سکینه‌ای به وسعت تمام آرامش

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

سکینه دختر امام حسین (ع) است. او با پسر عمویش ازدواج کرد و از او فرزندی نداشت. در روز عاشورا سکینه دختر امام حسین (ع) از ده سال بیشتر داشته و ولادتش قبل از شهادت عمویش امام مجتبی بوده است. همسر او عبدالله بن الحسن فدایی عمویش حسین بن علی و در کربلای سال 61 هجری شهید شد.
بر طبق گواه تاریخ، عمر شریف سکینه علیهاالسلام 70 سال بوده است.
نامش آمنه بود. مادر لقبش را سکینه گذاشت؛ یعنی دریای وقار و آرامش. تمام عمرش سکینه بود. همان‌طور که مادرش در سیمای نوزادی‌اش این آرامش را یافته بود.
سکینه دختر رباب بود؛ خواهر علی‌اصغر... وقتی که نام علی‌اصغر در کنار سکینه بیاید، آرامش نامش بیشتر نمایان می‌شود... خواهر علی‌اصغر...
***
آمده بودند خواستگاری سکینه؛ پاسخ حسین(ع) منفی بود. گفته بود: دخترم دائم محو در جمال ازلی است. ایامش هم غرق عبادت و راز و نیاز با خداست... حسین با افتخار این ها را در مورد سکینه گفته بود.
حسین درباره دخترش سکینه به خواستگاران گفته بود: ان الغالب علی سکینه الاستغراق مع الله فلا تصل لرجل! یعنی که "غالباً سکینه در یاد خدای تعالی است." مستغرق بودن در خدا تنها برای شایستگان سیر و سلوک آن هم گاهی رخ می‌دهد، ولی به اعتراف این بیان، صفت غالب سکینه بنت‌الحسین غرق بودن در یاد خدا بوده است.
سکینه، خواهر علی‌اصغر...
***
انگار دنیا روی سرش آوار شده باشد. چشم‌هایش سیاهی می‌رفت. بابا راهی میدان بود و از او جز گریه هیچ کار دیگری ساخته نبود. حسین (ع) همان موقع این شعر را برای سکینه و چشم‌های خیسش گفت:
سکینه خوبم! بهترین زنان! بعد از مرگم گریه‌هایت زیاد خواهد شد. حالا که جان در بدن دارم دلم را با اشک‌هایت مسوزان...
ذوالجناح آمده بود... اسب بی‌سوار آمده بود و طاقت اصرارهای دختر را نداشت که میان ضجه‌هایش مدام می‌گفت: برگرد و پدر مرا بیاور. تنها رهایش نکن. برگرد؛ آن ها مجروحش می‌کنند...
آن قدر گفت تا از هوش رفت. وقتی به هوش آمد دیگر اصرار نکرد. فقط  نزدیک‌تر شد؛ آرام، جوری که بقیه نشنوند پرسید: ذوالجناح! پدرم را آب دادند یا لب تشنه ...؟
***
ده روز کربلا تمام شده بود و تاریخ، حوادث بعداز ظهر روز یازدهم را در دل خود ثبت می‌کرد. حالا دیگر داشتند می‌رفتند. نه! داشتند می‌بردنشان. خاندان امام حسین را از کنار قتلگاه عبور می‌دادند. همین که کاروان اسرا کنار قتلگاه رسید، دیگر تحمل سکینه تمام شده بود. خودش را بر پیکر خونین پدر انداخت و صورت بر گردن مطهر پدر نهاد... بر حلقوم بریده... انقدر گریه کرد که دوست و دشمن به گریه افتادند. وقتی به سختی از پدر جدایش کردند گفت: خودم از گلوی بریده شنیدم که می گفت:
شیعتی ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذکرونی            او سمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی
شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا یادکنید و اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید!
