انتظار و تعهدهاى انسانى

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام

انتظار در ابعاد گوناگون حيات انسانى ، آثارى ژرف مى گذارد. و بيشترين اثر گذارى آن در بعد تعهدها و مسئوليتهاى اجتماعى و احساس ديگر خواهى و انسان دوستى عينيت مى يابد؛ زيرا كه در مفهوم انتظار، انسانگرايى ژرف و گسترده اى نهفته است ، به اين بيان :

انسان ((منتظر))، پيوندى گسست ناپذير با هدفها و آرمانهاى امام منتظر و موعود خود دارد، و در آن راستا گام برمى دارد، و همسان و هم سوى آن اهداف و آرمانها حركت مى كند، و همه جهتگيريها و گرايشها و گزينشهايش ‍ در آن چارچوب قرار مى گيرد.

امام موعود غمگسار راستين غمندگان و يار و ياور واقعى مظلومان و حامى حقيقى مستضعفان است . او گسترنده دادگرى و ستيزه گر آشتى ناپذير بيدادگرى در جامعه انسانى است . پس جامعه منتظر و انسانهاى داراى خصلت انتظار بايد در زمينه خواستها و هدفهاى امامشان عمل كنند، و به يارى انسانهاى مظلوم و محروم بشتابند، و دل آزردگان را مرهم نهند، و دشواريها و مشكلات مشكل داران را تا حد توان ، طبق خواسته و رضاى امامشان بر طرف كنند. و اگر چنين شد، در قلمرو جامعه منتظر، محروم و تهيدست و بيمار بى درمان و دلتنگ و افسرده و اندوهگين و گرفتارى باقى نخواهد ماند.

امامان شيعه راه و روشى همسان و كردارى همانند داشته اند و با همه اختلافهاى زمانى و محيطى به يك جهت و يك نظام دعوت كرده اند. امامان جامعه اسلامى و شيعى را در تبيينى كلى به وظايف انسانى و تعهدهاى اجتماعى توجه داده اند، و در ضمن تبيين اصول ، و در گفتار خويش ، از خواسته خود كه چاره دردهاى انسان و تاءمين نياز نيازمندان باشد، پرده برداشته اند، و اداى مسئوليتهاى اجتماعى را در همه جاها و همه زمانها تكليف شمرده اند:

امام رضا عليه السلام :

((... لان الله كلف اهل الصحة القيام بشاءن اهل الزمانة و البلوى ...(8)))

...خداوند توانمندان را مكلف كرده است كه براى امور ناتوانان و بينوايان بپاخيزند...

در زمينه اينگونه تعاليم ، به دليل فراوانى و گستردگى ابعاد آن ، مى توان كتابى مستقل نگاشت .

در آموزشهاى ديگر و تبيينهاى خاص و ويژه و بيان راههاى دستيابى به رضاى الهى و خشنودى خاطر امامان نيز، تعاليمى صريح و قاطع رسيده است . و اين همه روشن مى سازد كه خرسندى خاطر و رضايت امامان در چيست . و همين تعاليم ، شيعه را با اهداف و آرمانهاى آنان بخوبى آشنا مى سازد.

امام صادق عليه السلام :

((لا يرى اءحدكم اذا ادخل على مؤ من سرورا انه عليه ادخله فقط، بل والله علينا، بل و الله على رسول الله صلى الله عليه و آله(9).))

گمان نكنيد اگر مؤ منى را خشنود ساخته ايد، بلكه به خدا سوگند پيامبر صلى الله عليه و آله را خشنود ساخته ايد.

در كوبندگى و قاطعيت اين سخن دقت شود، امام صادق عليه السلام با چه تعبيرهاى گويا و صريح و قاطعى اهميت احساس ديگر خواهى و خدمت به خلق را تبيين مى كند. و با سوگند مى گويد كه هر كه انسانى را خرسند سازد و به فردى خدمت كند، نه تنها آن فرد را شادمان ساخته ، بلكه ما را خشنود كرده است . و با سوگند مجدد مى فرمايد: بلكه پيامر صلى الله عليه و آله را شادمان كرده است .

امام كاظم عليه السلام :

((من اتاه اخوه المؤ من فى حاجة ، فانما هى رحمة من الله تعالى ساقها اليه ، فان قبل ذلك فقد وصله بولايتنا، و هو موصول بولاية الله...(10)))

هر كس برادر مؤ منش حاجتى را به او عرضه كند، بى گمان اين رحمت الهى است كه به او روى آورده است . اگر آن را پذيرفت (و براى بر آوردن نياز او اقدام كرد) خود را به ولايت ما پيوند زده است . و اين (پيوند)، به ولايت خدا متصل است ...

در تعبيرهاى اين حديث نيك بينديشيد، كه نياز مؤ من رحمت الهى شمرده شده است ، و اگر انسان بتواند اين نياز را بر آورد با ولايت امامان ارتباط يافته است ، و ولايت ايشان به ولايت الهى متصل است . عظمت اينگونه رفتار اجتماعى بدين پايه است كه مستقيم به ولايت امامان و ولايت الهى پيوند مى يابد و واسطه و فاصله اى در آن راه ندارد. در بيان تكليفها و تعهدهاى اجتماعى كمتر اينگونه تعبيرها و واژه هايى بكار رفته ، كه در حق انسان و رفع نياز نيازمندان بكار رفته است .

شايد يكى از معانى برخى از احاديث درباره انتظار فرج كه گفته اند: انتظار فرج خود فرج است ، همين معنا باشد، كه جامعه منتظر اگر انتظارى راستين و صادقانه داشته باشد دست كم در حوزه خود، مشكلات و نابسامانيهاى مردمى را بر طرف مى كند، و خواسته ها و آرمانهاى امام موعود را در محيط خويش تحقق مى بخشد.

امام رضا عليه السلام :

((...انتظار الفرج من الفرج(11).))

...انتظار فرج ، جزء فرج است .

چون جامعه منتظر، احساسهاى مردمى و غمگسارانه امام خويش را مى داند و باور دارد و به خواسته هاى او، معتقد است ، با چنين اعتقادى از هم اكنون به اين خواسته ها و هدفها ارج مى نهد، و در دچار چوب توان و قدرت خويش ، براى تحقق بخشيدن به آنها مى كوشد، و از اين رهگذر رضاى خاطر امام خود را به دست مى آورد. بنابراين ، انتظار راستين فرج ، خود فرج و گشايشى است در كار جامعه منتظران . از اين رو، سوره ((عصر)) غيبت نيز تفسير شده است ، و منظور از ((و عملوا الصالحات :)) كارهاى نيك كردند)) را ((مواسات ))(12) با برادران دينى دانسته اند(13).

با توجه به اينكه ((عمل صالح )) قلمرو بسيار گسترده اى دارد، در اين آيه به يك مصداق و نمونه آن تفسير شده است . و اين اهميت اصل مواسات با برادران دينى در همه امكانات مادى و اقتصادى را در دوران غيبت و ظهور روشن مى سازد. و اين موضوعى است كه در جامعه به ظاهر منتظر ما بسيار اندك به چشم مى خورد، و آنچه فراوان ديده مى شود و همه بخشهاى جامعه را فرا گرفته است ، فاصله هاى وحشتناك طبقاتى و زيستهاى ناهمگون و متفاوتى است كه از نيازمنديهاى كشنده و ويرانگر آغاز مى گردد (در اكثريت )، و به رفاهها و شادخواريها و افزون خواهيها و اسرافكاريهاى كشنده و ويرانگر نيز مى انجامد. و در اين ميانه چيزى كه بر زمين گذاشته شده و بدان توجه نمى شود همسانى و همسويى جامعه منتظر با آرمانها و هدفها و خواسته ها و رضايت امام منتظر است .

بنابراين ، اگر مخالفان و مدعيان ، در راستى و درستى اين انتظارها و ايمانها كاملا ترديد روا دارند، و در اينگونه امام شناسيها به چشم شك بنگرند، و اين همه ادعاها را الفاظى پوك و شعارهايى دور از حقيقت بدانند، پاسخ دادن به آنان دشوار است .

در اينجا براى تبيين بيشتر و بهتر موضوع ، مناسب است دو سخن از عالم وارسته ، مؤ لف كتاب : ((مكيال المكارم فى فوائدالدعاء للقائم - ع - )) بياوريم :

در فصل 37 از كتاب نامبرده مى گويد

(( (از جمله تكليفها در دوران غيبت ) خرسند كردن مؤ منان است كه اين موجب خرسندى خاطر مولاى ما حضرت صاحب الزمان مى گردد دليل اين مطلب ، احاديثى است كه در كافى جلد دوم ، صفحه 189، باب : ((ادخال السرور على المؤ منين : باب شادمان كردن مؤ منان ))، آمده است .))(14)

پس از آن نمونه هايى از اين احاديث را مى آورد، كه دو نمونه آنها در اين صفحات نيز بازگو شد.

و در فصل 79 مى گويد:

((از امورى كه موجب قرب و نزديك شدن به امام موعود عليه السلام است و مايه خرسندى خاطر او، كوشش در اداى حقوق برادران دينى است . چون اين كار يارى امام است و مايه شادمانى قلب مبارك امام و چنگ زدن به ريسمان ولايتش مى باشد. و اين ، احسان و نيكى نسبت به امام است . دليل اين مطلب در عده اى از احاديث آمده است )). (به پاره اى از اين احاديث اشاره مى كند) تا اينكه مى گويد:

((از جمله آن احاديث كه روشنگر اين تكليف است ، اين است كه در احاديث آمده است كه امام ، پدر مؤ منان و مردمان فرزندان اويند. و شك نيست كه نيكى و محبت به فرزندان ، نيكى و محبت نسبت به پدر است . نيز از اين دست احاديث ، احاديث اصول كافى در حق مؤ من است : معلى بن خنيس مى گويد از امام صادق عليه السلام از حق مؤ من پرسيدم . امام فرمود: هفتاد حق است ، و من جز هفت حق را به تو نگويم كه من نسبت به تو مهربانم ، بيم دارم كه تاب نياورى ... پس گفت : تو سير نباشى و او گرسنه ، تو پوشاك نداشته باشى و او برهنه باشد و... و براى رفع نيازهاى او شب و روز بكوشى . آنگاه كه چنين كردى ولايت خود را به ولايت ما پيوند دادى ، و ولايت ما به ولايت خداى بزرگ متصل است .))(15)

بارى ، به دليل اين تعاليم ، استوارسازى پيوند و ارتباط با امام عصر عليه السلام در پرتو استوارى پيوندهاى اجتماعى در جامعه منتظران تحقق مى پذيرد، و جامعه هر چه بيشتر در اداى حق مؤ منان و رفع نياز نيازمندان بكوشد، و چيزى مانع اداى حق انسانها نگردد، ارتباط و پيوند با امام عصر عليه السلام استوارتر و بنيادى تر خواهد گشت ، و گرنه ادعاى دوستى به تنهايى ثمرى ندارد. نه در اين جهان كارساز است و به اين زندگى رنگ اسلام و ولايت مى دهد، و نه در روز رستاخيز به كارى مى آيد و مشكلى را حل مى كند و مسئوليتهاى عظيم الهى را پاسخگو مى گردد؟

اين است كه مهدى شناسان راستين ، امام خويش را چنين شناختند، و خواسته ها و رضاى او را چنين دريافتند، و انتظار خود را با اين معيارها و هدفها پيوند دادند، و چنين تعهدها و مسئوليت پذيريهاى اجتماعى را از پديده انتظار و لوازم جدايى ناپذير آن دانستند.

اكنون آيا مدعيان ولايت و منسوبان به حجت بالغه الهى و جامعه منتظران ، چنين اند، و اين راه و روش ايشان است ؟ يا اينكه با كلمات بازى مى كنند، و دل به ادعا و حرف خوش مى دارند؟

- پاورقی -

(8) مكيال المكارم 2/81.
(9) كافى 2/189؛ ((مكيال ))2/419.
(10) كافى 2/196؛ ((مكيال )) 2/420.
(11) بحار)) 52 130.
(12) به فكر ديگران بودن و بخشى از مال خويش را به ديگران دادن ((مواسات )) است . در ((السان العرب )) آمده است : ((يقال : يواءسى فى ماله اى يساوى )) كه ((يواءسى )) به معناى ((يساوى )) آمده است . بنابراين ((مواسات ))، بخشش مال تا سطح همسانى با ديگران است . السان العرب )) ابن منظور، 14/36، ((ادب الحوزة )) قم 1405.
(13) نورالثقلين 5/666.
(14) مكيال 2/265.
(15) مكيال 2/419.