حذیفة بن یمان

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

«حذیفه» فرزند «حُسَیْل» از یاران برجسته رسول اکرم (ص) بود. که چون با طایفه یمانی ها پیمان داشته، به نام «یمان» شهرت یافته است. حذیفه در نخستین عامل تعلیم و تربیت، یعنی پدر و مادر و محیط خانواده، توفیقی چشمگیر داشت، زیرا فرزند شهید محسوب شده و پدر وی افزون بر آنکه از نیکان زمان خود محسوب می‏شد، در سن کهنسالی و پیش از آنکه مرگ گریبان او را گیرد، به شوق شهادت، رهسپار احد گردید و در رکاب پیامبر اسلام(ص) شهد شیرین شهادت را نصیب خود نمود.(1)
حذیفه از مادری خردمند، فهیم و صاحب بینش نیز بهره‏ مند بود؛ بانویی که گلستان وجودش سرشار از «عطر محمّدی» بود و برکات سیره و سخنان رسول اکرم(ص) را با تمام توان پذیرا بود به گونه ‏ای که گاه فرزند خود، حذیفة را به خاطر همنشینی اندک با آن حضرت سرزنش می‏نمود. یک بار که این ویژگی آن بانوی شیفته به گوش پیامبر(ص) رسید، آن حضرت در حق او دعا کرده و برای وی طلب آمرزش نمود.(2)
مقام بس ارجمند این صحابی سپید سیرت چنان والا بود که همچون سلمان، ابوذر و مقداد دانسته می‏شد و در بین دیگر یاران همپای سلمان در گفتگوهای نبوی بود.(3)
حذیفه و رسول خدا(ص)؛
جلوه ‏های جاودان
رسول اسلام(ص) در نشست و برخاست های خود با حذیفه احساس خاصی نسبت به او داشته، گاه دست خود را می‏گشود و حذیفه دست در دست آن حضرت می‏ نهاد(4) و گاهی نیز وی را از بهترین بندگان خوب خدا و روشن‏ بین‏ ترین افراد می‏ شمرد و می‏ فرمود: «حذیفة بن الیمان مِنْ اَصْفیاء الرّحمن وَاَبْصرُکُمْ»؛(5)
حذیفة بن یمان از بندگان صاف و خالص خداوند و بصیرترین شماست.
اعتماد و اطمینان پیامبر(ص) به حذیفه جلوه‏ های گوناگون داشت، زیرا آن حضرت پیش از نزول آیه عصمت ـ که در آن خداوند خود حافظ رسول(ص) خود دانسته شده بود ـ حذیفه را نگاهبان و محافظ مخصوص خویش قرار داده بود(6) و در برهه‏ های مختلف از او در امور جامعه کسب خبر می‏نمود.(7)
روزی نیز، وی را با اسراری بس ارزشمند آگاه ساخته، منافقین را به او معرفی کرد و به دیگر اصحاب فرمود:
«اَعْرَفُکُمْ باِلمنافقین حُذَیْفَة بن الیَماْن»(8)؛
آشناترین شما با منافقان، حذیفة بن الیمان است.
افزون بر آن در زمانهای خاصی نیز حذیفه از رسول اکرم(ص) حوادث سخت و
تلخ آینده را می‏شنید؛ نسبت به ظلمت و ضلالت آینده جامعه، پس از پیامبر(ص) آشنا می‏شد(9) یا درباره فتنه جمل و جمل‏ سوار نکته‏ ها می‏ شنید(10) و آگاهی های حیرت‏ آور دیگری کسب می‏کرد.(11)
این فضیلت کم‏ نظیر در حذیفه باعث شده بود که برخی خلفا به هنگام حضور در مراسم تشییع یاران پیامبر(ص)، ابتدا از وی پرسش کرده، از حضور یا عدم حضور حذیفه آگاه می‏شدند، در صورت شنیدن پاسخ مثبت، شرکت می‏کردند!(12) و حتی گاه پرسش های فقهی خویش را که در پاسخ ناتوان می ‏ماندند، با این صحابی برجسته مطرح می‏کردند.(13)
بصیرت سیاسی ـ فرهنگی حذیفه چنان چشمگیر بود که بسیاری از پدیده‏ های آینده جامعه در نگاه او روشن می نمود. از این رو چون عمر از او درباره پس از خود سخن گفت و پرسید:
به نظر تو، مردم چه کسی را بعد از من به امارت خواهند پذیرفت؟
حذیفه در پاسخ گفت: به نظر من مردم کار خود را به عثمان بن عفان واگذار خواهند کرد!
استنباط حذیفه بطور کامل صحیح بود. چون بینش وی بیانگر دوستی قریش با عثمان بود، بدین خاطر در بین مشاوران خلیفه دوم، نظر حذیفه درست از کار درآمد.(14)
زیرکی نظامی حذیفه فراز دیگری از زندگانی اوست که در نبردهای مختلف، به ویژه جنگ خندق بر همگان آشکار شد. هنگامی که تمامی سپاه شرک دچار تندباد عذاب گشتند؛ خیمه ‏های آنان از جا کنده شد و سوزش سردی هوا امان از یکایک آنها ربوده بود، و در آن سو طولانی شدن نبرد و محاصره مدینه، تاب و توان روحی از سپاه اسلام گرفته بود، حذیفه مأموریت یافت تا از سوی رسول خدا از لشکریان قریش خبری آورد.
