کلمات قصار از 301 تا 320

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

 301
  وَ قَالَ ع :
اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِينَ، فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى اءَلْسِنَتِهِمْ.
  و فرمود (ع ):
از گمانهاى مؤ منان بپرهيزيد، زيرا خداوند حق را بر زبانهاى ايشان نهاده است .
 302
  وَ قَالَ ع :
لاَ يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ سَبْحانَهُ اءَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِهِ.
  و فرمود (ع ):
ايمان بنده خدا صادق نباشد تا آنگاه كه ، به آنچه در دست خداوند است ، اعتمادش بيشتر باشد، از آنچه در دست خود اوست .
 303
   َدْ كَانَ بَعَثَهُ إِلَى طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرِ لَمَّا جَاءَ إِلَى الْبَصْرَةِ يُذَكِّرُهُمَا شَيْئا مِمَّا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي مَعْنَاهُمَا، فَلَى عَنْ ذَلِكَ فَرَجَعَ إِلَيْهِ، فَقَالَ: إِنِّي اءُنْسِيتُ ذَلِكَ اءلْاءَمْرَ :
إِنْ كُنْتَ كَاذِبا فَضَرَبَكَ اللَّهُ بِهَا بَيْضَاءَ لاَمِعَةً لاَ تُوَارِيهَا الْعِمَامَةُ.
قال الرضى :
يعني البرصَ، فاءصاب اءنَساْ هذا الداءُ فيما بَعْدُ في وجهه ، فكانَ لا يُرَى إ لا مُبرقا.
  هنگامى كه به بصره آمد، انس بن مالك را نزد طلحه و زبير فرستاد تا چيزى را كه ازرسول الله (صلى الله عليه و آله ) درباره آنها شنيده است به يادشان آورد. انس بن مالك ازدادن آن گواهى خوددارى كرد و چون نزد او بازگشت ، گفت : 
آن سخن فراموش كرده ام .
حضرت به او فرمود:
اگر دروغ بگويى ، خدا تو را به آن سپيدى درخشان دچار نمايد كه عمامه نتواندش پوشاند.
شريف رضى گويد :
(مرادش بيمارى پيسى بود و انس به اين بيمارى دچار شد و چهره اش را لكه هاى سپيد فرا گرفت و از آن پس ، بى نقاب ديده نشد).
304
  وَ قَالَ ع :
إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالاً وَ إِدْبَارا، فَإِذَا اءَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَ إِذَا اءَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ.
  و فرمود (ع ):
دلها را شوق روى آوردن به كارى است يا ميل روى برگرداندن از آن اگر دل را شوق روى آوردن بود آن را به مستحبات وادار و اگر ميل روى برگردانيدن بود به همان واجبات بسنده كن .
305
  وَ قَالَ ع :
فِي الْقُرْآنِ نَبَأُ مَا قَبْلَكُمْ، وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ، وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ.
  و فرمود (ع ):
در قرآن خبرهاى پيشينيان شماست و خبرهاى آنها كه پس از شما مى آيند و نيز در آن است ، حكم روابط ميان شما.
 306
  وَ قَالَ ع :
رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ، فَإِنَّ الشَّرَّ لاَ يَدْفَعُهُ إِلا الشَّرُّ.
  و فرمود (ع ):
سنگ را به همانجا كه از آن آمده است ، باز گردانيد. زيرا بدى را جز بدى دفع نكند.
 307
  وَ قَالَ ع :
لِكَاتِبِهِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ اءَبِي رَافِعٍ:
اءَلِقْ دَوَاتَكَ، وَ اءَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِكَ، وَ فَرِّجْ بَيْنَ السُّطُورِ، وَ قَرْمِطْ بَيْنَ الْحُرُوفِ، فَإِنَّ ذَلِكَ اءَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ الْخَطِّ.
  به كاتب خود، عبيد الله بن ابى رافع ، فرمود:
در دواتت ليقه بگذار و ميدان تراش قلمت را وسعت بده و ميان سطرها فاصله بينداز و حروف را به هم نزديك نويس اينها براى زيبايى خط شايسته است .
