـون نبـوده بـلكـه ((مصونيت)) زنان است نه ((محدوديت)) آنان. در سايه اين حكم, زن و مرد با هم معاشرت داشـتـه و حـتـى در يك محـيط مشـغول فعاليت مى شوند اما با پوشش و به دور از جلوه گرى و خودنمايى.
بـه يقين هنگامى كه تمامى رفتار, گفتار و پـندار انسان داراى مرزهاى مشخص و تـعريفهاى روشنى گرديد, التـذاذهاى جـنسى نيز در محيط خاص خود يعنى ((محيط خانوادگى))
و در ((دايره ازدواج قانونى)) اختصاص مى يابد و بر خلاف روشهاى غربـى و فسادآور, كار و فعاليت يا تـحصيل و تـدريس هيچ گاه بـا لذت جـوييهاى جـنسى آميختـه نمى شود; آرمانى كه در سايه حـجـاب و پايبـندى زنان و مردان بـدان, اين دو محيط بـه كلى از هم تفكيك شده و هر يك شرايط خاص خـود را خـواهد داشت. آنجـا كه حـريمهاى مختلف ميان زن و مرد كنار رفته و آزادى معاشرتهاى بى بند و بار, هيجانها و التهابهاى جنسى فزونى يابد, غريزه جنسى ـ كه غريزه اى نيرومند و توفنده است ـ هرچه بيشتر اطاعت شود, سركش تر مى گردد و چونان آتشى مى ماند كه خوراك بيشتر, آن را شعله ورتر و زبـانه هاى افروزنده تر خواهد ساخت. صفحات تاريخ همان گونه كه آزمندان زر و سيم و ثروت و قدرت را تشنگانى سير ناشدنى مى داند كه هرچه پول و قدرت بـيشـتـرى بـه دسـت آورده اند, عطشـى فراوان تـر يافتـه اند, هوس بـازان و شهوت پـيشگان بـى شمارى نيز معرفى مى كند كه مرز خاصى براى ارضاى تـمايلات خويش نمى يافتـند و گاه بـه يك يا دو حرمسرا بسنده نمى كردند! از آن حس ((تغزل)) كه محبوب يابى و معشوق ستايى است, جلوه هاى كامجويى و لذت يابى را به گونه اى متنوع و نو به نو دامن مى زند و بـه آنجـا مى انجـامد كه بـراى عشقهاى جـنسى خـود, موسيقى خـاصـى قرار مى دهد و بـا حـرص و آز خـاصـى در اين ميدان مى تازد.(35
بى شك يگانه راهى كه تمامى بـيراهه هاى هلاكت بـار را بـسته نگاه مى دارد, زمينه سازى و تدبيرى خاص بـراى تعديل, رام كردن غريزه و دستيابى بـه محدوده بـكارگيرى اين نيرو است; كه اين ويژگى پديد آورنده بـهداشت روانى انسان و آرامش روحـى او خواهد بـود. قرآن كريم وظيفه مشترك زن و مرد را در آغاز اين تكليف اين گونه بيان مى كند:
((قل للمومنين يغضـوا من ابـصـارهم و يحـفظوا فروجـهم ... قل للمومنات يغضض من ابـصـارهن و يحـفظن فروجـهن ...)) (36)در اين دستور از خيره شدن و نگاههاى لبـريز از شهوت توسط زن و مرد بـه يكديگر نهى شده است و از آن طرف به زنان نيز توصيه شده است بدن خود را از مردان بـيگانه پـوشيده دارند و هيچ گاه در اجتماع بـه دلربـايى, طنازى و جلوه گرى نپردازند تا موجب تحريك مردان گردند زيرا تحريك توان مادى بشر و گسترش خواستـه هاى غريزى او, تـعادل روحـى روانى وى را بـه هم زده, نگاهى هميشه خواهان و دلى هميشه ناكام بـه وى مى بـخـشـد و فرجـام او را بـا اخـتـلالات گوناگون و بيماريهاى روانى همراه مى سازد.
افزون بـر آثار فردى, استحكام پـيوند خانوادگى دستآورد ديگرى در حفظ حجـاب خواهد بـود; ارمغانى ارزشمند كه صميميت زن و شوهر را استمرار بخشيده و از هرز رفتـن احساسات, عواطف و عشق نهفتـه در وجود آن دو جـلوگيرى مى كند. در اين هنگام همسر انسان ((رفيق او در لذت جوييهاى مشروع)) خواهد بود نه ((رقيب وى در كامرواييهاى بى حـد و مرز)) ! آنگاه كه محـيط خانه و خانواده از تـوفانهاى گزنده شهوت ايمن يافت, اجتـماع نيز از اين گونه آفات مصون خواهد بود. زيرا لذتهاى جنسى از محيط خانه بـه سوى اجتماع سرازير نشده و نيروى تفكر, تحقيق, كار و فعاليت اجتـماع را ضعيف نمى كند. از آن سـو بـا حـضور سـالم و تإثـيرگذار زنان نيروى فعـال جـامعـه دو بـرابـر مى شـود و هيچ محدوديت و مانعى در حفظ و بالندگى آن ايجاد نمى كند بلكه از فلج شدن نيروى مردان ـ بـه خـاطر تـحـريك زنان ـ جـلوگيرى مى نمايد; نيروى كمى و كيفى جـامعه را افزايش داده و در كنار چنين بـركات بـى كران, ارزش و احـتـرام زن بـه عنوان انسانى عاطفى و صميمى و تإثيرگذار حفظ مى شود و آنان كه رفتارى متين, بـاوقار و عفيف تر در جامعه دارند چونان گوهرى گرانبها بوده كه توان قيمت گذارى از تمامى افراد را سلب كرده, ارزشى فراتر از نگاه و لمس مى يابـند; نكته اى اساسى كه خداوند بزرگ در جمله اى زيبا بـدان اشاره مى كند كه:
((ذلك ادنى ان يعرفن فلا يوذين)) ; (37)اين كار براى آنكه بـه عفاف شناختـه شوند و معلوم شود خـود را در اخـتـيار مردان قرار نمى دهند بـهتر است زيرا ابـهت, حشمت و عظمت زنان بـاحجاب, نوعى دورباش و ترس روانى بـراى بـيگانگان فراهم مى كند تا از هر گونه فكر شيطانى خوددارى كنند. فاطمه زهرا عليهاالسلام ـ بـا بـينشى اينچنين روشن سيره و سخنى درسآموز براى تمامى زنان و مردان بـه جـاى گذاشت و گاه نگاه تـحسينآميز پـدر را متـوجـه خود مى ساخت. روزى مـردى نابـينا پـس از اجـازه گـرفـتـن وارد مـنزل امـام على(ع)شد. پيامبر(ص) مشاهده كرد كه زهرا(ع)از جاى بـرخاسته, از او فاصله گرفت و خود را پـوشاند. رسول خدا(ص)رو بـه فاطمه كرده فرمود:
((دخترم اين مرد نابيناست.))
پـاسـخ داد: ((يا رسـول الله! ان لم يكن يرانى فانى اراه و هو يشم الريح)) ;
پدر! اگر او مرا نمـى بـيند مـن او را مـى بـينم و ـ گـرچـه وى نابيناست اما ـ بوى مرا استشمام مى كند.
حضرت پس از شنيدن سخـنان دخـتـر دلبـند خـويش فرمود: ((شهادت مى دهم كه تو پاره تن من هستى!)) (38
به يقين جاذبـه, طراوت و ظرافت آفرينش زنان چنان بـراى مردان موثر است كه نه تنها ديدن بلكه احساس بـوى آنان نيز محرك خواهد بود, بدين خاطر حكم كراهت براى نشستن سريع مردان بر جاى زنان ـ در حالى كه هنوز محل نشستـن گرم است ـ وجـود دارد(39)تـا افراد محتاط و دقيق بـا اندكى تـإمل كمتـرين احساس لذتـى نكنند. آيا چنين احكام ظريف و بـسيار دقيق نشان از ارزش گذارى چـشمگير اسلام بـه زنان و پـاسداشت جـايگاه واقعى آنان نخواهد بـود؟ و چـونان معبـرهاى حساسى نمى ماند كه احتـياط در گذر از آنها, سلامت انسان را از سـقـوط در پـرتـگاههاى گناه و نافـرمانى فـراهم مى سـازد؟ آنان كه با نگرشى اينچنين به سيره و سخن زهراى مرضيه مى نگرند از يك سو حفظ حريمهاى احكام الهى را بـه گونه اى جامع ديده و از سوى ديگر حضور بموقع, حركتآفرين و پوياى آن پاك بانو را به خوبى حس مى كنند. بى شك الگويى با اين صفات برجسته, براى تمامى زمانها و همه انسانها مايه معرفت و بينش خواهد بـود. اگر در پاسخ پرسش رسول خدا(ص)كه فرمود: چه چـيزى بـراى زنان نيكو و شايستـه است؟
فاطمه عرض مى كند:
((خير للنسـإ ان لا يرين الـرجـال و لايراهن الـرجـال)) ; (40 آنچه براى زنان نيكوست آن است كه مردان را نبيند و مردان نيز او را نبينند.
