برخوردهاى دوگانه مامون پس از ولايتعهدى امام رضا (عليه السلام )

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)

محمدجواد طبسى
در دوران خلافت مامون عباسى آشفتگى‏هاى سياسى و امنيتى آنچنان بالا گرفته بود كه مامون را به شدت نگران ساخت. زيرا پى آمدهاى كشته‏شدن امين و شورش‏هاى پى‏درپى گروه‏هاى مختلف، فساد و غارت اموال مسلمانان توسط گروهى وابسته به عباسيان و ظلم و فشار بيش از حد بر قاطبه مردم، پيوسته به جو پرالتهاب دامن مى‏زد.
بدين‏جهت مامون مدت‏ها در پى چاره‏جويى و گشودن گره كار بود تا به اين نتيجه رسيد كه براى مسلط شدن بر اوضاع كشور و خواباندن بسيارى از فتنه‏ها و شورش‏ها، از چهره پاك و مقدس امام رضا عليه السلام آن هم به طرز ماهرانه‏اى استفاده كند. با دعوت كردن از امام و جلب او به مرو مساله خلافت و ولايتعهدى را به آن حضرت پيشنهاد و در ظاهر واگذار كند.
از اين روى عده‏اى را به مدينه فرستاد و از امام دعوت رسمى به عمل آورد. اما حضرت چون مى‏دانست كه مامون در پى تحقق اهداف خود است دعوت او را رد كرد و به هيچ وجه حاضر به رفتن نشد اما با اصرار و پافشارى نمايندگان اعزامى مامون، حضرت از روى ناچارى و اكراه مدينه را به قصد مرو ترك كرد.
مامون از همان ابتدا به ويژه پس از تحميل ولايتعهدى با امام دوگانه برخورد مى‏كرد. در اين جا اگرچه برخى آگاهانه يا از روى ناآگاهى به طرفدارى از حكومت‏بنى‏عباس و مامون مى‏خواهند وى را فردى مخلص و مؤمن و معتقد به امام عليه السلام معرفى كنند و مساله پيشنهاد و واگذارى ولايتعهدى را به على بن موسى الرضا عليه السلام نشانه ايمان و ارادتش بدانند اما غافل از آن كه اين حركت مرموزانه و خائنانه نه تنها به امام عليه السلام خدمت نبود، بلكه با تحقق بخشى از اهداف شوم خود، زمينه شهادت آن حضرت را نيز فراهم ساخت.
دليل اين مدعا همان برخوردهاى زشت و دوگانه‏اش بود كه پس از اين جريان از خود نشان داد و در تاريخ به گوشه‏هايى از آن اشاره شده است. و ما نيز در اين نوشتار كوتاه دوازده مورد از همان برخوردها را جمع‏آورى كرده، تقديم شيفتگان امام عليه السلام مى‏نماييم. به اين اميد كه گامى در جهت تبيين مظلوميت امام رضا عليه السلام و شناساندن چهره مامون باشد.
1- جلب دانشمندان جهت مغلوب كردن امام عليه السلام:
از جمله اقدامات مامون پس از ولايتعهدى امام رضا عليه السلام اين بود كه علما، دانشمندان، رؤساى مذهبى يهود، نصارى، صابئه، اصحاب زردشت، نسطاس رومى (1) و ديگران را جمع كرد تا با مطرح كردن سؤالات كلامى و اعتقادى امام را مغلوب ساخته و به خيال خود حضرت را در جمع علما و دانشمندان مفتضح و رسوا كند.
