خانواده چيست؟

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

از بدو پيدايش انسان بر روى كره زمين، همواره زنان و مردان، ‌با تشكيل كانونى به نام خانواده، عمرى  را در كنار يكديگر گذرانيده و فرزندانى در دامان پر مهر خويش پرورانده و از اين جهان رخت بر بسته اند.

طبيعى ترين شكل خانواده، همين است كه هيچ عاملى جز مرگ نتواند پيوند زناشويى را بگسلد و ميان زن و شوهر جدايى بيفكند.

كوشش مصلحان جامعه – مخصوصا پيامبران خدا- اين بوده است كه نظام خانواده، يك نظام مستحكم و پايدارى باشد و هيچ عاملى نتواند اين كانون سعادت را متلاشى گرداند.

دنياى امروز كه دنيايى مضطرب و پريشان است، على رغم پيشرفت هاى حيرت انگيز علم و صنعت، در مسأله خانواده با مشكلات بزرگى روبه رو است.

براى اين كه بتوانيم مشكلات زندگى خانوادگى را از جامعه خود ريشه كن كنيم و گامى در راه تداوم بخشيدن به كوشش مصلحان و رهبران اجتماعى برداريم، ابتدا بايد بدانيم كه خانواده چيست و اين واحد كوچك اجتماع از ديدگاه قرآن مجيد چگونه است؟

خانواده را از ديدگاه هاى مختلف مى توان تعريف كرد. كه پاره اى از آنها سطحى و پاره اى ديگر عمقى است.

پر واضح است كه هر چه ديدگاه ما عميق تر باشد، به شناختى كامل تر و قابل اعتماد تر رسيده ايم و هر چه شناخت ما از خانواده كامل تر و عميق تر باشد، بهتر مى توانيم به اين نهاد مقدس، رونق بخشيم و تزلزل و ناپايدارى را از محيط آن دور سازيم.

در يك نگاه ظاهرى متوجه مى شويم كه عناصر اصلى تشكيل دهنده خانواده،‌يك زن و يك مرد است كه مطابق آداب و رسوم اجتماعى خويش با يكديگر پيوند زناشويى بسته اند و بعد فرزند يا فرزندانى بر جمع آنها افزوده شده است.

خانواده را با همين نگاه ظاهرى مى شود تعريف كرد، ولى اين اندازه كافى نيست، عمده اين است كه ببينيم چرا زن و مرد، به دنبال تشكيل زندگى مشترك مى روند؟ و آيا اين يك نياز فطرى و طبيعى است يا – به قول ماركسيست ها كه همه چيز را روبناى اقتصاد مى دانند – يك نياز غير طبيعى و طبقاتى است؟‌

در اين جا نمى خواهيم درباره نظريه ماركسيسم بحثى داشته باشيم[1] شايد كسانى باشند – و هستند – كه زناشويى آنها انگيزه اقتصادى دارد. پدرى دختر خود را به خاطر سبك كردن هزينه زندگى به خانه شوهر مى فرستد، يا براى استفاده از مزاياى اقتصادي،‌ دختر خود را به مرد ثروتمندى مي‌دهد، همچنان كه بعضى از مردان، دخترى را به خاطر ثروت پدرش به همسرى انتخاب مى كنند.

بعضى از ازدواجها نيز به خاطر قدرت و موقعيت است، خانواده هاى قدرتمند و داراى موقعيت، در ازدواج هاى خود به اين مسأله زياد توجه مى كنند؛آنها مى كوشند كه از اين راه، بر موقعيت و قدرت خود بيفزايند و نگذارند كه از طبقه محروم، كسى به اين خوان انحصارى دسترسى پيدا كند.

زيبايى هم يكى از انگيزه هاست. بسيارند كسانى كه زيبايى اندام را اصل و محور مى شناسند و به هيچ يك از ارزشهاى انسانى توجه نمى كنند.

در مجموع، براى كسانى كه به خاطر مال يا جمال يا قدرت، تشكيل خانواده مى دهند، خانواده، كانون بهره گيرى مرد يا زن از ثروت يا قدرت يا زيبايى ديگرى است و چون فلسفه تشكيل خانواده را همين امور مى دانند، دوام و استحكام خانواده نيز در نظر آنها به همين امور بستگى دارد و هيچ مانعى نيست كه با از بين رفتن آنها، زندگى خانوادگى نيز همچون سايه‌اى به دنبال آنها محو و زايل گردد.

