نزول وحى و حالت هاى پيامبر(ص)

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

نزول وحى بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)حالت هاى خاصى براى آن حضرت ايجاد مى كرده است. وحى همان گفتار الهى است كه سنگينى خاص خود را دارد; خداوند مى فرمايد: (إِنَّا سَنُلْقِى عَلَيكَ قَوْلا ثَقيلا) (مزمّل: 5); ما گفتار سنگينى بر تو القا مى كنيم.
بدون ترديد، منظور از «قول ثقيل» قرآن است.(1)قرآن از آن روى كه كلام خداوند است و از ساحت مقدّس و كبريايى او گرفته شده، تنها نفس پاكيزه كه از هر آلودگى دور است و جز با خداى سبحان ارتباطى ندارد شايستگى دريافت آن را خواهد داشت.
اين كتاب گران بها داراى ظاهر، باطن، تنزيل، تأويل(2)و تبيان(3) هر چيزى است و سنگينى آن از حالات پيامبر ـ حالتى شبيه بى هوشى كه در روايات نقل شده است ـ فهميده مى شود.
اين كتاب حقايقى را در بردارد كه تحقق آن ها بسيار سنگين است: (لَو أَنزَلنا هذا القُرآنُ على جبل لرأيته خاشعاً متصدعاً من خشية اللّه و...) (حشر: 21)
آرى، آيات قرآن از نظر محتوا، وعده و وعيدها، تحمل بر قلب ها، فرامين و برنامه هاى عبادى، سياسى و اخلاقى، تبليغ و مشكلات رساندن آن براى مردم و... بسيار سنگين و با عظمت است و دريافت آن به آسانى تحقق نمى پذيرد، اگرچه از نظر قرائت و تلاوت زيبا و دلنشين است.
در روايت هاى گوناگونى حالت هاى پيامبر از نظر سنگينى آيات بيان شده است; از جمله حالت غشيان و بى هوشى، تغيير چهره مبارك و عرق كردن حتى در فصل سرما. اين حالات هنگامى به حضرت دست مى داده است كه جبرئيل واسطه نبوده و پيامبر وحى را مستقيماً از ناحيه خداوند متعال دريافت مى كرده است. به برخى از روايات اشارت مى رود:
1. هشام بن سالم از امام صادق(عليه السلام)نقل مى كند كه فرمود: وقتى كه به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) وحى نازل مى شد اگر جبرئيل(عليه السلام)واسطه بود، پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى فرمود: «اين جبرئيل است و چنين مى گويد» و اگر جبرئيل نبود و وحى مستقيم به آن حضرت نازل مى گشت براى پيامبر غشيان و بى هوشى عارض مى شد; زيرا در اين وقت وحى بر حضرت سنگين بود.(4)
2. از زراره نقل شده است كه به امام صادق(عليه السلام) گفت: فدايت شوم آن غشيان و بى هوشى چه بوده است كه بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)عارض مى گشت؟ فرمود: آن در صورتى بود كه بين خدا و رسولش واسطه اى نبود و خداوند خود را براى پيامبرش تجلّى مى كرد. سپس فرمود: اى زراره! اين همان نبوّت است. در اين وقت امام(عليه السلام)حالت خضوع و خشوعى به خود گرفت.(5)
3. در روايتى آمده است: «دريافت وحى چنان بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)سنگين بود كه حتى در فصل سرما عرق مى كرد و بر صورتش جارى مى گشت.» و نيز «رنگ صورتش تغيير مى كرد و سرش فرود مى آمد.»(6)
در عصر رسالت برخى افراد مغرض با مشاهده اين حالت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، آن حضرت را متهم به جنون يا حالت هايى مانند آن مى كردند. در عصر حاضر نيز برخى از مستشرقان همين راه را ادامه داده و با اين اتهام سست درصدد تضعيف قرآن كريم برآمده اند. برخى گفته اند: پيامبر مبتلا به بيمارى صرع بوده است(7) و آنچه به نام وحى و حالت غش براى پيامبر(صلى الله عليه وآله)نقل شده است همان «صرع» مى باشد كه وقتى به هوش مى آمد چيزى بر مردم تلاوت مى كرد به گمان آن كه بر او از جانب پروردگارش وحى شده است!(8) برخى نيز حالت غش را همان حمله هيسترى دانسته اند!(9)
نويسنده آمريكايى واشنگتن اروينچ مدعى است امراض روحى و جسمى و قدرت طلبى موجب شده تا پيامبر ادعاى نبوّت كند، به ويژه كه خديجه و ورقة بن نوفل نيز او را بر اين كار تشجيع كردند.(10) هرچند حالت هاى مزبور، در تحليل عقلانى و عرفانى پاسخ داده مى شود، اما پيش از هر دليلى، خود قرآن كريم اين اتهامات را از ساحت مقدّس پيامبر دور ساخته و هرگونه جنون، كهانت و سحرگرى را از وى نفى مى كند; در آيه اى مى فرمايد: (فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِن وَ لاَ مَجنُون)(طور: 29); پس تذكر ده، كه به لطف پروردگارت تو كاهن و مجنون نيستى.
