بیان مدعا و طرح مسئله

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

در  سوره ی مبارکه ی شعراء، آیه ی 84،ابراهیم درخواستی از خداوند متعال دارد: (وَاجْعَلنىّ‏ِلِسَانَ صِدْقٍ فىِ الاَخِرِين) یعنی: خدایا در میان آیندگان زبان راستینی برای من قرار بده.این در خواست حضرت ابراهیم در سوره ی مریم اینگونه پاسخ گفته می شود: (فَلَمَّا اعْتزَلهَمْ وَمَايَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كلاُّجَعَلْنَا نَبِيًّا (49) وَ وَهَبْنَا لهَم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لهَ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (50) یعنی: «وهمين كه از آنان و بت ها یی كه به جاى خدا مى‏پرستيدند،كناره گرفت؛اسحاق ويعقوب را بدو بخشيديم و هريك را پيامبرقرارداديم (49) و به ایشان از جانب رحمتمان بخشیدیم و زبان صدقی برای ایشان قرار دادیم که آن زبانِ صدق «علی»است (50).»
دعای حضرت ابراهیم چه بوده است؟ او از خدا خواست که زبان صدقی در میان آیندگان داشته باشد. آنچنان که در هنگام ساختن کعبه از خداوند رسولی از میان خود مردم خواسته بود: (رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِ مْرَسُولاًمِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ) (بقره/129)
و خداوند آن را به اجابت رساند:
(هُوَالَّذي بَعَثَ في الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ)(جمعه/2).
خواسته ی حضرت ابراهیم درباره ی لسان صدق نیز اجابت شد: «وجعلنا لهم لسان صدق عَلیّاً».
این عبارت نورانی در بخش پایانی آیه ی پنجاهم از سوره ی مریم قرار دارد. خداوند در آیه ی قبلی به هبه ی اسحاق و یعقوب اشاره فرموده است:
فَلَمَّا اعْتزَلهَمْ وَ مَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكلاُّ جَعَلْنَا نَبِيًّا(49/مریم) وَ وَهَبْنَا لهَم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَالهَمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا(50/مریم)
به نظر می رسد همانگونه که در آیه ی 49 از سوره مریم از هبه ی «اسحاق» و «یعقوب» سخن گفته شده است،معلّم حکیم قرآن در آیه ی پنجاهم نیز در مقامِ معرفیِ «لسان  صدق» باشد، نه آن که صرفاً در هاله ای از ابهام بگوید: «ما زبان صدقِ بلندمرتبه ای برای ایشان قرار دادیم.»
این رأی، اگر چه در ابتدا یک احتمالِ قابل چشم پوشی به نظر می رسد، اما  شواهد و دلایلی وجود دارد که ثابت می کند مراد(=منظور) از لفظِ «علیاً» در این آیه، شخصِ شخیص حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب است.
همه ی بحث ها در خصوصِ این آیه و ادعای مطرح شده درباره ی آن، متوجه معنای «جعلنا» و کارکردهای صرفیِ «علیاً» برمی گردد. اندیشمندانِ لغت، هفده معنا برای فعل «جعل» برشمرده اند  که همگی آن معانی به نوعی به سه معنایِ ذیل باز می گردد:
«جعلنا» یا تک مفعولی است، یا دو مفعولی. اگر تک مفعولی باشد به معنای ایجاد و خلق است. و اگر دو مفعولی باشد یا از افعالِ قلبی است، یا از افعال غیرقلبی. اگر از افعالِ قلبی باشد، به معنایِ اعتقاد و دریافتن است، و چنانچه غیرِ قلبی باشد، به معنای گردانیدن و قراردادن است.  
برای لفظ علیاً نیز از زاویه ی علم صرف بیش از دو احتمال مفروض نیست. «علیا» در این آیه، یا «صفت مشبهه» است و یا «اسم علم». اگر این لفظ، «صفتِ مشبهه» باشد،  همانگونه که اصالتاً این واژه در علم صرف، صفت مشبهه خوانده می شود آنگاه این لفظ، هرگز بیانگر نامِ حضرت امیر نخواهد بود؛ و چنانچه «علیاً» در این آیه، از نظر علم صرف، «اسم عَلَم» باشد؛- آن گونه که شواهد و دلایل بر آن گواهی می دهند آنگاه منظور از این لفظ، قطعاً شخصی به نام «علی» خواهد بود. بدیهی است از زاویه ی علم صرف، احتمال سومی برای لفظ «علیا» وجود ندارد.
هم چنین با توجه به نقشی که لفظِ (عَلیاً) در این آیه می پذیرد، معنای عبارتِ (وجعلنا لهم لسان  صدق عَلیّاً) نیز متفاوت خواهد بود. از نظر علم نحو، نقش های متعددی برای این لفظ محتمل است:
الف- صفت برای لسان
ب- بدل از لسان
ج- عطف بیان برای لسان
د- مفعول دوم برای جعلنا
ه- حال برای لسان
در صورتی که ثابت شود،(عَلیاً)در این آیه حال یا صفت است، پس قطعاً این لفظ بر حضرت امیرالمومنین مترتب نیست و متوجه رتبه و مقام معنوی (لسان صدق)خواهد بود. در صورتی که بدل بودن لفظ «عَلیاً» یا عطفِ بیان بودنِ آن ثابت شود، قطعاً منظور از آن شخصی به نامِ «علی» خواهد بود. و چنانچه این لفظ را مفعول دوم بدانیم، آنگاه بسته به اینکه علی را صفت مشبهه بدانیم یا اسم علم، احتمالات متفاوتی بر آن مترتب است. اگر علی، مفعولِ دوم و اسم علم باشد، از آن جایی که مفعول اول و دوم نسبت «مبتدا» و «خبر» دارند، آنگاه با توجه به معرفه بودنِ خبر، این عبارت دلالت بر حصر می نماید. به طور خلاصه در صورتی که «لسان» و «علی» را به ترتیب مفعول اول و دوم بدانیم، سه احتمال برای لفظِ «علیا» در آیه ی مذکور مفروض و ممکن است:
•اگر علیاً صفت مشبهه باشد: لسان صدق، بلندمرتبه است.
•اگر علیاً اسم عَلَم باشد، و دلالت بر حصر لسان صدق در «علی» بکند: لسان صدق فقط «علی» است.
•اگر علیاًاسم عَلَم باشد، و دلالت بر حصر «علی» در لسان صدق بکند: «علی» فقط لسان صدق است .
اینک معانی مختلفی را که می توان از این آیه به دست آورد، مرور می نماییم:
1.اگر علیاً «صفت»یا «حال» برای لسان باشد: «...و قرار دادیم برای ایشان زبانِ صدقِ بلندمرتبه ای را.»
2.اگر علیاً «بدل»از لسان یا «عطف بیان»باشد: «... و قرار دادیم برای ایشان زبانِ صدقی که آن زبان صدق «علی» است.»
3.اگر علیاً مفعول دوم و صفت مشبهه باشد: «و برای ایشان زبانِ صدق را بلند مرتبه قرار دادیم»
4.اگر علیاً مفعول دوم و اسم علم باشد و بر حصر لسان در «علی» دلالت کند: « و برای ایشان لسان صدق را فقط «علی» دریافتیم » یا اینکه: «معتقدیم برای ایشان، لسانِ صدق فقط «علی» است.»
5.اگر علیاً مفعول دوم و اسم علم باشد و بر حصر «علی» در لسان صدق دلالت کند: «و برای ایشان «علی» را فقط لسان صدق دریافتیم.»
 بدیهی است با دخالت دادنِ  سایر معانیِ فعلِ «جعل»، و نیز با احتسابِ معانیِ مختلفِ حرف «لام» در لفظِ «لهم »، حالات و احتمالاتِ فراوانی برای ترجمه ی این عبارت مفروض خواهد بود . اما فارغ از این مباحث، تنها نکته ای که باید از نظر ادبی در این متن ثابت شود یا دستِ کم احتمال آن تقویت شود، تا به دنبال آن مدعای ما در خصوص کاربرد نام مبارک حضرت امیر در این آیه اثبات گردد، آن است که «علیاً» در آیه ی «و َوَهَبْنَا لهَم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لهَمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» اسم عَلَم است.