صدوق از احمد بن على رويات كرده كه گفت: «از ابوالصلت هروى پرسيدم كه چگونه مامون با آن اكرام و محبتى كه نسبت‏به امام اظهار مى‏كرد و او را وليعهد خود گردانيده بود، راضى به قتل امام شد؟ ابوالصلت گفت: مامون بدين جهت اين محبت‏ها را مى‏نمود و ولايتعهدى را واگذار كرد تا مردم تصور كنند كه امام به دنيا رغبت پيدا كرده و محبتش در دل‏هاى مردم كم شود، اما چون ديد كه اين كار باعث ارادت و اخلاص مردم شده، علماى تمام فرق را از يهود، نصارى، مجوس، صابئان، براهمه، ملحدان، دهريان و علماى تمام ملل و اديان را جمع كرده كه با آن حضرت مباحثه و مناظره نمايند. شايد كه بر او غالب گشته و در آن حضرت عجز و نقصى ظاهر شود و به اين سبب اعتقاد مردم نسبت‏به امام سست‏شود و اين نقشه و تدبير نيز برخلاف مقصود او نتيجه داد و تمام آن‏ها شكست‏خورده و به فضيلت آن حضرت اقرار و اعتراف كردند. (2)
2- برهم زدن مجلس امام و طرد مردم:
دومين برخورد زشت مامون كه پس از ولايتعهدى نسبت‏به امام رضا عليه السلام انجام داد، مساله برهم‏زدن جلسات علمى آن حضرت بود. زيرا هنگامى كه از شكست‏خوردن امام در جلسات دانشمندان مايوس گرديد و مشاهده كرد كه هر لحظه شخصيت نهفته امام عليه السلام براى دوست و دشمن آشكار مى‏شود، سخت‏به وحشت افتاد. در يك مورد خود اقدام به برهم زدن جلسه مباحثات علمى امام عليه السلام كرد و در مورد دوم به محمدبن عمرو طوسى دستور داد تا مردم را از حضور امام طرد كرده و جلسه را به هم بزند.
ابن شهرآشوب از طبرى نقل مى‏كند: «از عده‏اى دعوت شد تا در حضور مامون با امام رضا عليه السلام درباره امامت‏بحث و گفت وگو كنند. پس از دريافت اجازه، يحيى بن ضحاك سمرقندى را برگزيده و به محضر امام عليه السلام فرستادند. حضرت فرمود: اى يحيى! بپرس. يحيى گفت: اى فرزند رسول خدا! تو بپرس كه مايه شرف و سربلندى من شود. حضرت فرمود: اى يحيى! چه مى‏گويى درباره مردى كه ادعاى راستى براى خود كرده و راستگويان را تكذيب نموده است، آيا يك چنين فردى در دينش صادق و محق است‏يا دروغ‏گو است؟ يحيى يك ساعت‏سر در گريبان برده، هر چه فكر كرد، نتوانست جوابى بدهد. مامون گفت: اى يحيى! جواب بده. يحيى پاسخ داد: وى حجت را از دستم گرفته است و هيچ‏گونه پاسخى ندارم.
مامون به امام گفت: اين چه مساله‏اى است كه يحيى اقرار به عجز كرده است؟
امام فرمود: اگر يحيى گمان دارد كه بر آن شخص لازم است كه راستگويان را تصديق كند پس بر چنين كسى كه عليه خودش شهادت عجز و ناتوانى داده، امامتى نخواهد بود كه سر منبر رسول خدا صلى الله عليه و آله بگويد: من سرپرستى شما را به عهده گرفتم، در حالى كه بهتر از شما نيستم، در حالى كه امير از رعيت‏بهتر است. و همچنين اگر يحيى گمان برد كه او صادقين و راستگويان را تصديق كرده پس امامتى براى اقرار كننده عليه خودش نخواهد بود كه بر فراز منبر بگويد: در وجود من شيطانى هست كه مرا پيوسته در معرض كار اشتباه و خلاف قرار مى‏دهد، در حالى كه در امام، شيطان وجود ندارد. اگر يحيى گمان كند كه وى راستگويان را تصديق كرده، باز هم براى آن فرد امامتى ثابت نخواهد شد. زيرا وقتى كه دوستش درباره‏اش اقرار كرده كه امامت ابوبكر كارى برخلاف مصالح امت‏بوده كه خداوند همگان را از شرش حفظ كرد و هر كه شبيه آن را انجام دهد، او را بكشيد، زمينه امامت‏براى او ثابت نمى‏باشد. اين جا بود كه مامون از روى خشم و عصبانيت‏بر سر حاضران فرياد كشيد كه همگان از ترس و وحشت مجلس را ترك گفته و متفرق شدند. (3)
3- سكوت مامون در برابر اهانت‏به امام:
از ديگر برخوردهاى زشت و زننده مامون نسبت‏به امام رضا عليه السلام پس از ولايتعهدى اين بود كه اگر كسى به امام اهانت مى‏كرد، نه تنها پرخاشگر را مورد تنبيه قرار نمى‏داد، بلكه با سكوت خود او را تشويق به اهانت‏بيشترى مى‏كرد.