***
مقصد سفرش بیت‌المقدس بود و حالا به نزدیکی‌های شام رسیده بودند. سهل بن ساعد انصاری از اصحاب رسول خدا بود؛ صدای جشن و سرور را که شنید جویای علتش شد: عید خاصی است؟ گفتند: نه! سر حسین است که از عراق برای یزید هدیه آورده‌اند. ماتش برد. جلوتر رفت. سر پسر پیامبر را دید که لابه‌لای پرچم‌های برافراخته بر نیزه است. پیامبری که دیدنش همه افتخار زندگی او بود و حالا این سر پسر پیامبر است و چه جای این شادمانی و پایکوبی؟
پیرمرد مانده بود چه کند. به طرف بانوانی رفت که سوار شترهای بدون پوشش بودند. به اولین زن که رسید خودش را معرفی کرد. پرسید: کاری هست که بتوانم برایتان انجام دهم؟ بانوی سوار بر شتر فقط گفت: به حامل سر بگو جلوتر حرکت کند تا چشم مردم به حرم پیامبر نیفتد! چقدر باوقار بود. چقدر آرام بود. نامش را پرسید؛ گفت: سکینه‌ام، دختر حسین ... خواهر علی‌اصغر...
***
شب‌های شام بود. شب‌های سخت و طولانی شام. خواب بانو را دید. خواب مادرش فاطمه زهرا(س) را ... دست به دامن مادر گرفت و به وسعت تمام روزهای گذشته در آغوشش گریست. داشت آه مانده در دلش را می‌گفت و شکایت می‌کرد برای چشم‌های مهربان مادربزرگی که هیچ‌وقت ندیده بود و تعریف می‌کرد که چه شد، چه کردند... تا گفت پدرم را کشتند... دل بانو لرزید. گفت: سکینه جان دیگر نگو. قلبم را پاره کردی. این پیراهن پدرت است. نگهش داشته‌ام تا زمانی که خدا را ملاقات کنم.
از خواب پرید. شب‌های شام بود. شب‌های سخت و طولانی شام. خواب شیرینی بود. انگار دلش کمی سبک شده بود...
بی‌اختیار شد قلمش را رها گذاشت                 دستی ز غیب قافیه را كربلا گذاشت
یك بیت بعد واژه لب تشنه را گذاشت                تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

فضایل سكینه در چند سطر
بانو آمنه، كه به نام سكینه مشهور شده است، ـ و درود و رضوان خداوندى بر او باد ـ پاره تن حسین(علیه السلام) است. هموست كه سخت دوستش مى داشت و آشكارا مهرورزى اش را به او و مادرش رباب ـ كه رضوان خدا بر هر دوان باد ـ ابراز مى نمود.
امام حسین(علیه السلام) معصوم است و معصوم هرگز، جز براى رضایتمندى خدا، نه كسى را دوست مى دارد و نه از او متنفّر مى شود. از این رهگذر، امام حسین(علیه السلام) هر كه را دوست بدارد، بى هیچ تردیدى، از محبوبان خدا و اولیاى او به شمار مى رود. آیا گوشى شنیده است كه خداى سبحان شادخوارانِ بى مایه هرزه و خودسر را دوست مى دارد؟ مگر نه این است كه آیات قرآنى خودسرى و شادخوارى را نكوهیده است؟
در روایت آمده است كه روزى حسنِ مثنّى پسر امام حسن مجتبى(علیه السلام)نزد عموىِ خود، امام حسین(علیه السلام) آمد و یكى از دختران آن حضرت، فاطمه  و سكینه، را براى همسرىِ خود خواستگارى كرد. حضرت امام حسین(علیه السلام) وى را فرمود:
«من فاطمه را برایت برگزیده ام كه به مادرم فاطمه(علیها السلام)، دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)شبیه تر است. اما از نظر خداپرستى تمام شب را به نماز مى ایستد و روز را روزه مى گیرد; از نظر زیبایى به حوریه هاى بهشتى مى ماند. اما سكینه چنان در ]ذاتِ[ خداوند غرق و فنا شده است كه مناسب همسرى هیچ مردى
نیست».(1)
شگفتا... شگفتا... چه بزرگ و ژرف است این جمله در حق این بانو! بانویى كه همیشه در ذات حضرت حق غرق شده است. فانى و غرقه در  حقْ كسى است كه در حال بى خودى و رهایى از نفسْ هماره خداىِ سزاوار را تسبیح مى كند، آن هم در اوج قداست. دختر نبوت هم، سزامند دستیابى به چنین فنایى است، فناى در ذات الهى. و چرا چنین نباشد، در  حالى كه از نسل فاطمه و على و حسین(علیهم السلام) است و به واسطه مادربزرگِ خود، حضرت زهرا(علیها السلام) به چشمه سار وحى مى پیوندد و از آن آبشخور زلالِ معرفت مى نوشد؟ همین برایش بس است كه بگویند: دختر حسین(علیه السلام) سبطِ پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است. با این توصیفى كه پدرش از او كرده است، چنین بر مى آید كه در قوس صعودى اش تا مرز لقاى الهى چنان شتابان و پوینده پیش رفته كه به قدس لایتناهى رسیده بود، با این همه دیگر او چگونه مى تواند گوشه چشمى بیندازد به اطراف خود و روزمرّگى و روزْمرگى و خاروخس حیات را ببیند؟ پس از این فنا و غرقه شدن دیگر چگونه مى تواند به لوازم و معاشرتِ با مردم و پیامدهاى دنیاىِ زوال پذیر بنگرد و خود را با آن همساز نماید؟ سراى باقى و آن جهانْ وى را از پرداختن به سراى فانى و این جهان  مشغول ساخته بود و هماره به پرستش، پروادارى، عبرت، درنگ و تفكر، تسبیح و تقدیس، و نگریستن به تابناكى نور ملكوت مى پرداخت و در  اطراف خود جز اینها چیزى را فرادید خود نمى دید. این است معناى فناى فى الله و غرق شدن در ذات الهى. بى تردید دختر وحى به بالاترین مراتب فناى فى الله رسیده بود كه امام  معصوم درباره اش بگوید: «چنان در ذات الهى غرقه شده بود...» نیز از این توصیف و تعبیرِ امامْ میزان و مقدار علاقه بسیار شدیدش را در مى یابیم; علاقه اى كه تمامى دلش را مالامال مهر ساخته بود. از رهگذر قداست و  پاكدلىِ این بانو، مهرورزى و شوقناكى پدر، رو به فزونى مى نهاد تا آنجا كه او را با تعبیر خِيَرة النساء ]= گزیده بانوان، برترین بانوان [یاد مى كرد: هنگامى كه در گرماگرم روز عاشورا، امام وى را نالان و گریان دید، فرمود: سكینه]جان[، بدان كه پس از من گریستنهایت فزونى خواهد  یافت / آنگاه كه مرگْ مرا در خود گرفته است.
با سرشك حسرتبار خود دلم را مسوزان / تا وقتى كه روح در تن وجود دارد.
پس، آندم كه كشته شدم تو سزاوارترینى / كه مرا بگریى، اى  برترینِ بانوان. راستى كه نمى دانیم شأن و منزلت كسى كه امام معصوم(علیه السلام) او را بستاید،  چه مایه و مقدار است؟ او بر تمام بندگان خدا حجت است و این بانو را  خِيَرة النساء خوانده است.