پی نوشت :

[1]. در این جا، «علیاً» بدل از «لسان» در نظر گرفته شده است. این آیه به چندین وجه دیگر نیز قابل ترجمه است که در ادامهی متن بدان می پردازیم.
[2]. ر.ک: لسان العرب، مدخلِ «جعل»
[3]. توجه شود از آنجایی که «لسان» نکره ی مسوغه است، می تواند ذوالحال واقع شود.
[4]. با حذف فعل دو مفعولی از جمله، مفعول اول و مفعول دوم، مبتدا و خبر خواهند شد. برای مثال، جمله ی اسمیّه ی «لسانُ صدقٍ علیٌ» را در نظر بگیرید. در این جمله، «لسان»، مبتدا؛ و «علی» خبر است. با آمدنِ فعلِ «جعلنا» در ابتدای این جمله؛ وضعیتِ مبتدا و خبر چنین تغییر خواهد یافت: «جعلنا لسانَ صدقٍ علیاً».  
[5]. حصر در اینجا، اضافی است. یعنی: «علی» لسان صدق است، و جز صدق نخواهند گفت.  به عبارت دیگر، «علی» لسانِ کذب نیست.
[6]. توجه شود که تقدم و تأخر مفعول اول و دوم، در بسیاری از موارد در مقام ترجمه نادیده گرفته می­شود. این امر به سبب سبک بیانی متفاوت دو زبان عربی و فارسی، طبیعی و پذیرفتنی است. می­توان این جمله را بدین صورت نیز ترجمه کرد: «و بخشیدیم به ایشان از جانب رحمتان، و برای ایشان، لسان صدق را «علی»، قرار دادیم.  
[7]. «لهم» در اینجا معانی محتمل متعددی دارد: «برای آنان»، «به خاطر آنان»، «از آنان»، «به دعای آنان»، «در آنان» و ....
[8]. برای نمونه چندین معنای مختلف را که در متن آورده نشده است، متذکر می شویم:
·         لسان صدق را که همان «علی» است، برای آنان خلق نمودیم.
·         به خاطر آنان (و به دعای آنان) لسان صدق را که اسم او علی است، خلق نمودیم.
·         لسان صدق را که همان «علی» است، از نسل آنان خلق نمودیم.
·         لسان صدق را که همان «علی» است، در ذریه ی آنان قرار دادیم.  
و ده ها معنای مفروض دیگر.