توسل به اهل بيت (علیهم السلام) از دیدگاه اهل سنت

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

توسل به اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) طبق روايات اهل سنت نيز، حتى پيش از خلقت دنيوى معصومين هم جايز است و در روايات مطرح شده است ، مثل توسل حضرت آدم ، به نور پنج تن آل عبا.
از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شده كه فرمود: خداوند چون حضرت آدم را آفريد، به سمت راست عرش نگريست ، در هاله اى از نور پنج شبح را ديد كه در ركوع و سجودند. پرسيد: خدايا پيش از من نيز كسى را از گل آفريده اى ؟خداوند فرمود: نه . پرسيد: پس اين پنج شبحى كه به هيئت و چهره منند، كيانند؟ خداوند فرمود: پنج نفر از فرزندان تو هستند، اگر آنان نبودند، تو را نمى آفريدم . نامشان را از نامهاى خودم مشتق ساخته ام . اگر نبودند، بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و جن و انس را نمى آفريدم ... اينان برگزيدگان منند. من به خاطر و به وسيله اينها ديگران را نجات مى بخشم و (به خاطر دشمنى با اينان) هلاك مى سازم . هرگاه حاجتى به من داشتى به اينان توسل بجوى . آن گاه پيامبر فرمود: ما كشتى نجاتيم ، هركس در اين كشتى آويزد، نجات يابد و هر كه جا بماند، هلاك مى شود. هركس به درگاه خدا نيازى دارد، پس به وسيله ما اهل بيت از خدا بخواهد. (1)
عبدرى قيروانى ، از بزرگان مالكيه (متوفاى 731) گفته است :
« كسى كه به زيارت حضرت رسول رود و به ساحت او متوسل و پناهنده شود و حاجت بخواهد، مايوس نخواهد شد ؛ چرا كه آن حضرت ، شافع مشفع است و توسل به او موجب ريزش و آمرزش گناهان مى شود. هركس درآستان آن حضرت بايستد و به او متوسل شود. خداوند را بخشنده و مهربان خواهد يافت . » (2)
نيز قسطلانى در كتاب « المواهب اللدنيه » گفته است :
« زائر پيامبر اكرم ، سزاوار است كه دعا و تضرع و استغاثه و تشفع و توسل بسيار داشته باشد. استغاثه ، طلب يارى و پناهجويى است . فرقى نمى كند كه به لفظ استغاثه باشد، يا توسل ، يا تشفع و توجه . توجه هم به معناى آن است كه انسان در پى يك موجه و آبرومند و صاحب جاه و منزلت برود و توسل جويدتا به يك مقام بالاتر از او دسترسى پيدا كند. » (3)
« زرقانى » نيز نوشته است :
« زائر پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به آن حضرت توسل جويد و در توسل به او، از خداوند به جاه و مقام وى مسالت كند، چرا كه توسل به حضرتش كوه هاى گناه و بارهاى سنگين معاصى را فرو مى ريزد، بركت شفاعت او و عظمتش در پيشگاه پروردگار، در حدى است كه هيچ گناهى ياراى ماندن در برابرش نيست . هركس جز اين عقيده داشته باشد، محرومى است كه خداوند، چشم بصيرتش را كور كرده و دلش را به گمراهى كشانده است . آيا مخالف اين عقيده ، اين آيه را نشنيده است : « ولو انهم اذ ظلموا انفسهم ... » تا آخر آيه. » (4)
گروهى از بزرگان و علماى اهل سنت ، در مورد توسل دامن سخن را گسترده اند و گفته اند كه توسل به پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در هر حال جايز است ، قبل از خلقتش و پس از خلقت ، درطول حيات دنيوى و پس از وفاتش ، در مدت عالم برزخ و پس از برپايى رستاخيز و در عرصات قيامت و بهشت .
گفته اند كه توسل سه نوع و به سه معنى است :
1. حاجت خواستن از خداوند، به واسطه مقام پيامبر و به بركت وجود او. اينگونه توسل جستن در همه حالات ياد شده جايز است .
2. به معناى درخواست از پيامبر كه درباره زائر دعا كند. اين نيز در همه حالات ، جايز است .