در آيه اى ديگر به مردم مى فهماند كه (وَ مَا صَاحِبُكُم بِمَجنُون)(تكوير: 22); مصاحب و همراه ]= پيامبر[ شما ديوانه نيست. و اين اتهام با حالات پيامبر و تاريخ زندگانى او در ميان مردم پيش از نبوّت و حتى در زمان رسالت حتى براى خود كفار نيز قابل پذيرش نبود; زيرا او فرد امين و آگاه بود و حتى كافرانى مانند ابوسفيان، ابوجهل و اخنس بن شريق شبانه مى آمدند و به طور پنهانى به سخنان آن حضرت گوش فرا مى دادند.(11)
افزون بر آن، مستشرقان نيز متوجه شده اند كه اتهام صرع و مانند آن اتهامى واهى و بى ارزش است و با شخصيت، آموزه ها و تاريخ زندگى پيامبر هيچ تناسب عقلى ندارد.(12) از همين روست كه افرادى مانند توماس كارلايل از پيامبر دفاع كرده و هرگونه ادعاى كذب و مانند آن را از وى دور دانسته اند.(13)
شواهدى كه دلالت بر عدم صحت نسبت هاى مزبور دارند، عبارتند از:
1. گزاره ها و معارف والاى قرآن
معقول و امكان پذير نيست كه يك انسان ديوانه يا مبتلا به صرع كتابى مانند قرآن بياورد كه حاوى بالاترين قوانين، احكام و معارف براى بشر باشد. در قرآن قوانينى مانند عدالت طلبى، ظلم ستيزى، آزادى انسان، احسان و نيكوكارى، ترغيب و تشويق علم، دانش و دانشمندان، فقرستيزى و احكام عبادى و قوانين معاملات و احكام قضايى و حقوقى و زندگى مسالمت آميز آمده است كه حقوق بشر امروز آن ها را برترين قوانين بشرى مى داند، اگرچه نسبت به بسيارى از قوانين آن هم چنان در غفلت به سر مى برد.
2. گسترش اسلام
با ارائه مكتبى همچون اسلام، بسيارى از مردمان عصر پيامبر كه مبتلا به كفر و شرك بودند به دين اسلام گرويدند. پيروى گسترده انسان ها، دقّت در تبليغ دين، خنثى كردن انواع توطئه ها و دشمنى هاى منافقان و دشمنان اسلام و پيروزى هاى چشمگير مسلمانان در مبارزات خود تا سرحد شهادت در راه اهداف پيامبر اسلام، خود بهترين دليل است تا چنين اتهام واهى و غيرمقعول را از بين ببرد; چرا كه هيچ زمانى يك انسان ديوانه يا مبتلا به هيسترى يا صرع، نمى تواند جهان و انسان هاى ميليونى را به تسخير خود درآورد.
