اى بپا كننده ى آتش

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

يا موقد النار مهلاً!
اى بپاكننده ى آتش بر در خانه ى فاطمه عليهاسلام؛ آهسته تر فرياد بزن!
مى دانى پشت اين در چه كسى آمده است؟! جمعيتى كه همراه آورده اى باعث وحشت بانويى مى شوند كه محسن عليه السلام همراه اوست!
به همراهانت بگو ساكت باشند كه ناموس خدا در خانه است، و عزيزان پيامبر كنار اويند!
هيزم آورده ايد! اينجا كجاست؟ چرا آنها را كنار ديوار خانه مى چينيد؟
سكوت على عليه السلام اينچنين آتش غضب شما را برافروخته است!
شعله هاى سوزان قلب سوخته ى على و زهرا عليهماالسلام- كه در اين خانه اند- براى گدازشان كم بود، كه از بيرون نيز آتش مى افروزيد؟!
اى آتش
اى آتش، اينك با تو هستم. اينان به خدا و پيامبر معتقد نيستند تا حرمت عزيزان وحى را پاس بدارند!
تو مسوزان عزيزان اين خانه را! اينان داغديده اند. تازه عزيز خود پيامبر بزرگ صلى اللَّه عليه و آله و سلم را از دست داده اند. بگذار با غم خود بسوزند. تو بر سوز آنان مَيَفزا.
اهل خانه در محاصره اند. هجوم مردم! هجوم آتش! هجوم دود! هجوم فرياد!
بچه ها وحشت مى كنند. اينقدر زبانه مكش!
مادر را و محسن را- كه پشت در هستند- مواظب باش!
از عرش، اين خانه را مى نگرند! اينجا جاى آتش نيست!
بوى دود... شعله ى آتش!
خدايا بوى دود مى آيد! شعله هاى آتش را مى بينم كه بر در خانه گرفته و نيمى از آن را سوزانده و همچنان بالا مى رود.
خدا كند اهل خانه بيرون رفته باشند. خدا كند كسى پشت در نباشد. خدا كند زود از شعله ى آتش با خبر شوند و بچه ها را نجات دهند.
اى كاش مى توانستم فرياد بزنم و اهل خانه را خبر كنم تا پناهى بگيرند.
محسن... همراه... اوست!
نكند اين فاطمه عليهاسلام است كه پشت در آمده؟
آه خداى من، محسن همراه اوست! خدا كند فاطمه عليهاسلام نباشد.
كاش صدايش را از پشت در بلند كند تا مهاجمان مراعات كنند، و حرمت ناموس و حرمت بانوى باردار و حرمت فرزند او را در نظر بگيرند.
اگر بدانند چه كسى پشت در آمده حتماً باز مى گردند!...و صدايشان را پايين مى آورند!!... و آتش را خاموش مى كنند!!!
خدايا... على... يا... فضه؟
خدا كند على عليه السلام در خانه باشد! پس چرا فاطمه عليهاسلام پشت در آمده است؟!
آيا او در خانه است و نيامده؟ اگر هست، خود نيامده يا فاطمه عليهاسلام راضى نشده او پشت در بيايد؟
خدايا، حسن و حسين كنار مادر هستند يا تنها آمده؟
آى اهل خانه به من بگوييد: حسنين و زينبين در خانه چه مى كنند؟ گريه مى كنند؟ فرياد مى زنند؟ به گوشه اى پناه برده و مى لرزند؟ بوى دود را مى شنوند؟ شعله هاى آتش را مى بينند؟ فرياد مهاجمين را مى شنوند؟
خدايا چرا فاطمه عليهاسلام پشت در آمده؟ چرا فضه نمى آيد اين بانوى باردار را به درون خانه برگرداند؟!
صداى...شكستنِ...دَر
صداى شكستن درمى آيد. مى خواهند با لگد آن را از جا بكنند؟
چرا فاطمه عليهاسلام از پشت در كنار نمى آيد؟ چرا همچنان در را فشار مى دهد و نمى گذارد آن را باز كنند؟
خدايا اين در مسمار دارد؟ پايين آن آتش گرفته! خدايا اين خانم باردار است؟ پس محسن چه مى شود؟
چشمانم سياهى مى رود! خدايا فاطمه عليهاسلام چه حالى دارد؟ عجب در راه على عليه السلام فداكارى مى كند! نمى گذارد دشمنان او وارد اين خانه شوند.
آتش... صورتش را... سرخ!؟
فاطمه جان، بحق پدرت كنار بيا. به جان على از در فاصله بگير.
بخاطر محسن درون خانه بيا!
پاهايم بى طاقت شده واى چه مى بينم؟ در باز شد! فاطمه عليهاسلام بين در و ديوار است.
مى خواهد خم شود تا فرزند را حفظ كند، آتش از پايينِ در بر صورتش مى زند مى خواهد بايستد محسنش از دست مى رود! مهلتى نمانده فقط يك لحظه!
فرياد فاطمه عليهاسلام را مى شنوم. آه، او كه هيچگاه در عمرش فرياد نكشيده، چه مى گويد؟ چه مى خواهد؟
افسوس كه دستم نمى رسد او را كمك كنم. پس على عليه السلام كجاست؟ فضه! حسن! حسين! زينب! ام كلثوم! پس كجائيد؟
مواظبِ... محسن...است!!
فاطمه عليهاسلام خود را خم كرده و در را محكم فشار مى دهد تا به فرزندش اصابت نكند. شعله هاى آتش همچنان صورتش را سرخ مى كند ولى او مواظب محسن عليه السلام است.
