زینب کنار لالۀ پرپر صبور باش

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

زینب کنار لالۀ پرپر صبور باش
در داغ بال های کبوتر صبور باش

من می روم شبانه ، غریبانه دخترم
بر سوز این غریبی حیدر صبور باش

این جا هنوز اوّل راه است دخترم
زینب کنار تشت برادر صبور باش

مانند کوه باش و کنار حسین خود
در اضطراب لحظۀ آخر صبور باش

تو عزّت قبیله ای ای دخت فاطمه
دختر کنار پیکر اکبر صبور باش

تقدیرِ هر چه نام ِ علی تیغ در گلوست
آرام باش و با دل اصغر صبور باش

ای خواهر دلاور سردار علقمه
بر داغ دست های دلاور صبور باش

تنها تویی و دشت پر از درد بی کسی
در چشم بی حیایی لشکر صبور باش

بر نیزه می شود سر هفتاد و چند عشق
زینب به زیر سایۀ یک سر صبور باش

دستان اهل شام سبک نیست دخترم
آئینه دار صورت مادر صبور باش

آن دم که چوب بر لب عطشان سر زدند
جان پدر ، به جان پیمبر صبور باش

شرمندگی بد است ، علی هم کشیده است
در آن خرابه خوانی دختر صبور باش