على بن محمد بن سيار از پدرانش نقل كرده: «وقتى كه بيعت گرفتن براى امام رضا عليه السلام تمام شد، باران كم شد. مردم كمى باران را در اثر اين ولايت‏عهدى پنداشتند. مامون از امام خواست تا نماز استسقاء بخواند. حضرت در پاسخ فرمود: رسول الله صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم كه مى‏فرمود فرزندم تا روز دوشنبه صبر كن و آن‏گاه جهت نماز استسقاء به بيابان بيرون شو كه خداوند براى آن‏ها باران خواهد فرستاد و به مردم هم اطلاع ده تا بيشتر از فضل و عظمتت و جايگاهت نزد خداوند باخبر شوند.
پس حضرت روز دوشنبه از خانه خارج گشت و پس از نماز و دعا از خداى خواستند كه باران رحمت را بر مردم فرو فرستد اما تا موقع رفتن به خانه‏هايشان بارش نكند و از منبر پائين آمد و به خانه برگشت. همين كه مردم به خانه‏هاى خود رسيدند، بارش باران شروع شد. از اين كه آثار كرامت و عظمت امام را مى‏ديدند، بسيار خوشحال شده بودند.
پس از اين جريان، امام بر مامون وارد شد، شخصى به نام «حميد بن مهران‏» زبان بدگويى گشوده و به ساحت مقدس امام رضا عليه السلام اهانت كرد و گفت: «تو از حد خود تجاوز كرده و مردم را فريب دادى. اگر راست مى‏گويى، از اين دو صورت شيرى كه بر مسند مامون نقش بسته بخواه تا مرا بگيرند. حضرت در خشم شده و فرياد زد، اين مرد فاجر را بگيريد و او را بدريد و چيزى از آثارش نگه نداريد. يك مرتبه اين دو صورت شير به دعاى امام عليه السلام به دو شير درنده تبديل گشته، حميد را گرفته، پاره‏پاره كردند و خوردند. اين جا بود كه مامون از ترس و وحشت از هوش رفت و پس از آن كه به وسيله گلاب وى را به هوش آوردند، آن دو شير (به زبان اشاره) از امام پرسيدند كه درباره مامون چه دستورى مى‏دهيد؟ آيا او را هم به صاحبش ملحق كنيم؟ حضرت فرمود: خير، به سر جاى خود برگشته و همان‏گونه كه بوديد باشيد. (4)
4- اهانت مامون به شخص امام رضا عليه السلام
مامون در آن روزها پافراتر نهاده و از اين كه مى‏ديد موفقيت امام عليه السلام بيشتر مى‏شود و با برگزارى جلسات، عظمت علمى‏اش آشكارتر مى‏شود، در يكى از روزها پس از به هم زدن جلسه علمى امام او را احضار كرده و با كمال خشم و عصبانيت‏به آن حضرت توهين مى‏كند. ابوالصلت هروى مى‏گويد: «به مامون خبر دادند كه اباالحسن الرضا عليه السلام مجالس كلام و عقايد برگزار كرده و مردم شيفته دانش او شده‏اند. مامون بلافاصله به محمد بن عمرو طوسى (حاجب خويش) دستور مى‏دهد كه مردم را از حضورش طرد نموده و بيرون كند. سپس امام رضا عليه السلام را احضار كرده و وقتى كه نگاهش به امام مى‏افتد، به آن حضرت اهانت مى‏كند. حضرت با ديدن اين منظره به خشم آمده و از نزد او بيرون مى‏رود.» (5)
5- كتمان فضائل امام هشتم عليه السلام:
هنگامى كه رجاء بن ابى الضحاك (همسفر امام از مدينه تا مرو) بر مامون وارد مى‏شود، وى از او درباره حالات امام رضا عليه السلام در بين راه مى‏پرسد. رجاء هر آنچه كه ديده بود، از زهد، تقوا، پاراسايى، آيات، كرامات و معجزات، همه را بازگو كرد. مامون در پاسخ به رجاء گفت: «آرى، اى ابن ابى الضحاك! حقيقت همين است كه تو مى‏گويى. او بهترين، عالم‏ترين و زاهدترين فرد روى كره زمين است اما آنچه را كه ديدى، به كسى اطلاع نده تا فضلش بر كسى ظاهر نشود، مگر از زبان من.» (6) نكته مهم اين جا است كه مامون به بهانه اين كه فقط بر زبان من اين‏ها ظاهر شود از پخش آنچه را كه رجاء ديده بود، به شدت جلوگيرى كرده بود و خود او نيز آن‏ها را براى كسى نگفت، مگر در موارد بسيار محدود آن هم از روى ناچارى، به گونه‏اى كه اگر ممكن بود، همان‏ها را نيز بر زبان نمى‏آورد.
6- پخش شايعات دروغ عليه امام عليه السلام:
تمام تلاش دستگاه حاكم بر اين بود كه به هر شكل ممكن شخصيت امام رضا عليه السلام را در نظر مردم پايين آورد و علاوه بر سرپوش‏گذاردن بر محاسن اخلاقى و مراتب علمى حضرت به شايعاتى دروغين عليه او در جامعه بپردازند تا بدين‏وسيله امام عليه السلام را ترور شخصيت كرده باشند.
اينك نظر شما را به سه نمونه جلب مى‏كنيم كه بيانگر تلاش پى‏گير و مستمر آن‏ها در اين راستا است:
1- روزى ابوالصلت هروى از امام پرسيد: «اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله! اين سخن چيست كه مردم آن را از شما نقل مى‏كنند؟ حضرت فرمود: مثلا چه مى‏گويند؟
گفت: مى‏گويند كه شما ادعا مى‏كنيد كه مردم بندگان شما هستند. امام فرمود: اى عبدالسلام اگر همه مردم بندگان ما باشند، چنان كه مى‏گويند، پس ما اين غلامان را به چه كسى بفروشيم؟ گويد: عرض كردم، راست گفتى اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله‏»
2- حضرت ابتدا به اسحاق بن عيسى عباسى مى‏فرمايد: «به من خبر رسيده است كه مردم مى‏گويند: ما گمان مى‏كنيم كه مردم بندگان و غلامان ما هستند. نه به حق آن خويشى كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله دارم، چنين چيزى را هرگز نگفته‏ام و نه از پدرانم چنين چيزى را شنيده‏ام و نه از يكى از اجدادم چنين چيزى به من گزارش رسيده است. لكن اين گفته كه مردم بنده ما هستند در اين كه اطاعت ما بر آن‏ها واجب است و در دين پيرو ما هستند، اين پيام را به همه برسانيد.» (7)
3- همچنين هشام بن ابراهيم عباسى كه فضل بن سهل او را به عنوان مراقب امام عليه السلام قرار داده تا بر حضرت عليه السلام سخت‏گيرى كند، از طرف امام رضا عليه السلام به دروغ پخش كرده بود كه آن حضرت ساز و آواز را براى او حلال كرده است و هنگامى كه از امام رضا عليه السلام در اين باره پرسيده شد، در پاسخ فرمود: «اين زنديق دروغ گفته است.» (8)
حال سؤال ما اين است كه چرا از اين شايعات پيش از آمدن امام رضا عليه السلام به مرو خبرى نبود و اگر شايعه‏افكنى دستگاه بنى‏عباس نبود، مردم از كجا چنين سخنان پوچ را مى‏دانستند؟
7- برهم‏زدن نماز عيد پيشنهادى خود:
با اين كه امام عليه السلام شرط كرده بود كه در هيچ كارى دخالت نكند، مامون از امام رضا عليه السلام خواست كه نماز عيد را برگزار كند و با رد اين پيشنهاد از سوى امام، مامون با پافشارى و اصرار زياد امام عليه السلام را آماده خواندن نماز عيد كرد.