مهاجمين زيادند. همه حمله كرده اند. نه دين دارند، نه وجدان! نه انسانيت دارند، نه شرف! اهل جاهليّتند! همه چيز را زير پا گذاشته اند.
فهميدند فاطمه عليهاسلام است ولى در كار خود هستند! مى خواهند وارد خانه شوند، به هر قيمتى كه باشد! هركس پشت در باشد!! هركس كشته شود!! هركس زير دست و پا برود!!! عجيب است كه با شنيدن صداى فاطمه عليهاسلام بلندتر فرياد مى زنند!
در را... بر فاطمه... زدند!
فرياد فاطمه عليهاسلام به ناله تبديل شد! خدا نكند كودكش را...!؟
آه درب را بر روى فاطمه عليهاسلام زدند... و او بين در و ديوار است. محسن عليه السلام چه مى شود؟
گويا كار از كار گذشت. ديگر چشمم نمى بيند. خوب گوش مى دهم. صداى فاطمه عليهاسلام است: آى فضه مرا درياب. محسنم را كشتند. مرا به خانه ببر. خودم طاقت ندارم...!؟
ميخِ در... سينه ى زهرا... خون!
دوباره نگاه مى كنم. ميخ در با ضرب تمام سينه ى زهرا عليهاسلام را شكافته، و خون به شدت جارى است.
صداى شكستن استخوان سينه ى زهرا شنيده شد.
دست نابكار تازيانه هم زد.
غلاف شمشير هم به پهلوى او زد. و اى فاطمه بي هوش شد آخ محسن كشته شد!!
عبا را... روى بانو!
على عليه السلام با فضه آمد. آتشى در دلش برپا شده بود!!؟ بى اختيار عباى خود را روى بانو انداخت و او را به فضه سپرد، و خود آمد تا مهاجمين را بيرون كند.
گريبانِ سر دسته ى آنان- يعنى عمر- را گرفت و او را بر زمين كوبيد و فرمود: «اگر سفارش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نبود مى دانستى على كيست و تو كيستى، و چون تويى نمى تواند بى اجازه وارد خانه ى من شود»!!!
همه فرار كردند، و على عليه السلام خود را كنار فاطمه ى مجروح رساند؛ و سر او را بر زانو گرفت. اكنون خانم از هوش رفته؛ و ديگر ناله اى ندارد. نكند فاطمه عليهاسلام را هم كشتند؟!
فضه، به زحمت خانم را به هوش آورد. تا چشم باز كرد پرسيد: فضه، على كجاست؟!
بچه ها... متحيّرند!؟
على عليه السلام و فضه بانو را داخل خانه بردند بچه ها متحيّرند. تاكنون مادر را به اين حال نديده اند! و حشتناك است! فقط مى توانند اشك بريزند بچه هاى شش تا سه ساله چه كارى از دستشان ساخته است؟ حتى نمى توانند با مادر صحبت كنند!
جنازه ى... محسن!
جنازه ى محسن عليه السلام كجاست؟ او را كجا بخاك سپرديد؟ بابا برادرمان كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وعده اش را به ما داده بود كو؟ چه شبها و روزها كه انتظار او را كشيديم و فقط نامش را براى هم گفتيم. انگار روى ماهش را نخواهيم ديد.
او را كجا برديد؟ كِى به خاكش سپرديد؟ قبرش كجاست؟ مى خواهيم با او درد دل كنيم!
پهلو، سينه،... مجروح، شكسته!!
جراحات بانو را على عليه السلام و فضه بستند. آيا زخمِ سينه شفا يافت؟ خون پهلو بند آمد؟ استخوان شكسته التيام يافت؟
اين بانو باز هم مى تواند از بستر بپاخيزد؟ آيا هنگام برخاستن دست حسن عليه السلام را مى گيرد؟
آيا على عليه السلام مى تواند زير بازوى ورم كرده ى او را بگيرد؟ آيا فضه هم بايد او را كمك كند؟
آغوش من، محسن من!... بازو و سينه ى مجروح من...!
به هيچكس نمى گويد. آرام دست بر ديوار مى برد و آهسته برمى خيزد تا جاى زخمهايش را شستشو دهد. زينب و ام كلثوم انگشت به دندان گرفته نگاه مى كنند.
گويا داغ محسن عليه السلام، اين بانو را مى سوزاند. قلبش سوخته و جراحاتش خوب شدنى نيست. با همين زخمهاى تن و دل، با على عليه السلام و فرزندان خداحافظى كرد. رفت تا يكبار ديگر محسنش را ببيند، و او را در آغوشِ مجروح بگيرد و با سينه ى خونين شيرش دهد.
ما... و جاى خالى زهرا و محسن!
اينك ما مانده ايم و جاى خالى زهرا و محسن عليهماالسلام كه تا ابد فراموششان نخواهيم كرد. براى استخوان شكسته و پهلوى مجروحش اشك مى ريزيم. براى كتف و بازوى تازيانه خورده اش، سينه ى مسمار ديده و صورت حرارت كشيده اش، بر سر و رو و سينه ى خود مى زنيم و براى محسنش مى سوزيم.
اى كاش... اگر زهرا عليهاسلام رفت، يادگارش محسن عليه السلام مى ماند و ياد مادر با ديدار او زنده مى گشت! و يا اگر محسن رفت مادر مى ماند و ياد او را زنده نگه مى داشت. افسوس كه با هم رفتند و دو اشك بر ديده ى ما گذاشتند.
اى شبنم اشك! بنويس شرح مصيبت محسن عليه السلام را، كه سخت آزرده ايم. بازگو تا شيعيان آهى كشند و سيلابى بر ديده روان كنند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page