اين سخن بدان معنا نيسـت كه بـهتـرين زنان كسـانى هسـتـند كه همواره در محـلى خـود را محـصور سازند و تـنها بـا شوهر و ديگر محارم خود رفت و آمد داشته باشند!! زيرا اين برداشت با شيوه آن حضرت متـضاد اسـت; همان گونه كه فاطمه عليهاالسـلام در صحـنه هاى مخـتـلف اجـتـماعى, سـياسـى, فرهنگى و اقتـصـادى, حـضور فعال و انديشمندانه اى داشته است, بلكه مفهوم اين گفتـار بـا تـوجه بـه ديگر سخنان و شيوه ها; ((حضور ضرورى و كارآمد)) همراه بـا ((حفظ حريمها و ارج گذارى ارزش و قداسـت زنان)) اسـت. در اين صورت هيچ كوته نظرى و يكسونگرى در تحليل ((يك سخن)) از زهرا(ع)بدون تفسير و تحليل ديگر گفته ها مشاهده نخواهد شد, مانند اين حديث كه ـ آن حضرت در پاسخ پدر ـ فرمود:
((ادنى ما تكون من ربها ان تلزم قعر بيتها)) ; (41
نزديكترين حالت زن به خداوند, زمانى است كه داخل خانه بماند.
زيرا معيار الگوگيرى و سعادتمندى در سخن فاطمه(ع), ((در منزل ماندن)) نيست بلكه, ((زمينه سازى دورى از گناه, پيرايه كردن خود از آلودگى روحـى و قرب الهى)) است كه اين حـالت روحـانى گاه در محافل معنوى بـه گونه اى بـيشتر و سريعتر بـه دست مىآيد و يا در محيط كار بـا خدمت بـه همنوعان ـ بـويژه بـانوان ـ حاصل مى شود. آنان كه بـدون تـوجـه بـه مفاهيم عبـارات و ملاك حقيقى سخنان, واژه اى از احاديث را بـرگزيده و قضاوتـى جـاهلانه مى كنند, بـى شك انسانهايى متحجر و دور از بينش بوده كه نظر خود را بـر گفته هاى معصومان(ع)تحميل مى كنند و برداشتى شتابزده و يك سويه مى نمايند.
بـا چنين معيار و ملاكى است كه فاطمه(ع)بـراى بـعد از مرگ خود نگران است مبـادا حجم بـدن او بـر تختى كه هنگام تشييع بـر دوش افراد است, ديده شود. از اين رو بـه همسر خـود على(ع)وصيت مى كند كه بـراى او تابـوتى درست كند و هنگامى كه اسمإ بـنت عميس بـا ديدن ناراحتى آن حضرت, نوع پوشش پـيكر افراد را در حبـشه بـيان مى كند كه بدن بـه وسيله چوبـهاى تر و شاخه هاى نازك درخت احاطه شـده و پـارچـه اى بـر آن پـهن مى كنند ـ فاطمه(ع)خـوشـحـال شـده مى فرمايد:
((اصنعى لى مثلـه; اسـتـرينى سـتـرك الـلـه من الـنار.)) (42 اى اسمإ! براى من تابوتى همانند آن درست كن تا مرا بپوشاند; خدا تو را از آتش دوزخ حفظ نمايد.
اوج عفت و پايبندى به حجاب در آن حضرت, موجب چنين ناراحتى در او مى شود. چـرا كه آفرينش و آفريده هاى پـروردگار هميشه در محضر الهى هستند.

احمد لقمانى
--------------------------------------------------------------------------------
1ـ بحارالانوار, علامه مجلسى, ج82, ص142.
2ـ الكافى, ثقه الاسلام كلينى, ج2, ص;62 بـحارالانوار, ج73, ص50, و ج78, ص136.
3ـ سوره روم, آيه 36 و 37.
4ـ سوره الفجر, آيه 27 و 28.