 308
  وَ قَالَ ع :
اءَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْفُجَّارِ.
قال الرضى :
وَ مَعْنى ذَلِكَ اءنَّ المُؤ مِنينَ يَتَّبعُونَني ، والْفُجَّارُ يَتَّبِعُون المَالَ، كما يَتَّبِعْ النَّحْلُ يَعْسُوبَها، وَ هُوَ رَئيسُها.
  و فرمود (ع ):
من پيشواى مؤ منان هستم و ثروت پيشواى تباهكارا.
شريف رضى گويد :
مراد اين است كه مؤ منان پيروان من هستند و تباهكاران از پى ثروت مى روند، همانگونه كه زنبوران از پى ملكه (يعسوب ) خود روند و او رئيس ‍ آنهاست .
309
  وَ قَالَ لَهُ ع : بَعْضُ الْيَهُودِ:
مَا دَفَنْتُمْ نَبِيَّكُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ.
فَقَالَ لَهُ :
إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لاَ فِيهِ؛ وَ لَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ اءَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ: اجْعَلْ لَن ا إِل ها كَم ا لَهُمْ آلِهَةٌ فق الَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ.
  يكى از يهوديان گفت هنوز پيغمبرتان را دفن نكرده بوديد كه در او اختلاف نموديد در پاسخاو فرمود: 
ما درباره جانشينى او اختلاف كرديم نه درباره او. ولى شما هنوز پاهايتان از آب دريا خشك نشده بود كه به پيغمبرتان گفتيد (همانطور كه آنها را خدايانى است براى ما هم خدايى بساز. گفت شما مردمى بى خرد هستيد.)(17)
 310
  وَ قِيلَ لَهُ ع : بِاءَيِّ شَيْءٍ غَلَبْتَ الْاءَقْرَانَ؟ فَقَالَ:
مَا لَقِيتُ اءحدا إِلا اءَعَانَنِي عَلَى نَفْسِهِ.
قال الرضى :
يُومىٌ بِذَلِكَ إ لَى تَمُكِّنِ هَيْبَتِهِ في الْقُلُوبِ.
  از او پرسيدند كه چگونه بر اقران و هماوردان غلبه يافتى ؟ فرمود:
در كارزار با مردى روياروى نشدم ، جز آنكه در دل او چيزى پديد مى آمد كه مرا بر ضد او يارى مى داد.
(اشارت است به ايجاد وحشت در دلها).
 311
  وَ قَالَ ع : لاِبْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ:
يَا بُنَيَّ إِنِّي اءَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ، فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ، فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ، مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ، دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ.
  به فرزند خود، محمد بن حنيفه ، فرمود:
اى فرزند بيم دارم كه تو فقير شوى ، پس به خدا پناه ببر از فقر. زيرا فقر سبب نقص در دين است و سرگردانى عقل و ايجاد كننده دشمنى است .
312
  وَ قَالَ ع : لِسَائِلٍ سَاءَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ:
سَلْ تَفَقُّها، وَ لاَ تَسْاءَلْ تَعَنُّتا، فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ، وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ.
  به كسى كه از او مشكلى پرسيد، فرمود:
براى فهميدن بپرس ، نه به قصد جدل . زيرا نادانى كه چيزى مى آموزد، همانند داناست و دانايى كه پاى از دايره انصاف بيرون مى نهد به نادان مى ماند.
 313
  وَ قَالَ ع : لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ قَدْ اءَشَارَ إِلَيْهِ فِي شَيْءٍ لَمْ يُوَافِقْ رَاءْيَهُ:
لَكَ اءَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ اءَرَى ، فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَاءَطِعْنِي .
  به عبد الله بن عباس در مورد راءيى كه داده بود و موافق نظرش بود، فرمود:
بر تو است كه راءى خود را با من در ميان نهى . در آن مى نگرم ، اگر نپذيرفتم ، بايد تو از راءى من اطاعت كنى .