البته، اسلام مخالف اين نيست كه زن و شوهر از مال و قدرت و جمال يكديگر بهره مند شوند، اما به طور حتم، مخالف اين است كه : اساس تشكيل خانواده، اين امور مادى و غير قابل دوام باشد.

مى توان علت تشكيل خانواده را رفع نياز جنسى دانست. مسلماً نياز جنسى زن و مرد به يكديگر، عاملى است كه آنها را به يكديگر جذب مى كند و به تحمل يك سلسله مسؤوليت ها و محدوديت ها وا مى دارد، اما پر واضح است كه اين نياز نيز نمى تواند علت تامه تشكيل خانواده باشد.

نياز جنسى هميشه شديد نيست؛ در آغاز جوانى شديد است، اما به تدريج كه سن بالا مى شرود، اين نياز هم رو به ضعف مى گذارد،‌با اين حال مى بينيم كه در سنين بالا، زندگى خانوادگى از استحكام بيشترى برخوردار است و حتى در سنين بالا كه تقريبا اين نياز از بين رفته است،‌زن و شوهر آن چنان به وحدت مى رسند كه به طور كلى در يكديگر محو مى شوند و همچنان به هم عشق مى ورزند.

اگر علت تامه تشكيل خانواده نياز جنسى باشد، بايد زندگى خانوادگى تابع آن بوده، همچون خود آن نياز در معرض تغيير باشد.

وانگهي، اگر عامل گرايش زن و مرد به يكديگر رفع نياز جنسى باشد، هيچ ضرورتى ندارد كه زن و مرد با يكديگر پيمان زناشويى ببيندند، آنها مى توانند زندگى انفرادى و آزاد داشته باشند و فقط براى رفع اين نياز طبيعى با يكديگر تماس حاصل كنند.

خانواده بر يك  اصل و پايه مهم ترى استوار است؛ اصلى كه نه تنها رفع نياز جنسى تابع آن است، بلكه كليه عوارضى كه در اين كانون وجود دارد، تابع آن است.

اين اصل بايد شناخته شود تا زن و مرد، به هنگام بستن پيمان زناشويى گرفتار انحراف نشوند و تنها تكيه آنها بر همان اصل باشد و ساير چيزها را فرع قرار دهند.

ممكن است داشتن فرزند را اصل قرار دهيم، انسان ميل دارد كه ادامه وجود خودش را در فرزند بنگرد، علماى روان شناس، ميل به مادر شدن را طبيعى زنان مى دانند وانگيزه مادرى را از انگيزه هاى بسيار قوى مى شناسند؛ البته درباره انگيزه پدرى اختلاف كرده اند.

به هر حال، وجود فرزندان، از ثمرات شيرين ازدواج است. مردان وزنانى كه توانسته اند فرزندانى سالم و صالح تحويل جامعه دهند، احساس سرفرازى مى كنند.

بنابراين، شايد به جا باشد اگر گفته شود كه:‌ تشكيل خانواده، به خاطر توالد و تناسل است، ليكن با همه اهميتى كه براى اين جنبه  قائليم، نمى توانيم اين را نيز اصل و پايه يگانه و منحصر به فرد قرار دهيم.

بسيارند خانواده هايى كه صاحب فرزند نشده اند، يا فرزندى براى آنها نمانده است، مع الوصف،‌عشق و علاقه زنان و شوهران اين خانواده ها به يكديگر، به همان اندازه قوى است كه ساير زنان و شوهران؛ در عين حال،‌ جاى انكار هم نيست كه بعضى از خانواده ها به خاطر فرزند دار نشدن، متلاشى شده اند.

در يكى از روايات آمده است كه پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) به پيروان خود فرمود: «تزوجوا... اما علمتم انى اباهى بكم الامم حتى بالسقط[2]؛ ازدواج كنيد،‌ زيرا من حتى  به  جنين هاى سقط شده شما بر امت هاى ديگر در روز قيامت مباهات مى كنم.

