واقعه "رد الشمس"

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

یكي از معجزه هايي كه براي امام علي ـ عليه السّلام ـ اتفاق افتاده؛ جريان ردالشمس ـ يعني بازگشت خورشيد پس از غروب ـ مي باشد. اين جريان خارق العاده هم در دوران زندگي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و هم در دوران خلافت امام علي ـ عليه السّلام ـ رخ داد.
در اين مورد سه مقدمه قابل توضيح است:
الف: درباره اين جريان علاوه بر آنكه اكثردانشمندان شيعه آنرا در كتاب هاي خويش آورده و تأييد كرده اند(1) بسياري از كتب معتبر اهل سنت نيز آن را به سلسلة اسناد خويش روايت نموده و پذيرفته اند (2)كه دراينجا به برخي از اين كتاب ها اشاره مي شود:
1. ابن مردويه بنا بر آنچه كه بياضي در كتاب "الصراط المستقيم" به نقل از عبقات الانوار:ج ص 33 و مناقب آل ابي طالب ج 1 ص 353
2. رسالة "كشف اللبس عن حديث رد الشمس" الحافظ جلال الدين السيوطي المتوفي 911هجری قمری
3. رسالة "مزيل اللبس عن حديث رد الشمس" از شمس الدين محمد بن يوسف الصالحي الشامي...المتوفي سنة 942 ه ق.
4."كشف الرمس عن حديث ردالشمس" محمد باقر محمودي، المعارف الاسلاميه، چاپ اول، قم، مؤسسة المعارف الاسلامية قم.
5. "حديث رد الشمس، لابي الفتح"، محمد بن الحسين، الازدي الموصلي المتوفي سنة 374 هـ.
6. "تصحيح خبر رد الشمس و ترغيم النواصب الشمس" لابي القاسم، بن الحداد، الحسكاني الحنفي، من أعلام القرن الخامس.
7. حديث رد الشمس، للموفق بن أحمد، الحنفي المكي الخوارزمي، المتوفي سنة 568 هـ.
8. حديث رد الشمس، لابي علي، محمد بن أسعد بن علي، الجواني العبيدلي، المتوفي سنة 588 هـ
ردّ الشمس به عنوان يك معجزه الهي و فضليت براي امام علي عليه السلام مطابق روايات معتبر دوبار اتفاق افتاده است، مرتبه اول در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله، و دوم در زمان حكومت آن حضرت.
برخي از دانشمندان اهل سنت درباره تأييد اين جريان و پاسخ به اشكال هايي كه به سند يا متن روايت شده كتابي مستقل تأليف كرده اند(3) كه نام برخي ذكر شد.
ب: امام علي ـ عليه السّلام ـ حداقل دوبار اين اعجاز را به عنوان يكي از فضيلتها و افتخارات خويش به مخالفان گوشزد نموده و آنان نيز آن را تأييد نمودند. يكي در احتجاج با ابوبكر پس از جريان سقيفه(4) و ديگري در روز شوراي شش نفره خطاب به اصحاب شورا.(5)
ج: اين واقعه به عنوان يكي از موضوع هاي مسلم تاريخي در اشعار بسياري از شعراي قرن اول و دوم آمده است(6) از جمله سيد حميري.(7)
امّا شرح و توضيح اين واقعه: همانگونه كه اشاره شد اين معجزه دوبار اتفاق افتاده است که به طور خلاصه به نقل از کتاب ارشاد شيخ مفيد چنین است: (8)
1. ردالشمس اول :اسماء، ام سلمه، جابر انصاري، ابوسعيد خدري و گروهي ديگر روايت كرده اند که پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در منزل خود بود و علي ـ عليه السّلام ـ هم حضور داشت همان دم جبرئيل آمده وحي الهي آورده سپس رسول خدا سر مبارك خود را روي پاي علي ـ عليه السّلام ـ گذارد و سر برنداشت تا هنگامي كه آفتاب غروب نمود علي ـ عليه السّلام ـ كه نماز عصر را بجا نياورده بود ناچار شد نمازش را نشسته و در حالت ركوع و سجود با اشاره به جاي آورد.
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ پس از آنكه به خود آمد به علي ـ عليه السّلام ـ فرمود نماز عصرت قضا شد؟ عرض كرد نمي توانستم نماز را به حالت عادي بخوانم؛ به خاطر حالت وحي كه بر شما عارض شده بود و بر من تكيه داده بوديد.
در اين هنگام پيامبر و يا علي ـ عليه السّلام ـ از خداي متعال مي خواهد كه خورشيد را براي علي ـ عليه السّلام ـ كه براي احترام به پيامبر نمازش را به حالت عادي نخوانده ـ برگرداند و چنين مي شود.
درباره مكاني كه اين قضيه رخ داد اگرچه در روايت شيخ مفيد منزل پيامبر گفته شده امّا برخي ديگر آن را «ضهياء» يا «صهباء»(9) و برخي آن را در «كراع الغميم»(10) و برخي ديگر آن را مسجد فضيخ ـ در حوالي مدينه ـ دانسته اند.(11)
2. مرتبه دوم كه پس از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ براي ايشان اتفاق افتاد هنگامي كه امام ـ عليه السّلام ـ و ياران او قصد عبور از رودخانه فرات در منطقه بابل را داشتند و سپاهيان مشغول عبور دادن مركب ها و توشه ها از رودخانه بودند از نماز عصر غافل شدند امّا امام و برخي از ياران نماز را به جاي آوردند. در اين هنگام خورشيد غروب نمود در حالي كه عدّه زيادي نماز عصر را نخوانده بودند آنان در اين باره با امام ـ عليه السّلام ـ به گفتگو پرداختند. وقتي امام ياران خويش را اينگونه نگران ديد از خداي متعال درخواست نمود تا خورشيد را برگرداند كه سپاهيان نماز عصر را به جاي آورند و چنين شد...(12)

پاورقی:

1. از جمله: كليني، الكافي، ج4، ص562 ـ صدوق، الفقيه، ج1، ص203، ح608 ـ طبرسي، الاحتجاج، ج1، ص266 ـ سيد مرتضي، رسائل المرتضي، ص78ـ83 ـ سيد رضي، خصائص الائمه، ص56 ـ فتال نيشابوري ـ روضة الواعظين، ص129.
2. ابن شهر آشوب، المناقب، ج2، ص143 ـ اميني، الغدير، ج3، ص128ـ140 ـ ابن كثير، البداية و النهاية، ج6، ص86ـ91 ـ الطبراني، المعجم الكبير، ج24، ص145، ح382 ـ ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج42، ص314 ـ المناوي، فيض القدير في شرح جامع الصغير، ج5، ص562.
3. ابن شهر آشوب، المناقب، ج2، ص143 ـ اميني، الغدير، ج3، ص127ـ128 ـ محمودي، كشف الرمس عن حديث ردالشمس، ص21.
4. صدوق، الخصال، ص550.
5. طوسي، الامالي، ص548 ـ طبرسي، الاحتجاج، ص207.
6. محمودي، كشف الرمس عن حديث ردالشمس، ص231.
7. شيخ مفيد، الارشاد، ج1، ص347.
8. همان، ص345ـ347.
9. مجلسي، بحارالانوار، ج41، ص167.
10. همان، ص174.
11. كليني، الكافي، ج4، ص561.
12. شيخ مفيد، الارشاد، ج1، ص346.

منبع : منتظران منجی