3. اعتراف سخن سرايان عرب
تحوّل عظيم بعثت و حركت دينى و معنوى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) با ارائه دادن آيات آسمانى به گونه اى بود كه مخالفان بسيارى از جامعه آن زمان را به چالش كشانيد. مخالفان پيوسته درصدد از بين بردن، سست نمودن يا همانند آوردن بودند. تلاش هاى فراوانى در اين زمينه انجام گرفت، سخنوران و فصحاى آن زمان با تشكيل انجمن ها و گروه ها به انديشه افتادند تا مانند قرآن را بسازند يا آن را كلام بشرى جلوه دهند يا پيامبر را به جنون متهم كنند. آنان در آخرين تلاش و مبارزه فكرى خود به دليل شگفتى بيش از حد قرآن كريم، آن را «سحر» ناميدند.(14)مخالفان خود پى بردند كه اين اتهام ها با عقل بشر سازگار نيست و انسان هاى خردمند آن را نمى پذيرند، به همين سبب اعتراف نمودند كه قرآن برترين كلام هاست.
وليد بن مغيره، انديشمند عرب در مكه، كه او را «ريحانة القريش» مى ناميدند، پس از اينكه آيات سوره سجده را شنيد به سوى قبيله بنى مخزوم رفت و گفت: به خدا سوگند كلامى را از محمد شنيدم كه نه كلام انسان است و نه كلام جن، ولى كلامى است كه بر همه كلام ها برترى دارد.(15)
چنين اعترافى و نيز اعتراف سخن سرايان آن زمان و همچنين گوش دادن ابوسفيان و اخنس بن شريق شب هنگام به آيات قرآن، بهترين دليل است كه قرآن برخاسته از يك حالت صرع يا هيسترى و بيمارى هاى ديگر عصبى و مانند آن نيست.
4. قرينه تاريخى; تاريخ زندگى پيامبر(صلى الله عليه وآله)
به شهادت تاريخ، زندگى پيامبر پيش از بعثت يك زندگى كاملا سالم و منظم و مورد پذيرش همگان بوده است و هرگز ابتلا به بيمارى جنون يا صرع و مانند آن به حضرت نسبت داده نشده است; نه در سنين كودكى و نه در دوران نوجوانى، جوانى و يا ميانسالى. اگر چيزى مى بود بايد تاريخ به آن اشاره مى كرد، به ويژه اينكه دشمنان اسلام انگيزه برجسته كردن آن را فراوان داشته اند. در حالات عادى نيز آثارى از جنون يا صرع از آن حضرت مشاهده نمى شد، بلكه سخنان و حالات بسيار معقول و ارزنده از وى شنيده مى شد. تنها در هنگام وحى بود كه حالتى غيرعادى به وجود مى آمد و دشمنان اسلام چون از حقيقت و عوارض ناشى از آن بى اطلاع بودند تهمت صرع يا جنون را مناسب ديده و بدينوسيله دشمنى خود را آشكار مى كردند.(16)
تحليل عرفانى از حالت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هنگام دريافت وحى
1. تجلّى: وحى، چنان كه پيش از اين گفته شد، سخنان سنگين خداوند متعال بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بوده است: (انّا سنلقى عليكَ قولا ثقيلا.) پيش از اين در روايتى از امام صادق(عليه السلام)نقل شد كه غشيان و بى هوشى نتيجه تجلّى خداوند متعال بر پيامبر بوده است. تجلّى ممكن است به يكى از دو معناى زير باشد:
اول: به دليل آنكه ظهور ذات خداوند متعال محال است، منظور ظهور جلالت و جبروت و اقتدار و عظمت او يا آثار او مى باشد كه به نوعى نور الهى تجلّى مى كند; مانند تجلّى خداوند بر حضرت موسى(عليه السلام) و مدهوش شدن وى، كه در آيات قرآن بدان اشارت يافته است: (فَلَمَّا تَجَلّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً...) (اعراف: 14) اين آيه شريفه درباره حضرت موسى(عليه السلام) است كه ديدن خداوند را درخواست كرد و در پاسخ وى، خداوند نور خود را بر كوه تجلّى نموده كوه متلاشى و با خاك يكسان شد و حضرت موسى بى هوش بر زمين افتاد.
مرحوم طبرسى مى فرمايد: خداوند متعال آيات خود را براى حضرت موسى بر كوه ظاهر نمود تا ثابت كند خداوند ديدنى نيست. در ادامه، از ابن عباس نقل مى كند كه: معناى تجلّى اين است كه خداوند نور ذات مقدس خود را بر كوه ظاهر نمود. (17)
به همين دليل وقتى پيامبرى خود را نزد مقام با عظمت الهى ببيند، لازمه چنين حضورى، از خود بى خود شدن يا مدهوش ماندن است و بر كسى كه مدهوش شود مذمّت روا نيست.
دوم: «نزول قرآن به صورت تجافى نيست; يعنى بدين صورت نبوده كه حين نزول جايگاه اصلى خود را در مقامات فوق از دست بدهد و به موقف تفصيل نزول كند، بلكه تنزيل قرآن به صورت تجلّى بوده است; بدين معنا كه كلام الهى از موطن غيب مكنون و بساطت و تجرّد، در موقف طبيعت و كثرت و تفصيل ظهور مى كند و جلوه گر مى شود، بدون اينكه مقام عالى خود را از دست بدهد. قرآن از علوم بى پايان ذات اقدس الهى سرچشمه گرفته و نزول و ظهور يافته است، همانند پرتوى از خورشيد كه بر زمين مى تابد; زيرا همه پديده هاى علمى و غيرعلمى جهان با واسطه يا بدون واسطه، از ذات اقدس خداى متعال فيض وجود را دريافت مى دارند. او ذات كامل و غير محدودى است كه همه كمالات از مقام شامخ او سرچشمه مى گيرند و نازل مى شوند. او در مقام شامخ و بسيط ذات خود، واجد كمالات همه معاليل عينى و عملى است.»(18)
2. انسلاخ از مقام مادى: ديدگاه ديگر اين است كه پيامبر در حالت وحى از حالت مادى خارج شده و در حال مشاهده ملكوت الهى و مستغرق در چنين مشاهده اى است. ابن خلدون مى نويسد: «پيامبران در حالت وحى از اين جهان خارج شده و انصراف مى يابند، به گونه اى كه تصور مى شود حالت غشوه و اغما بر ايشان به وجود آمده. در صورتى كه چنين نيست ]كه غش باشد[، بلكه در مشاهده فرشته وحى مستغرق گشته اند. در اين هنگام است كه درك ويژه اى دارند كه با ادراكات متعارف بشر متفاوت است.»(19)

منابع :
1ـ سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 20، ص 62.
2ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 89، ص 98 و 89.
3ـ «و نَزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شىء» (نحل: 89).
4الى 6ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 18، ص 268 / ص 256 / ص 261.
7ـ محمود ماضى، الوحى القرآنى فى المنظور الاستشراقى، ص 109 و 110.
8. The Life of mohomet. p. 135 Emile Der menghem New Yourk Dial Press 1930.
9ـ ريچارد بل، «مقدمه بر ترجمه قرآن (بازنگرى مونتگمرى وات)»، مجله ترجمان وحى، ش 2، ص 88. بل، نسبت بيمارى صرع را از گوستاو ويل (Gustav well) و حمله هيسترى را از الويز اسپرنگر (Aloys sprenger) نقل مى كند.
10ـ ابراهيم عوض، مصدر القرآن، دراسة شبهات المستشرقين، قاهره، مكتبة زهرا الشرق، 1417 ق، ص 2313.
11ـ ابن هشام، سيره ابن هشام، حديث 1، ص 337 / ر.ك: جفعر سبحانى، فروغ ابديت، ج 1، ص 270 (ش 18).
12ـ ريچارد بل، پيشين.
13ـ ابراهيم عوض، پيشين، ص 2313.
14ـ قرآن از قول وليدبن مغيرة مى فرمايد: «فقال اِن هذا الاّ سحرُ يُوثَر» (مدثر: 24) / فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان، ج 10، ص 583 (شأن نزول آيه).
15ـ فضل بن حسن طبرسى، پيشين.
16ـ ابراهيم امينى، پيشين، ص 132.
17ـ فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ج 3 و 4، ص 731 و 732.
18ـ ابراهيم امينى، پيشين، ص 67 و 68.
19ـ ابن خلدون، پيشين، ص 115.

منبع : http://www.quranstudies.ir

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page