بهشت ؛ اسیر پشت میله‌های تعصب

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اینجا بهشت بقیع است؛ خورشید هر صبح از مشرق نگاه چهار امام مظلوم به دل سوخته زائرن نوری از امید می‌بخشد...
اینجا نزدیک‌ترین پنجره باز رو به خداست؛
اینجا قطعه ای از خاک بهشت است.
اینجا بهشتی است که باید با پای دل و جان به آن قدم بگذاری...
اینجا بهارخواب فرشته هاست؛
اینجا با اشک چشم باید وضوی عشق گرفت؛
اینجا همان جایی است که باید دلت پروانه وار گرد شمع‌هایی بگردند که مزارشان خاموش و واسطه‌اند بین تو و خدا...
اینجا بقیع است؛ درگاه قرب به خداوند...
اینجا بهشت بقیع است؛ باید به وقت صبح عاشقی، به لهجه آسمان به حضرت باران و آیینه‌ها سلام کنی: السّلامُ علیکم یا اهل بیت النبوة!
اما حیف که مأموران اجیر شده آل جمود و جهالت، معنای دلدادگی را نمی‌فهمند؛ به لهجه باران نمی‌خندند؛ و شعورشان شعر تو را نمی‌خواند!
اما کبوتر که باشی حتی اگر بهشت پشت میله‌های تعصب اسیر باشد باز هم پرواز می‌کنی؛ بی پروا، پر باز می‌کنی و بر بام خانه خوبی‌ها می‌نشینی...
کبوتر که باشی روزی آسمانی ات را از روی خاک‌های روشن بقیع برداشت می‌کنی...
کبوتر که باشی، پشت دیوار بقیع با صحن خاکی فرقی برایت ندارد؛ پشت دیوار بقیع سایه‌ای که سایه بان دلتنگی‌هایت می‌شود غریبی و غربت است صدای بال پرندگانی می‌شنوی که میهمان گندم زار فاطمه‌اند و صدای سوزناک زمزمه‌ها و ناله‌های در گلو خفته: کجاست مهدی فاطمه!؟
پروردگارا! ما با یک مشت "ابو جهلک" در نبود پیامبر تو چه کنیم!؟ خدایا خودت فرمودی "بقیة الله خیر لکم"؛ امروز بهشت بقیع پشت دیوارهای جهل و جمود و جنون اسیر شده است! خیر ما را برسان تا گل‌های بهشت بقیع را آبیاری کند!
... و باز به لهجه باران؛ سلام حضرت باران، سلام مادر گل‌ها، سلام تمام حسن! سلام زینت عابدان، سلام خورشید دانش و سلام آینه صدق!
هشتم شوال، سالروز تخریب قبور اهل‌بیت علیهم السلام در بقیع تسلیت باد.

به قلم: محسن قائمی نسب
منبع : ابنا