- اگر آن جا بروى جوانمردترين فرد اين ديار را خواهى يافت .
پرسان پرسان رفت تا به مسجدى كه نشانش داده بودند رسد. شخصى را ديد كه به نماز ايستاده و چهره اش غرق در نور است و معنويت از چهره اش هويداست ، فهميد اين شخص همان گمشده اوست ، اوست كه مى تواند مشكلش را حل كند و دستش را بگيرد.
مدتى ركوع و سجودش را نگاه كرد، چه با وقار و چه زيبا سر بر آستان خدا مى ساييد و چه اشكى مى ريخت .
در آن لحظه مرد عابرى به او رسيد و گفت : اينجا چه مى خواهى ؟ برو پى كارت !
- با آن مرد كار دارم .
- با حسين بن على (عليه السلام ) چه كار دارى ؟ مگر نمى بينى در اعتكاف است ، برو و فردا بيا، فردا سومين روز اعتكافش تمام مى شود.
- عجب ، پس او حسين است ؟ افسوس ، چقدر حيف شد، كاش مى شد امروز حاجت مرا برآورده مى كرد.
اين را گفت و به راه افتاد. مرد عابر كه دلش به حال او سوخته بود خود را به او رسانيد و گفت : سراغ برادرش برو، حسن بن على (عليه السلام ) مى تواند كمكت كند.
مرد رفت و به خانه امام رسيد و در زد. غلام امام حسن (عليه السلام ) در را باز كرد و او را به حضور امام راهنمايى كرد. پس از سلام و عليك ، مرد گفت : اى آقا، دستم به دامانت ، حاجتى دارم و به اميدى به در خانه ات آمده ام ؛ كمكم كن تا حقم را از آن ظالم باز ستانم .
- پيش برادرم حسين نرفتى ؟
- چرا، رفتم ، ولى در مسجد معتكف شده و در حال نماز بود، نخواستم مزاحم او بشوم و اعتكافش را به هم بزنم .
امام حسن (عليه السلام ) فورا كفش هايش را پوشيد و برخاست ، همراه آن مرد شد تا مشكلش را حل كند. مرد گفت : شرمنده ام از اين كه اين طور مزاحم شدم ببخشيد.
- نه ، اصلا مزاحمتى نيست ، بلكه افتخار است ، خدا مى داند بر آوردن حاجت مؤ من از يك ماه عبادت و اعتكاف بهتر است ، اگر برادرم نيز متوجه حضور تو مى شد حتما اعتكافش را مى شكست و حاجتت را برآورده مى كرد(11).
عبادت به جز خدمت خلق نيست به تسبيح و سجاده و دلق نيست
- پاورقی -
11- كافى ، ج 2، ص 198.
مشكل گشايى
- بازدید: 945