علاوه بر این ها، بانو آمنه در سایه دو امام معصوم زیست و بالید، در حالى كه نادانان و دورافتادگان و هرزه گردان و شادخوارانِ خودپرست، قطع نظر از عالمان و مردان با اعتبار، گاه با شنیدن جمله اى از زبانِ امام به هدایت  مى رسند و با برخوردى ساده راه راستكارى و رستگارى را پیش مى گیرند  و با دریافت اشاره اى گذرا دگرگون مى شوند، و تاریخ بر چنین حوادثى گواه است. برادر بزرگوارش امام زین العابدین(علیه السلام)، سرور نیایشگران، كه  مكه و بطحا آشناى گامهاى اوست و كعبه و حرم چهره او را مى شناسند، در
تربیت و هدایت و ارشادْ كم مانند است. پسر برادرش، حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)، كه دانش هاى آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) را شكافت و تا به امروز عالمان سراسر دنیا در برابر ژرفاى دانش و دانایى اش از سر فروتنى سر خم مى كنند و به پاس رازدانى و گستردگى گستره دانش و آگاهى اش از گنجینه دانش هاى وحیانىِ رسالت، و نیز استوارى استدلال ها و خردورزی هایش در عرصه علم، وى را مى ستایند، همزیست و همنشین همین بانوى پرده نشین بود.آیا، هیچ منطقِ درست و عقلِ سالمى، مى پذیرد این را، كه آن بانوى جلالتمند در سایه این دو معصوم زندگى كند و مع ذلك همنشین خنیاگران و آوازخوانان شود، و سروده هایشان را بشنود و با شاعران بى تعهدِ غزل سرا شب نشینى كند و تا طلوع سپیده بگوید و بشنود و قهقاه سر دهد؟ این یاوه بافیها و بى پایه گویی ها چیست؟ چه خوش گفته اند: با خردمند در امور بى پایه و سست سخن بگو; اگر پذیرفت بدان كه خردمند نیست.
بانو، حضرت سكینه پس از بازگشت از سرزمین كربلا هرگز از شهر مدینه خارج نشد; بلكه، به گواهى گزارشهاى تاریخى، از خانه برادرش امام سجاد(علیه السلام) ـ كه همیشه بر حادثه كربلا گریان بود ـ جدا نشد. نه شگفت است و نه دور از باور كه بانو اندوه پیوسته و جاودانه شهادت پدرِ خود را از برادر خود به ارث برده باشد، به ویژه آنكه او در این رویداد بزرگ حضور داشت
و آگاهانه آن را فهمید و درك كرد. در زمان رویداد عاشوراى خونین، وى دوران بلوغ را گذرانده بود، و اگر چه گزاره و گزارش قطعى و یقین آورى وجود ندارد كه سنّ او را بازگو كند، با این همه از برخى شواهد و قراین تاریخى مى توان سنّ وى را در واقعه كربلا یازده تا چهارده ساله دانست. از این رهگذر مى توانیم سالروز ولادتش را 47 یا 48 هجرى گمانه زنى كنیم.
و پس از شهادت امامِ نیایشگران و پرواپیشگان، حضرت سجاد(علیه السلام)، در پناه پسر برادرِ خود بزیست، زیرا بانویى بود تنها و بى همسر، و نیازمند كسى بود كه كفالت او را به عهده گیرد، خاصه آنكه از همه كس و همه چیز بریده و به نیایش و پرستش خداى سبحان پرداخته بود. تاریخ زندگى این دو امام را بررسى كنید و بكاوید، آیا به گزاره اى بر مى خورید كه خانه هاى آنان را محل گردهمایى و محل آمدوشد شاعران و سرایندگان خنیاگر دانسته است. «كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَ هِهِمْ إِن يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِبًا;(1) از
دهانشان سخنى بزرگ برآمده است، آنان جز دروغ نمى گویند».آن چه مهم مى نماید و مى بایست خواننده محترم با آن آشنا شود، آن  است كه پیشگامِ جعلِ حدیث و گزارش هاىِ تاریخى علیه اهل بیت (علیهم السلام) شخصى با نام مصعب زبیرى است. پس از او شخص دیگرى با نام زبیر بن بكّار این راه شوم را ادامه داد، و سرانجام دخترشان سكینه دختر خالد بن  مصعب بن زبیر مایه رسوایى شان شد و انواع ماجراجوییها و خوش نشینى و هم پیالگیهایش با شاعران و آوازخوانان لاابالى و هرزه افشا شد و مجالسِ طرب و مستى و لهو او بر سر زبانها افتاد، كه بازگویى آنها عرقِ شرم را بر  پیشانى هر آزاده اى مى نشاند; اما راستى چهره هایى كه با كامجویى و فحشا  بدنما شده اند چگونه شرم مى كنند؟ به جاى آنكه بدمستى و رسوایى خود را بپوشانند، آن را به شریف ترین خانه و خاندان، كه هماره در برابر انحراف ها  و باطل هاى آنان ایستادگى كرده اند، نسبت دادند، و از تشابه و همانندى نام  سكینه، دختر امام حسین(علیه السلام)، و سكینه، دختر خالد بن مصعب، استفاده  كردند و تمامى بدكارى آن را به نام این بانوى مقدس جا زدند و ترویج كردند.