حضرت فرمود: من به روش و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله نماز عيد را مى‏خوانم، آن‏گاه با پاى پياده همراه با تكبير، نمازگزاران را به طرف محل برگزارى نماز عيد حركت داد. اين برنامه رعب و وحشتى عجيب در دل عباسيان به ويژه مامون عباسى به وجود آورد. از اين رو پيش از آن كه امام عليه السلام به محل برگزارى نماز برسد، مامون پيام فرستاد كه به خانه بازگردد. (9)
8- درخواست اقامت در عراق:
چون ماندن امام رضا عليه السلام در مركز خلافت‏براى مامون مشكلاتى به وجود آورده بود، نمى‏دانست كه چگونه از امام رهايى يابد و مشكلات گذشته پيش نيايد. بدين وسيله به اين فكر افتاد تا از امام درخواست رفتن به عراق نموده و در آن‏جا آن حضرت را وادار به اقامت اجبارى كند.
محمدبن عبدالله افطس گويد: بر مامون داخل شدم. پس او مرا بسيار به خود نزديك گردانده و احترامم كرد. سپس گفت: خداى رحمت كند ابوالحسن الرضا عليه السلام را. چه قدر عالم بوده است! روزى مرا از يك امر بسيار عجيبى باخبر ساخت، چرا كه پس از پايان‏پذيرفتن بيعت مردم با وى براى ولايتعهدى، شبى ضمن گفت وگو با او به وى گفتم: فدايت‏شوم! چنين مى‏بينم كه تو به عراق بروى و من در خراسان خليفه و نماينده تو باشم. حضرت لبخندى زده فرمود: به جانم قسم چنين كارى نخواهم كرد. زيرا در اين سرزمين براى ما مسكنى هست كه هرگز از اين‏جا بيرون نخواهم رفت تا مرگ من فرا رسد و از همين جا به سوى محشر خواهم رفت. به او عرض كردم: چه كسى اين را به تو گفته است؟ در پاسخ گفت: آگاهى من نسبت‏به جايگاهم همانند علم و آگاهى من است‏به جايگاه تو. عرض كردم: جايگاه من كجاست؟ فرمود: بين من و تو فاصله مكانى بسيارى خواهد بود. من در مشرق مى‏ميرم و تو در مغرب خواهى مرد. پس هر چه تلاش كردم كه او را به خلافت تطميع كنم، او نپذيرفت. (10)
9- ترور نافرجام امام عليه السلام:
مامون عباسى حتى يك لحظه از فكر و خيال امام رضا عليه السلام بيرون نمى‏رفت و هر بار كه نقشه مى‏كشيد، همچنان بى‏نتيجه مى‏ماند و نقش بر آب مى‏شد، تا شبى عده‏اى از غلامان حلقه به گوش را طلبيد و از آن‏ها خواست تا به منزل بروند و با هجوم يكباره خود، با شمشير، امام عليه السلام را از پاى درآورند.
هرثمة بن اعين در حديث مفصلى از صبيح ديلمى نقل كرده كه: «مامون مرا به همراه سى نفر از غلامان مورد اعتماد خود، شبانه به خانه امام رضا عليه السلام جهت قتل آن حضرت فرستاد و طبق دستور مامون غلامان وارد عمل شده و در يك لحظه اين سى نفر آن قدر بر بدن امام عليه السلام شمشير زدند كه يقين به كشته‏شدن وى نموده و روز بعد به همراه مامون جهت تشييع و خاكسپارى حضرت به طرف خانه امام رضا عليه السلام رهسپار شديم اما برخلاف انتظار ديديم كه حضرت در محراب عبادت به نماز مشغول است.