5 سوره مجـادله, آيه ;22 سوره حـشر, آيه ;59 سوره حـديد, آيه 20.
6ـ سوره محمد, آيه 27 و ;28 سوره فتـح, آيه ;29 سوره ذاريات, آيه 15 و ;16 سوره النجم, آيه 26.
7ـ بحارالانوار, ج71, ص;139 امالى شيخ مفيد, ص155.
8ـ همان, ج43, ص351.
9ـ غررالحكم و دررالكلم.
10ـ بحارالانوار, ج75, ص52.
11ـ همان, ج77, ص196 و 78, ص192 و ج69, ص368.
12ـ غررالحكم و دررالكلم.
13ـ بحارالانوار, ج71, ص139.
14ـ همان, ص159.
15ـ همان, ج78, ص;54 غررالحكم و دررالكلم.
16ـ فاطمه زهرا(ع), شادمانى دل پيامبـر(ص), ص269, 270, 271 و 272.
_17 رك: ملحقات احـقاق الحـق, ج23, ص;477 مختـصر تـاريخ دمشق, ج17, ص;133 بحارالانوار, ج42, ص149 ـ 151.
18ـ بـحارالانوار, ج44, ص264 و ;221 مناقب ابـن شهر آشوب, ج3, ص;344 احقاق الحق, ج5, ص117 و 273.
19ـ نك: تظلم الزهرا: ص;95 تفسير فرات كوفى, ص;55 بحارالانوار, ج44, ص264 و 221.
20ـ مسند فاطمه(ع), سيوطى, ص110.
21ـ فاطمه زهرا(س), شادمانى دل پيامبر(ص), ص270.
22ـ سوره مجادله, آيه 22.
23ـ سوره الفجر, آيه 27 و 28.
24ـ ترجمه منظوم قرآن مجيد, اميد مجد, ص594.
25ـ موسـوعه كلمات الامام الحـسـين ـ عليه السـلام ـ, ص510.(بـا اندكى تلخيص).
26ـ تاريخ طبرى, ج4, ص183.
27ـ بـحـارالانوار, ج70, ص;50 خـصال, خ;110 كنزالعمال, خ1222.
_28 سـوره اعراف, آيه ;179 منافقون, آيه 7 و ;3 سـوره تـوبـه, آيه 87. رك: معراج السـالكين و صلاه العارفين, امام خـمينى(ره), ص17 و 26 و ;32 دايره المعارف قرآن كريم, ص65.
29ـ شرح نهج البـلاغه ابـن ابـى الحـديد, ج19, ص;11 غررالحـكم و دررالكلم, نهج البلاغه, حكمت ;312 بحارالانوار, ج78, ص354 و ج 94, ص128.
30ـ بحارالانوار, ج70, ص25.
_31 نك: غررالحـكم و دررالكلم; بـحـارالانوار, ج78, ص11 و ج70, ص55 و ;109 اصول كافى, ج2, ص423.
_32 الـنص و الاجـتـهاد, ص106 و ;107 الـمراجـعـات, ص;103 مروج الذهب, ج2, ص311.
33ـ كتـاب عـوالم, ج11, ص;444 احـقـاق الحـق, ج21, ص26 و 27.
34ـ نهج الحياه, ص110 ـ 100.
35 مسإله حجاب, استاد شهيد مطهرى, ص60 تـا 112(بـا تـلخيص); رك: حجـاب و آزادى(مجـموعه مقالات); كلمه الحجـاب و ادله النقاب, اسدالله موسوى خوانسارى; آيه حجـاب, آيت الله طالقانى; حـجـاب و جامعه, زهرا حسينى.
36ـ سوره نور, آيه 31.
37ـ سوره احزاب, آيه 59.
38ـ احـقاق الحـق,ج10, ص;258 كتـاب عوالم, ج11, ص223 و ;629 مستدرك الوسائل, ج14, ص289.
39ـ رك: العروه الوثقى, مرحوم آيت الله سيدمحمدكاظم يزدى, ج1, مكروهات و مستحبات.
40ـ مكارم الاخلاق, ص;267 كشف الغمه, ج2, ص;23 بحارالانوار, ج101, ص36 و ج100, ص238.
41ـ بـحارالانوار, ج43, ص92 و ج100, ص;250 مقتل خوارزمى, ص63.
42ـ كشـف الغمه, ج27, ص;67 رياحـين الشـريعـه, ج2, ص;60 عوالم, ج11, ص511.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page