3. اينكه از خود پيامبر بخواهند، چرا كه آن حضرت مى تواند نزد خدا شفاعت كند و از پروردگارش بخواهد، از اين رو ما از خود او مى خواهيم . بازگشت اين نوع ، به همان معناى دوم است و اشكالى ندارد. در تاريخ هم نمونه هايى بوده است ، مثل كسى كه نزد پيامبر، از ضعف حافظه خود شكايت كرد. حضرت با دست نهادن بر سينه اش ، به شيطان دستور داد كه از درون او دور شود. از آن پس حافظه او قوى گشت و هر چه را مى شنيد، دريادش مى ماند. (5)  
در حديث آمده است كه حضرت آدم به حق و به نام مبارك پنج تن اهل بيت ، خدا را قسم داد، خداوند هم توبه او را پذيرفت ، اين همان ( كلمات ) بود كه به تعبير قرآن كريم ، آدم از خداوند متعال دريافت كرد. (6)
اين حديث ، در منابع متعددى از كتب اهل سنت آمده و بزرگان حديث ، آن را صحيح و موثق شمرده اند. (7) حتى « ابن جوزى » در كتاب خويش به نام « الوفاء فى فضائل المصطفى » در اين زمينه فصلى گشوده و با عنوان « باب التوسل بالنبى » و « باب الاستشفاء بقبره » احاديث اين موضوع را آورده است و محمد بن نعمان مالكى نيز كتابى دارد با عنوان « مصباح الظلام فى المستغيثين بخير الانام ». همچنين ابن داود مالكى در كتاب « البيان و الاختصار» ، حكايات بسيارى از كسانى نقل مى كند كه با توسل و التجاء به پيامبر اكرم (ص ) برايشان گشايش و فرج حاصل شده است .
با اين حال ، شگفت از نويسنده بى خبرى همچون « قصيمى » است كه با پيروى ازهتاك و دروغ بافى همچون ابن تيميه همه اين احاديث صحيح نبوى را دروغ پنداشته و اصل توسل به حق پيامبر و آل او را رد كرده و گفته است : چيزى را از خدا خواستن و او را به حق پيامبر يا هركس ديگر از پيامبران و صالحان قسم دادن ، هيچ ارزش علمى و دينى ندارد و نمى تواند يك كار مقبول و شايسته باشد، تا چه رسد كه وسيله آمرزش و عفو كامل شود! صرف گفتن الفاظ چه تاثيرى دارد و نزد خدا چه قيمتى مى تواند داشته باشد تا موجب ريزش گناهان گردد؟ (8)
راستى ... قصيمى آن همه احاديث صحيح را درمورد توسل به پيامبر و آل او چگونه پاسخ مى دهد؟
اين آيه قرآن را چگونه جواب مى دهد كه خداوند مى فرمايد: اى پيامبر!آنان كه به خويشتن ستم كردند، اگر نزد تو آيند و از خداوند آمرزش بخواهند و پيامبر هم براى آنان از خداوند مغفرت بطلبد، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت :
« ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما » . (9)
البته ادعاهاى امثال قصيمى و ابن تيميه را بزرگانى از خودشان پاسخ داده و سستى آنها را بيان كرده اند و گفته اند كه واسطه قرار دادن پيامبر براى مغفرت خواهى از خدا عقلا و شرعا اشكالى ندارد، چه با لفظ توسل باشد، چه استغاثه و چه تشفع . (10)
وقتى قصيمى به گمان خود، استغاثه به على (ع ) و صدا كردن او را در گرفتاريها نوعى كفر دانسته و توسل هاى شيعه را در حرم هاى مقدس نجف و كربلا و مشاهد مشرفه به اهل بيت ، مغاير با توحيد پنداشته است ، (11) غافل است كه اينگونه استغاثه و توجه و صدا كردن ، بيش از اين نيست كه شيعيان ، اهل بيت را در پيشگاه خداوند وسيله قرار مى دهند تا به حاجتهاى خويش برسند. چرا كه اينان به خداوند نزديكتر و در پيشگاهش مقرب ترند و مجارى فيض الهى و حلقه وصل و واسطه فيض ميان مولى و بندگانند، نه آن كه خودشان ذاتا و بطور مستقل ، دخالتى در برآمدن حاجتها داشته باشند. همه افراد براى دست يافتن به خواسته هايشان نزد بزرگان ، دنبال وسيله و واسطه مى گردند. معصومين و همه اولياء صالح خدا، با تفاوتهايى كه در مراتب و درجات قرب دارند، واسطه رحمت الهى اند. در عين حال ، عقيده داريم كه در عالم هستى ، هيچ موثرى جز خداى سبحان نيست . آن چه در حرمهاى مطهر و كنار قبور اولياء دين توسط زائران شيعه و غير شيعه انجام مى گيرد، جز همان توسل نيست . كجاى اين با توحيد ناسازگار است ؟ (12)
حتى در متن زيارتنامه هايى كه علماى اهل سنت در كتب خويش آورده اند، مساله توسل و شفاعت مطرح است ، كه اينجا جاى بررسى همه آنها نيست . تنها به يك مورد اشاره مى شود. در يكى از زيارتها خطاب به رسول خدا(ص ) مى گوييم :
( ... سلام بر تو اى پيامبر رحمت و اى شفيع امت ! ... )
درود خدا بر بهترين مكانى كه جسم پاك تو را در برگرفته است .