مسلماً در اين سفارش حكيمانه، به يكى از ثمرات گران بهاى زناشويى اشاره شده است، ‌ولى دليل بر اين نيست كه فقط فلسفه زناشويى همين است و بس! همچنان كه در روايت ديگرى آمده است‌ كه: «من تزوج فقد احرز نصف دينه[3]؛ هر كس ازدواج كند، نصف دين خود را حفظ كرده است.»

اين هم كاملاً حيكمانه است،‌زيرا ازدواج، جوانان را از لغزش و انحراف و بى عفتى حفظ مى كند و آنها را در مقابل نيمى از چيزهايى كه دين را به خطر مى اندازد ، بيمه مى نمايد.

ولى ديديم كه اين هم علة‌العلل ازدواج و پيمان زناشويى نيست؛‌ در عين حال ، عامل رفع نياز جنسى و فرزند دار شدن، از عامل قدرت، مال، مقام و زيبايي، اهميت بيشترى دارد و حتى ازدواج هايى كه به خاطر اين امور، صورت مى گيرد، ‌بيشتر و بهتر قابل دوام است تا ازدواج هايى كه به خاطر مال و مقام و قدرت و زيبايي.

تشكيل خانواده، ‌فايده ديگرى نيز دارد كه ممكن است گفته شود: علت اين كه زنان و مردان به تشكيل خانواده مى پردازند،‌ همان است.

انسان يك موجود اجتماعى است و نياز به تعاون و معاضدت دارد. در محيط خانواده، برنامه تعاون و معاضدت، به طور بسيار مطلوبى اجرا مى شود. اگر يكى بيمار شود،‌ديگرى از او پرستارى مى كند و اگر يكى دچار فتور و ضعف گردد ، ديگرى زير بازوى او را مي‌گيرد و اگر يكى از نظر مالى ناتوان شود، ديگرى به او كمك مى كند وحتى گاهى عواطف خانوادگى آنچنان قدرت پيدا مى كند كه اعضاى خانواده، در قبال يكديگر احساس مالكيت شخصى نمى كنند.

در بسيارى از خانواده ها، مخصوصا در محيط اسلامى خودمان،‌اين برنامه ها به طور كامل جريان دارد. پدران و مادران و فرزندان، نسبت به يكديگر فداكارى مى كنند و همگى مانند يك روحند در چند بدن! اين خانواده ها مظهر وحدتند نه كثرت. در حقيقت، پدر و مادر همچون هسته مركزى اتم هستند و فرزندان مانند الكترون ها بر گرد آنها مى چرخند و يكديگر را حفظ مى كنند.

معلوم مى شود كه در مسأله تشكيل خانواده، يك راز ديگرى نهفته است كه اگر شناخته شود و مورد توجه قرار گيرد،‌انسان به واسطه آن به همه چيز مى رسد: هم نياز جنسى اش رفع مى شود ، هم به فرزند مي‌رسد،‌هم از نعمت بسيار پر ارزش تعاون و تعاضد بهره مند مى شود وهم به فوايد ديگر مى رسد.

اين كه در اين جا مي‌پرسيم: خانواده چيست؟ نه براى اين است كه چيستى خانواده را از لحاظ وضع نابسامانى كه در دنياى كنونى دارد، ‌به دست آوريم، بلكه براى اين منظور است كه ماهيت آن را آن چنان كه بايد باشد، بشناسيم .

به عبارت ديگر: مى خواهيم بدانيم خانواده از ديدگاه اسلام يعنى چه؟ روابط فيزيكى دو جنس مخالف و توليد مثل وامور ديگرى كه اشاره شد، كدام يك راز اصلى و شرط كافى تشكيل خانواده است؟‌

كليد گشايش اين معما در قرآن است. از نظر اين كتاب آسماني، انسان ها طورى آفريده شده اند كه جفت خواهى به سرشت و آفرينش آنها بر مى گردد. تشكيل خانواده،‌ معلول اين است كه هر كدام از دو عنصر زن و مرد، تا يكديگر را نجويند و نخواهند و با يكديگر نياميزندو به تعاون و معاضدت يكديگر تن ندهند، ناقصند. اين دو عنصر ، مكمل يكديگرند. تنها رابطه فيزيكى دو تن نيست كه آنها را تكميل مى كند و تنها توليد فرزند نيست كه آنها را دلخوش مي‌گرداند و تنها امور مادى ظاهرى نيستند كه آنها را به يكديگر جذب مى كنند. نكته‌اى باريك تر از مو در اين جا نهفته است،‌هم نياز روحى است و هم نياز جمسى . طراح آفرينش، طرح خلقت موجودات جاندار را اين گونه ريخته است.

از ديگاه قرآن، اصولا خلقت انسان ها جفت جفت است. هيچ مردى و هيچ زنى نيست كه براى او جفتى خلق نشده باشد. اينها به حسب فطرت خود، در پى يافتن جفت خود كوشش و تلاش مي‌كنند و هر كدام با تاكتيك مخصوص خود، اين وظيفه فطرى را انجام مي‌دهند. مرد با تاكتيك مردانه خود و زن با تاكتيك زنانه خود و سرانجام همديگر را مى جويند و كامل مى كنند. منطق قرآن در اين باره چنين است:

1- و خلقناكم ازواجا[4]؛ ما شما را جفت جفت آفريديم.

2- و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة[5]؛ يكى از آيات قدرت خداوند اين است كه براى شما از جنس خودتان همسر آفريده تا وسيله سكون و آ‏رامش شما باشد و در ميان شما دوستى و رحمت قرار داده است.

3- والله خلقكم من تراب ثم من نطفة ثم جعلكم ازواجا[6]ً ؛ خداوند شما را از خاك و سپس از نطفه آفريد و شما را جفت جفت گردانيد.

4- فاطر السماوات والارض جعل لكم من انفسكم ازواجا و من الانعام ازواجا يذرؤكم فيه ليس كمثله شيء[7]؛ خداوند،‌آ‏فريدگار آسمان ها و زمين است، و براى شما از جنس خودتان جفت هايى قرار داده و براى چارپايان نيز از جنس خودشان جفت هايى آ‏فريده است. اين جفت قرار دادن، وسيله تكثير نسل هاى شماست و هيچ چيز مانند خدا نيست.

قرآن با اين گونه تعبيرات، در حقيقت به فلسفه اساسى تشكيل خانواده اشاره كرده است. اگر جفت گرايى در سرشت انسان عجين نشده بود وهمسران، وسيله سكون و آرامش يكديگر نبودند و دوستى و رحمت در ميان آنها قرار داده نمى شد، چه نيازى داشتند كه با بستن پيمان زناشويي، تنهايى و استقلال فردى خود را در جمع كوچك خانواده، مضمحل كنند و همه لوازم و نتايج آن را تحمل نمايند؟!

درست است كه جفت گرايى – به تصريح قرآن – در ميان حيوانات نيز هست،‌اما فرقى كه قرآن ميان جفت گرايى انسان و حيوان مى گذارد اين است كه در مورد حيوانات،  صحبت از اين كه جفت ها وسيله سكون و آرامش يكديگرند و در ميان آنها مودّت و رحمت قرار داده شده است،‌نيست، ولى اين مطلب درباره انسان ها با صراحت هر چه بيشتر بيان شده و مورد تأكيد قرار گرفته است.

در وجود انسان زمينه اى از مودت و رحمت وجود دارد كه تجلى گاه آن فقط محيط خانواده است؛ البته زمينه هاى ديگرى از مودت و رحمت نيز هست كه تجلى گاه آن جامعه است. اين زمينه ها بايد به طور كامل بروز و ظهور كنند.

وقتى عشق و دلبستگى زن و شوهر نسبت به يكديگر به مرحله اى مي‌رسد كه به طور كلى در غم و شادى يكديگر شريكند و حتى غم و شادى يكى عيناً‌ غم و شادى ديگرى است و هيچ كدام بدون حضور ديگرى زندگى گرم و پر نشاط و شيرينى ندارد، به خاطر همان مودت و رحمتى است كه قرآن روى آن تكيه مى كند.

