سقط حضرت محسن عليه السلام

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

يكى ديگر از افرادى كه بر وقوع چنين جنايتى نسبت به حضرت زهرا عليها السلام تصريح دارد، نَظّام معتزلى (درگذشته سال 231) است. نَظّام يكى از بزرگان معتزله و از افراد بى باك و نترس بوده است. وى از بزرگانِ علما به شمار مى آيد. و در مسائل كلامى، نظرات خاصّى دارد كه گاه، خلاف مشهور است. نظريات او در لابه لاى كتاب ها مطرح شده است. او مى گويد:
«إنّ عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتّى ألقت الجنين من بطنها، وكان يصيح عمر: أحرقوا دارها بمن فيها!!
وما كان بالدار غير علي وفاطمة والحسن والحسين»
«در روز بيعت، عمر به شكم فاطمه زد و در اثر اين ضربه، جنين از شكم فاطمه افتاد و عمر فرياد مى زد: خانه را بر هر كه در آن است، بسوزانيد!!
و در خانه، كسى جز على، فاطمه، حسن و حسين نبود».
اين سخن نَظّام را شهرستانى در الملل والنحل(1) و صَفَدى در الوافى بالوفيات(2) نقل كرده اند و در كتاب هاى ديگر نيز ديده مى شود.
ابن قُتَيْبَه نيز در كتاب المعارف اين موضوع را آورده بود، امّا اكنون كه به چاپ جديد و موجود از كتاب المعارف مراجعه مى كنيم، عبارت مورد نظر را نمى يابيم; چرا كه كتاب تحريف شده است!
ابن شهرآشوب (درگذشته سال 585) از كتاب المعارف اين گونه نقل مى كند: «محسن با ضربه قنفذ عددى سقط شد»(3).
ولى در متنى كه اخيراً چاپ و تحقيق شده(!!) اين گونه آمده است: «محسن بن على در كودكى از دنيا رفت».
سبط بن جَوزى در تذكرة الخواص مى گويد: «او در دوران كودكى مُرد»(4).
از ميان محدّثان متأخّر، حافظ، محمّد بن معتمدخان بَدَخْشانى در كتاب نزل الأبرار فيما صحّ من مناقب أهل بيت الأطهار مى گويد: «او در كوچكى مُرد»(5).
وقتى به شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد مراجعه مى كنيم، مى بينيم كه او از شيخ و استاد خود نقل مى كند كه وقتى ماجراهاى هَبّار بن الأسود ـ كه زينب، دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله را ترساند و او سقط جنين كرد و رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله هَبّار را مهدور الدّم خواند ـ در نزد او نقل شد; شيخ گفت: اگر هنگامى كه اين مردم به خانه فاطمه هجوم آوردند و او را ترساندند ـ تا آن چه در شكم داشت سقط شد ـ ، رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله زنده بود; حتماً، به مهدور الدّم بودن كسى كه فاطمه را ترسانده بود، حكم مى فرمود.
ابن ابى الحديد به او مى گويد: آيا آن چه برخى از محدّثان روايت كرده اند كه: «فاطمه ترسيد و محسن سقط شد» را از قول شما روايت كنيم؟ شيخ به او گفت: نه! از من، نه اين روايت و نه بطلان آن را نقل نكنيد!(6)
آرى، روايت نمى كنند و هر گاه كه روايت كنند، تحريف مى نمايند و اگر كسى چنين رواياتى را ذكر كند، انواع تهمت ها را بر او مى بندند.
__________________________________
(1) الملل والنحل: 1 / 59.
(2) الوافى بالوفيات: 6 / 17.
(3) مناقب آل أبى طالب: 3 / 358.
(4) تذكرة الخواصّ: 54.
(5) نزل الأبرار: 74.
(6) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 14 / 192.
پیوندها: