مراتب و شيوه هاى صله رحم

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

صله رحم ، به حسب اختلاف زمان ، مكان ، افراد، حالات و عادات مختلف ، فرق مى كند (زيرا هر كدام از بستگان از جهت نيروى كار، توانايى مالى ، تعداد عائله ، سلامتى و بيمارى و ديگر جهات با هم متفاوتند). پس ‍ قهرا صله رحم نيز متفاوت خواهد بود. صله از نيازمندان آن است كه انسان از حيث مادى به وضع اقتصادى آنان و از حيث معنوى به زيارت آنها برسد. صله از دوستان و همنشينان ، با هديه و ديدار آنهاست و نهوشتن نامه (از محل دور) پايين ترين مراتب آن است . صله از بستگان و خويشاوندان متمكن به ملاقات ، حسن سلام و احوالپرسى ، خيرخواهى ، حسن معامله و پرهيز از رنجش خاطر آنان است .
ابتداى صله رحم ، نفع رسانى به آنان و نهايت آن ، وجوب انفاق و احسان در گرفتارى مى باشد و بين اين دو مراتب متفاوتى وجود دارد.
عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) قال : قال ابو عبد الله (عليه السلام ): صل رحمك ولو بشربة من ماء، وافضل ما توصل به الرحم كف الاذى عنها.(1)
امام رضا (عليه السلام ) از امام صادق (عليه السلام ) حديث نموده كه فرموده است : صله رحم نما اگر چه شربت آبى باشد و بهترين صله رحم ، خوددارى از آزار رسانى به آنان است .
 
آرزو دارم اگر گل نيستم ، خارى نباشم           باربردار اَر زدوشى نيستم ، بارى نباشم
گر نگشتم دوست با صاحبدلى ، دشمن نگردم           بوستان بهر خليل اَر نيستم ، نارى نباشم
گر كه نتوانم ستانم داد مظلومى ز ظالم           باز آن خواهم كه همكار ستمكارى نباشم
نيستم گر نوشدارويى براى دردمندى           نيز با بى دست وپايى نيش ‍ جرارى نباشم
گر نريزم آب رحمت از سبويى در گلويى           دلخوشم گر خنجرى بر قلب افكارى نباشم
گر پرى بگشوده دارم همچه كبك كوهسارى           طعنه زن بر خوارى مرغ گرفتارى نباشم
در تعاليم اولياى الهى ، صله رحم از دو جهت توصيه شده است :
1 - از جهت تقويت روحيه انسان دوستى :
كسانى كه از امكانات اقتصادى برخوردارند، با دستگيرى از ارحام تهيدست آنها را مورد حمايت قرار دهند و آبرويشان را حفظ كنند. اين كار از بزرگترين صفات اخلاقى مردمان بزرگوار است .
2 - از جهت حفظ و نگهدارى پيوند خويشاوندى و در نتيجه آبادى اجتماع :
صله رحم علاوه بر اينكه عمل پسنديده اى محسوب مى شود، موجب طول عمر، دفع مرگهاى ناگهانى و بلاها و مايه بركت در وضع زندگى و مال خواهد بود.

____________________________________________________________

1- كافى ، جلد 2، ص 151.