انسان، سكون و آرامش مى خواهد، در كل نظام هستى اين سكون و آرامش را خدا به انسان مى دهد. قرآن در اين باره مي‌فرمايد:

هو الذى انزل السكينة‌ فى قلوب المؤمنين؛[8]  اوست كه سكون آرامش را در دل‌هاى مؤمنان نازل كرده است.

هنگامى كه انسان به اين سكون و آرامش نايل مى شود كه به آن قدرت لايزالى كه نظام بخش هستى است ايمان داشته باشد. در اين صورت،‌انسان در برابر حوادث و مصايب و فراز و نشيب ها نمى لرزد و محكم و استوار مى ايستد.

اما همسران نيز وسيله سكون و آرامش يكديگرند و اين،  حتى به ايمان آنها هم بستگى ندارد، اگر چه ايمان، همچنان كه در جاهاى ديگر نقش مؤثرى دارد, در اين جا نيز نقش دارد.

مى توان گفت: همان طورى كه انسان به آب و غذا نياز دارد و هنگامى كه رفع گرسنگى و تشنگى كرد، سكون و آرامش مى يابد، زنان و مردان نيز به يكديگر نياز دارند و هنگامى كه يكديگر را يافتند، آرامش پيدا مى كنند.

بدين ترتيب، رفع نياز جنسى يا عوامل ديگر، در تشكيل خانواده، اصل نيستند. اصل، اين است كه محيط پر از صفاى خانواده،‌تجلى گاه مودت و رحمت زن و مرد نسبت به يكديگر و وسيله سكون و آرامش آنها باشد، و به همين جهت است كه اگر زن و مرد در انتخاب همسر، به اين اصل اساسى و مهم توجه نداشته باشند و حقيقتاً در صدد يافتن وسيله سكون و آرامش برنيايند و خانوده اى تشكيل ندهند كه تجلى گاه مودت و رحمت باشد، ناكام مى مانند و روى خوشبختى و آرامش را نمى بينند.

عشق هايى كز پى رنگى بود          عشق نبود عاقبت ننگى بود
آميزش جنسى و فرزند دار شدن و زيبايى هاى ظاهري، به خودى خود امرى جسمانى و بدنى هستند و در اين ميان، نبايد آميزش روح ها و نيازى كه روان زن و مرد به يكديگر دارند،‌از نظر محو  گردد.

 درمحيط خانواده، اگر فقط روابط جسمى و واكنش هاى فيزيكى مطرح باشد و بس، روح ها سرگردان مى مانند ودر تمام عمر در حسرت ناكامى مى سوزند و مى سازند و بى ترديد،‌هر گاه روح ها ناكام و حسرت زده باشند، جسم ها نيز پريشان و ناتوانند.

اما آن جا كه روح‌هاى تشنه زن و مرد از سرچشمه زلال يكديگر سيراب مى شوند و به قول مولوي:

هر دو بحرى آشنا آموخته                    هر دو جان بى دوختن بردوخته
كاميابى و سعادت براى هر دو تأمين است و نيازهاى جسمى و فيزيكى نيز به طور كامل برآورده مي‌شوند.

در خانواده هايى كه فقط روابط جنسى مطرح نيست، بلكه روح‌ها نيز به طور كامل همديگر را يافته اند، مى توان تشابه فكرى و سليقه اى و اخلاقى را ميان همسران، به روشنى مشاهده كرد. آنها به مرحله اى مى رسند كه خود را جداى از يكديگر نمي‌بينند و حتى به جرأت مى توان گفت: علاقه هر يك از آنها به خود، عين علاقه به ديگرى و علاقه به ديگري، عين علاقه به خويشتن است.

 

[1] ـ در اين باره در كتاب: اقتصاد در مكتب توحيد به همين قلم به تفصيل بحث شده است.

[2] ـ محمد تقي  مجلسي,‌روضة المتقين, ج 8, ص 83.

[3] ـ همان, ص 82.

[4] ـ نبأ, آيه 8.

[5] ـ روم, آيه 21.

[6] ـ فاطر, آيه 11.

[7] ـ شوري, آيه 11.

[8] - سوره فتح, آيه 4.

دیدگاه‌ها   

0 #1 nazarnasim 1388-11-10 13:33
سایتتون خوبه ولی اگر منابعش کتاب باشه بهتره
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page