صبيح گويد: به دستور مامون جهت تحقيق خدمت آن حضرت رسيدم. تا پاى خود را بر پاشنه درب گذاردم، حضرت فرمود: اى صبيح! عرض كردم: لبيك يا مولاى! در دم به روى زمين خوردم. حضرت فرمود: خداى تو را رحمت كند: يريدون ليطفؤوا نور الله بافواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون‏» . (11)
10- تبعيد و زندانى نمودن امام در سرخس:
علامه مجلسى از عيون اخبار الرضا عليه السلام به سند خود از هروى نقل مى‏كند: «روزى در سرخس به در خانه‏اى كه امام در آن زندانى بود رفتم. در آن را بسته ديدم. پس از زندانبان اجازه ورود و ملاقات خواستم. او گفت در حال حاضر نمى‏توانيد با او ملاقات كنيد. عرض كردم به چه جهت؟ گفت: بسا مى‏شود كه در شب و روز هزار ركعت نماز مى‏گذارد، فقط سه نوبت در شبانه‏روز از نماز فارغ مى‏شود. يك مرتبه در وسط روز و يك مرتبه پيش از ظهر و مرتبه سوم وقتى كه آفتاب به زردى مى‏گرايد و او در اين سه نوبت گرچه به نماز نمى‏پردازد، در محل نماز خود نشسته و با خداى خود مناجات مى‏كند.» (12)
11- نقشه كشتن امام در حمام:
بار ديگر مامون عباسى براى رهايى از امام عليه السلام به تلاش ديگرى دست مى‏زند.
اما اين بار نيز همانند گذشته با هوشيارى امام رضا عليه السلام تيرش به سنگ مى‏خورد. او مى‏خواست امام عليه السلام را در حمام به قتل برساند. آن هم با يك نقشه از پيش طراحى شده. نقل كرده‏اند كه وى طى نامه‏اى از امام رضا عليه السلام درخواست كرده بود تا به حمام رفته و حجامت كند. حضرت به هيچ وجه حاضر نشد در آن وقتى كه او گفته بود، به حمام برود و با اين كه مامون پافشارى زياد مى‏كرد، همچنان حضرت از رفتن خوددارى ورزيد تا اين كه همان روز فضل بن سهل معروف به ذوالرياستين توسط عده‏اى به وسيله شمشير در حمام كشته شد. به دنبال اين ماجرا عده‏اى از سپاهيان و از فرماندهان به در خانه مامون رفته و مى‏گفتند مامون او را كشته است. (13)
12- به شهادت رساندن امام رضا عليه السلام:
فشار بيش از حد عباسى‏ها و به ويژه فضل بن سهل و حسن بن سهل بر مامون وى را بر آن داشت تا تصميم به كشتن امام بگيرد. سرانجام در آخر ماه صفر دويست و سه هجرى (14) آن حضرت را به وسيله انگور يا انار (15) زهرآگين به شهادت رساند.