پس از آن مدائنى، دوستِ مصعب و پس از او مُبَرَّد و زجاجى و ابوعلى . كهف، آیه 5.
القالى در این گزارش ها به نكته اى برخوردند كه با آن، اولاً مى توانستند برخى از غرض ورزی ها و كینه هاى كهنه را در خصوص اهل بیت و خاندان پاك علوى تحقق بخشند، و ثانیاً به سرشت و روشى كه امویان آنان را بر آن سرشتند عمل كنند. سرانجام ابوالفرج اصفهانى از راه رسید و اعمال این قلم بدستان را با كتاب پربرگ خود الاغانی توجیه و گسترش بخشید; كتابى كه بجاست آن را انبان یاوه ها و كوله بارِ استهزا و كشكول اراجیف نام نهاد. از میان انبوه اظهارنظرهایى كه درباره این كتاب شده است به گفتار ابن
الجوزى بسنده مى كنیم كه گفته بود:«هر كه كتاب الاغانی را با درنگ و تأمل مطالعه كند، تمامى گونه هاى منكر و قُبح را در آن مى یابد».(2)
از این پس آیا خردمندى چنین تصوّر و توهّمى به خود راه مى دهد كه اهل بیت(علیهم السلام)، ]كه به تعبیر قرآن[ كسانى كه خداوند پلیدى را از آنان دور كرده و پاك و پاكیزه شان نموده، و كسانى كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمان فرموده بود آنها را دوست بداریم و بدانان مهر بورزیم، و بى هیچ دودلى و تردیدى آمنه دخت امام حسین(علیه السلام) كه با نام سكینه لقب گرفته و شهره شده است ـ از جمله همین خاندان است، آرى چنین خاندانى، دچار منكر شوند و زشتى و پلیدى را انجام دهند؟
«انظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَكَفَى بِهِ إِثْمًا مُّبِینًا;(2) بنگر چگونه به خداوند دروغ مى بندند و همین كافى است كه ]این [گناهى باشد آشكار».
و چنین بود كه آل زبیر این چنین پاداش رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) را درباره فرزندان و خاندانش دادند! پیش از این ]جنایت[، رهبر و سركرده آنان و جانشین زبیر ابن العوام، این ویروس پلیدى، دست به بدعت و خیانتى دیگر زده: ذكر صلواتِ بر پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم)را در خطبه هاى نماز جمعه و جماعت ترك كرده بود.
درنگیدن در جنبه دیگرى از زندگى این بانو ما را به نوعى آگاهى مى رساند. در گزارشى تاریخى آمده است كه وقتى حسنِ مثنّى، پسر امام حسن مجتبى (علیه السلام) فاطمه دختر امام حسین (علیه السلام) را بر خواهرش سكینه ترجیح داد و به همسرى برگزید، مى گفت: «زنى كه بر سكینه ترجیح داده شود بى نظیر خواهد بود» پیش از این هم، سخن امام حسین (علیه السلام) را درباره شبخیزى و روزه دارى فاطمه خواندیم. اگر حال فاطمه چنین باشد، و مع ذلك، براى همسرى و ازدواج مناسب باشد، در آن صورت درباره خواهرش، كه [از بس به فناى الهى رسیده بود و] هماره به كار نیایش و پرستش مشغول بود و سزاوار همسرى و ازدواج نبود، چه مى توان گفت؟ [اگر فاطمه چنان باشد كه روز و شب را در حال عبادت بگذراند، و مع ذلك شایان ازدواج باشد، بى تردید خواهرش سكینه، بسیار بسیار بیشتر از او به خدادارى و نیایش مى پرداخت، چنان كه اصلاً از دنیا و تشكیل خانواده به كلى بریده بود].