 314
  وَ رُوِيَ اءَنَّهُ ع لَمَّا وَرَدَ الْكُوفَةَ قَادِما مِنْ صِفِّينَ مَرَّ بِالشِّبَامِيِّينَ، فَسَمِعَ بُكَاءَ النِّسَاءِ عَلَىقَتْلَى صِفِّينَ، وَ خَرَجَ إِلَيْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِيلَ الشِّبَامِيِّ وَ كَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ، فَقَالَ ع لَهُ: 
اءَ تَغْلِبُكُمْ نِسَاؤُكُمْ عَلَى مَا اءَسْمَعُ؟ اءَ لاَ تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِينِ؟
وَ اءَقْبَلَ حَرْبٌ يَمْشِي مَعَهُ وَ هُوَ ع رَاكِبٌ، فَقَالَ له :
ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي فِتْنَةٌ لِلْوَالِي وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ.
  گويند هنگامى كه از صفين باز گرديد و وارد كوفه شد بر شباميان (18) گذشت ، صداىگريه زنانشان را بر كشتگان نبرد صفين شنيد. در اينحال ، حرب بن شر حبيل شبامى ، كه از بزرگان قوم خود بود، به سوى او آمد. امام به اوفرمود: 
چنانكه مى شنوم زنان شما بر شما چيره شده اند. چرا آنان را از ناله و زارى نهى نمى كنيد؟
حرب همراه او به راه افتاد. على (ع ) سواره بود و او پياده . پس به او فرمود:
بازگرد، پياده رفتن چون تويى در ركاب چون منى موجب فريب والى و مذلت و خوارى مؤ منان شود.
315
  وَ قَالَ ع : وَ قَدْ مَرَّ بِقَتْلَى الْخَوَارِجِ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ:
بُؤْسا لَكُمْ! لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ.
فَقِيلَ لَهُ:
مَنْ غَرَّهُمْ يَا اءَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؟
فَقَالَ:
الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ، وَ الْاءَنْفُسُ الْاءَمَّارَةُ بِالسُّوءِ؛ غَرَّتْهُمْ بِالْاءَمَانِيِّ، وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِي ، وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ، فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ.
  در روز نهروان بر كشتگان خوارج گذشت . فرمود:
اى شوربخت مردمى كه شماييد آنكه فريبتان داد به شما زيان رسانيد.
او را گفتند يا اميرالمؤ منين ، چه كسى فريبشان داد فرمود:
شيطان گمراه كننده و نفس فرمان دهنده بر بدى آنان را فريفته آرزوها ساخت و راه نافرمانى را برايشان بگشود و به پيروزى وعده داد و به آتش ‍ سرنگون نمود.
316
  وَ قَالَ ع :
اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ.
  و فرمود (ع ):
از نافرمانى خداى در نهانجاى بترسيد. زيرا آنكه شاهد اعمال است ، همو داورى كند.
 317
  وَ قَالَ ع : لَمَّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ اءَبِي بَكْرٍ رَضَى اللّهُ عنهُ:
إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلا اءَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضا؛ وَ نَقَصْنَا حَبِيبا.
  چون خبر قتل محمد بن ابى بكر (رضى الله عنه ) به او رسيد، فرمود:
اندوه ما در كشته شدن او ،به قدر شادمانى آنهست ، جز آنكه ، آن ها از دشمنى رستند و ما دوستى محبوب را از دست داديم .
 318
  وَ قَالَ ع :
الْعُمُرُ الَّذِي اءَعْذَرَ اللَّهُ فِيهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَةً.
  و فرمود (ع ):
مدت عمرى كه خداوند عذر فرزند آدم را در آن مى پذيرد، شصت سال است .
319
  وَ قَالَ ع :
مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ، وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ.
  و فرمود (ع ):
پيروزى نيافت ، آنكه گناه بر او پيروز شد و كسى كه به پايمردى شر پيروز شود، شكست خورده است .
 320
  وَ قَالَ ع :
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي اءَمْوَالِ الْاءَغْنِيَاءِ اءَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ، فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلا بِمَا مََعَ بِهِ غَنِيُّ، وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ.
  و فرمود (ع ):
خداوند سبحان روزى فقرا را در اموال توانگران مقرر داشته . پس هيچ فقيرى گرسنه نماند، مگر آنكه ، توانگرى حق او را باز داشته است و خداى تعالى توانگران را، بدين سبب ، باز خواست كند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page