كيفيت‏شهادت امام عليه السلام:
كيفيت‏شهادت حضرت امام رضا عليه السلام بنا به نقل عبدالله بن بشير چنين است. وى مى‏گويد: «مامون دستور داد تا ناخن‏هايم را بلند نگه دارم و به كسى هم اين راز را نگويم. پس روزى مرا طلبيد و چيزى را كه شبيه به تمرهندى بود، به دستم داد. گفت اين را با دو دست‏خود خمير كن و من چنان كردم. سپس برخاست و بر امام رضا عليه السلام وارد شد و از آن حضرت جوياى حال شد و گفت: آيا امروز، از ملازمان كسى نزد تو آمده است؟ حضرت فرمود: خير. مامون در غضب شده و بر غلامانش فرياد زد و آن‏گاه به همان غلامى كه از پيش به او آن دستور را داده بود. گفت‏براى حضرت انار بياورد و همين كه انار را حاضر كرد، مامون به او دستور داد تا با دو دست‏خود آب انار را بگيرد. وقتى كه آماده شد، از حضرت خواست تا آن را بياشامد و همين سبب رحلت امام شد و پس از دو روز امام عليه السلام از دنيا رفت.» (16)
وحشت مامون از بازتاب شهادت امام رضا عليه السلام:
با اين كه مامون به وسيله اين جنايت‏به حسب ظاهر فكرش از امام عليه السلام راحت‏شد اما از طرفى ديگر به شدت نگران عواقب اين كار بود. زيرا به هر صورت مردم او را مقصر بلكه قاتل امام رضا عليه السلام مى‏دانستند و ممكن بود كه ضربه سختى از طرف علوى‏ها و پيروان امام عليه السلام بخورد. بدين‏جهت مى‏بينيم وقتى امام عليه السلام از هوش مى‏رود و صداى شيون و گريه بلند مى‏شود، كنيزان مامون و زنان او پاى برهنه و موى پريشان به سوى امام عليه السلام دويده، مامون نيز با پاى برهنه و سربرهنه گريه‏كنان در حالى كه به سر و صورت مى‏زد، به سوى امام شتافت. همين كه بالاى سر امام قرار مى‏گيرد، امام به هوش مى‏آيد. مامون عرضه مى‏دارد: سيدى! به خدا نمى‏دانم كه كدامين مصيبت‏برايم بزرگتر است، آيا از دست دادن تو يا تهمت مردم كه از اين پس خواهند گفت كه من تو را كشته‏ام؟
ياسر مى‏گويد: حضرت با گوشه چشم خود نگاهى به سوى مامون افكنده، فرمود: معاشرت و رفتارت را با فرزندم ابوجعفر نيكو گردان. زيرا عمر تو و او نزديك به هم است. سپس بين دو انگشت‏سبابه خود جمع كرده و هر دو را كنار يكديگر گرفت. ياسر مى‏گويد: چون پاسى از شب گذشت، حضرت به لقاء الله پيوست و صبح روز ديگر تمام مردم اطراف خانه امام عليه السلام جمع شده و مى‏گفتند: فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله كشته شد. مامون او را كشته است. مامون كه به شدت وحشت زده شده بود، نزد محمد بن جعفر بن محمد عليه السلام عموى امام رضا عليه السلام
رفت و از او درخواست كرد تا به مردم بگويد: امشب جنازه امام رضا عليه السلام بيرون آورده نمى‏شود. و همين كه مردم متفرق شدند، دستور داد تا شبانه امام عليه السلام را غسل داده و دفن كنند. (17)
___________________________________
1) سفينة‏البحار، ج 2، ص 238.
2) منتهى الامال، ج 2، ص 292، مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 351، اعلام الورى، ص 315.
3) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 351.
4) همان، ص 370.
5) سفينة البحار، ج 2، ص 238.
6) الحياة السياسية للامام الرضا عليه السلام، ص 372
7) الكافى، ج 1، ص 187.
8) وسائل الشيعه، ج 12، ص 227; رجال مامقانى، ج 3، ص 291; بحارالانوار، ج 49، ص 263.
9) سفينة‏البحار، ج 2، ص 238; مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 371; منتهى الامال، ص 29 و اعلام الورى، ص 322.
10) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 337.
11) بحارالانوار، ج 49، ص 186 و مناقب آل ابى‏طالب: ، ج 4، ص 349.
12) بحارالانوار، ج 49، ص 170 و مناقب ابن شهرآشوب، ج 4 ص 347.
13) ارشاد مفيد، ص 294 و اعلام الورى، ص 232.
14) بحار الانوار، ج 49، ص 292- 293.
15) اعلام الورى، ص 328.
16) ارشاد مفيد، ص 296.
17) عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 2، ص 241.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page