با این بیان و آن سخن، دیگر چه جایى مى ماند براى تهمتهاى ناروایى كه به دختر وحى چسبانده اند؟ آن نادرستی ها و ناراستی ها كجا و این حق و  صدق و زلالى كجا؟... این شیوه شوم شب پرستانِ باطل پسند است كه در برابر اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیانشان به كار مى بردند و بیش از هر چیزى، نمادى است از سرشت پلید و اندرونه حق ستیزِ آنان; كتابهایشان را پر از بى مایگى كردند و از تهى آكندند و در ضلالتِ تیره و واماندگىِ سیاهِ خود ماندند; و آنها كه در حق محمد و خاندان محمد(علیهم السلام) ستم روا داشتند خواهند فهمید كه چه سرنوشتى در انتظارشان هست، و سرانجامِ خوش از آن پرواپیشگان و متقیان است.
و سرانجامى كه از ایمان و تقوا و زهدِ دخترِ وحى و پروریده رسالت و دارنده خُلق محمدى و اسلوب علوى و شمایلِ حسینى به دست مى آوریم، در چند سطر حضورتان تقدیم مى داریم:
1. در سایه سار ایمان و در خانه هایى كه خداوندْ رخصت فرمود كه گرامى داشته شوند و نام خدا در آنها آورده شود، و در جوار نیاى خود حضرت رسول(صلى الله علیه و آله و سلم) و در كنار برادر و پسر برادر خود، زیست و در همین محیط بالید و سرانجام جان داد;
2. استغراق در خدا و فناى الهى بر او چیره بود;
3. از برترینِ بانوان زمانِ خود بود;
4. از جمله خاندان رسالت، كه ]به تعبیر قرآن[ احترامشان بایسته است، به شمار مى آید.
5. وى از شرافتمندترین و برترین خاندان عرب، و بلكه تمام دنیا، شمرده مى شود، بى تردید;
6. چون از تمام دنیا و آرایه هایش رویگردان بود، سزامند ازدواج نبود;
7. امام حسین(علیه السلام) وى را سخت دوست مى داشت و چون هماره به كار عبادت و پرستش بود، به وى تعلق خاطر داشت. و مى دانیم كه امام معصوم مهرورزى و نفرتش تنها براى خداست. نیز مى دانیم كه چنین كسى كه مورد محبت امام قرار گیرد هماره با خدا، نیایشگر، پرواپیشه و عفیف مى باشد.
8. به عفت و حجاب توجه خاصى داشت و نسبت به حرمتِ حرم رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) حساسیت ویژه اى.
9. از پدرِ خود حضرت امام حسین(علیه السلام)، خویشتن دارى و دلاورى را به ارث برده بود، زیرا در مجلس طاغوت و فرعونِ زمان خود، یزید بن معاویه، زبان به اعتراض گشود، هر چند در آن زمان خردسال بود و نهایتاً چهارده ساله.
سرانجام، به حكم وظیفه از آقاى على ربیعى، كه در بازخوانى وبررسى منابعِ پژوهش نهایت مساعدت را به كار برده اند، سپاس گزارى مى كنیم . و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین.
*************************************
1. اِسعاف الراغبین، محمد بن الصبان مصرى، (چاپ شده در حاشیه نور الابصار)، ص 210.
2. نك: المنتظم، ج 14، ص 185، ش 2658; نیز: وفیات السنة، ص 356.
3. نساء، آیه 50.

با اندکی اقتباس از لهوف
یاران شیدای حسین (ع) نوشته مرتضی آقا تهرانی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page