اى رسول خدا! ما مهمانان تو و زائران حرمت ، از شهرهاى دور، با پيمودن دشتها و بيابانها به زيارت تو آمده ايم و شرافت يافته ايم كه در پيشگاه تو فرود آييم ، تا به شفاعت تو دست يابيم و به يادگارها و آثار بازمانده از تو بنگريم و برخى از حقوق تو را ادا كنيم و تو را در پيشگاه پروردگارمان شفيع قرار دهيم . بار گناهان كمرهاى ما را شكسته است و تو شفيعى هستى كه شفاعتت پذيرفته است و ما را به شفاعتت وعده داده اند، پس در پيشگاه خدا شفيع ما باش و از پروردگار بخواه كه ما را بر سنت تو بميراند و در زمره همراهانت برانگيزد... شفاعت ، شفاعت ، يا رسول الله ... ! ) (13)  
با اين حال ، آيا آن چه كه شيعه به عنوان توسل به انبياء الهى و ائمه معصومين و پيامبر و اهل بيت او انجام مى دهند و آنان را براى برآمدن حاجت هايشان در پيشگاه خدا « وسيله » و « شفيع » قرار مى دهند، از كارهاى مخصوص و بدعتهاى خودشان است ؟ يا بزرگان اهل سنت هم چنين معتقدند و چنين عمل مى كرده اند؟! و آياتبرك و توسل ، بدعت است ، يا عمل به سنت و ابراز محبت به اولياء الله ؟
« كبرت كلمة تخرج من افواههم ، ان يقولون الا كذبا » ( سوره كهف / آیه 5 )

منابع:

1. مناقب خوارزمى ، ص 252، - فرائد السمطين ، باب اول ، - مستدرك حاكم ، ج 3 ص 151 - اين مطلب از الغدير، ج 1 ص 300 نقل شده است .
2. المدخل، ج 1 ص 258 - الغدير، ج 5 ص 112
3. الغدير، ج 5 ص 144
4. شرح « المواهب » ، زرقانى ، ج 8 ص 317
5. همان ، ص 145.
6. الدر المنثور، سيوطى ، ج 1 ص 60، - الرياض النضره ، ج 1 ص 30.
7. منابع آن در الغدير، ج 7 ص 303 آمده است .
8. الصراع بين الوثنية و الاسلام ، قصيمى ، ج 2 ص 593.
9. نساء، 64.
10. از جمله ، سبكى در « شفاء السقام » ، ص 121.
11. الصراع ، ص 12.
12. برگرفته از الغدير، ج 3 ص 292.
13. (مراقى الفلاح ) شربنلالى حنفى : ( السلام عليك يا شفيع الامه ... يا رسول الله ، نحن وفدك و زوار حرمك تشرفنا بالحلول بين يديك و جئنا من بلاد شاسعة و امكنة بعيدة نقطع السهل و الوعر بقصد زيارتك لنفوز بشفاعتك و النظر الى مآثرك و معاهدك ...والاستشفاع بك الى ربنا...انت الشافع المشفع ... فاشفع لنا الى ربك واساله ان يميتنا على سنتك ) الغدير، ج 5 ص 139.