او چون از مدینه و حصار شهر و خندق عبور کرده، وارد سپاه مشرکان گردید، در حالی که اوضاع نابسامان، سختی سرما و شکنجه الهی را بر آنان می‏دید، ناگاه، صدای ابوسفیان را شنید که آخرین سخن خود را برای فرار از دیار مسلمانان و با این نکته امنیّتی آغاز کرد: ای گروه قریش! هر کس نام رفیق خود را بپرسد، تا مبادا جاسوسی در میان ما باشد، فراست و کیاست حذیفه در الهام رحمانی خداوند جلوه ‏گر شد، از این‏رو بی‏درنگ به افرادی که سمت راست و چپ خود بودند رو کرده پرسید: تو کیستی؟ و پس از شنیدن پاسخ سکوت کرد! اطرافیان که مطمئن شده بودند کسی در میانشان نیست، به گفتار ذلّت‏بار امیر خود در باره فرار از نبرد گوش فرا دادند و مدینه را ترک کردند.
حذیفه گوید: چون بازگشته، خدمت رسول خدا رسیدم، پس از فارغ شدن آن حضرت از نماز، خبر شادی‏ بخش خود را بیان کردم و پیامبر عبای خود را گشود تا زیر آن رفته، اندکی از سوزش سرما رهایی یابم.(15)
حذیفه، امام علی(ع)؛ پویایی و پایداری
شناخت، معرفت و ارادت نسبت به اهل‏بیت(ع) هدیه‏ های الهی و هدایت ‏بخشی بود که حذیفه نخست از پدر و مادر خویش در کام جان خود قرار داد. سپس در گفت و گوهای خردمندانه و عاشقانه با اسوه ‏های آسمانی نصیب خود ساخته بود. او به تمامی همراهان رسول خدا(ص) محبت خاص داشت و در صحنه‏ های مختلف، همدل و همراه آنان بود.(16) اما نسبت به امیر مؤمنان علی(ع)، شناخت و عشقی به عظمت نگاه و گفته ‏های پیامبراسلام(ص) یافته بود. زیرا پیش از رحلت آن حضرت از جانشین پیامبر(ص)، پرسش کرده(17) و از ابعاد عظمت امیر مؤمنان نکته‏ هایی نورانی شنیده بود.(18) از این‏رو برای لحظه ‏ای هم در حمایت و ارادت خود دچار تردید نگردید و تا پایان عمر بر عهد و پیمان خویش استوار بود.(19)
او گرچه بنا بر مصالحی ـ و به یقین با مشورت با امام علی(ع) ـ مناصبی را برای تقویت جامعه اسلامی از سوی عمر و عثمان(20) پذیرفت و حتی حکم حکومتِ مدائن را از خلیفه سوم گرفت،(21) اما همواره ثابت‏ قدم، مدافع و چونان سربازی جان بر کف در خط مقدم جبهه حمایت از ولایت حضور داشت.
گاه سخن از غصب خلافت به میان آورد، و با بیان نام یکی از آنان می‏فرمود:
«او کسی است که دوست دارم تمام تیرهایی که در ترکشم قرار دارد، بر پهلو و شکم وی قرار می‏گرفت؛ به خدا قسم او در دین فاسق و در زندگی اجتماعی احمق است.»(22)
و گاهی با آینده ‏نگری نسبت به حرکات مخالفان امام(ع)، دست ها و دسیسه‏ های آنان را برای مردم آشکار می‏نمود. روزی با اشاره به این ویژگی فرمود:
اگر آنچه را از پیغمبر شنیده‏ ام برای شما باز گویم، سیلی ها به صورتم می‏نوازید!
مردم گفتند: پناه بر خدا ما چنین می‏کنیم؟!
فرمود: اگر بگویم بعضی از مادرهایتان (ام ‏المؤمنین‏ ها) در یک سپاه سنگین با شما خواهند جنگید، مرا تصدیق می‏کنید؟
گفتند: خیر! چه کسی است که تصدیق کند!
حذیفه ادامه داد: حمیرا (عایشه)، مادرتان، در یک لشکر سنگینی که کفار راهنمای او هستند به جنگ شما خواهد آمد.(23)
فعالیت های فرهنگی حذیفه تأثیری بسیار برای آگاهی و هوشیاری ساده ‏لوحان داشت، از این‏رو در فرصت های مختلف، از دانش و بینش خود، در اختیار شیفتگان حقیقت می‏گذارد.
زید بن ‏صوحان می‏گوید: در بصره بودم، حذیفه را دیدم که مردم را موعظه می‏کرد و آنان را از فتنه و آشوبی که پیش می‏ آمد، می‏ ترسانید. پرسیدند راه نجات و رهایی چیست؟
فرمود: در آن دسته و جمعیتی باشید که علی(ع) با آنهاست. هرچند همراهی و همگامی با آن حضرت به گونه ‏ای باشد که جنگ کردن و پیش رفتن با دو زانو دشوار بوده و به سختی انجام شود!
سپس ادامه داد: از رسول خدا شنیدم که فرمود:
«علی امیرُ البَرَرهْ و قاتِلُ الفَجَرَة منصور؛ مَنْ نَصَرَة مَخْذُوُل مَنْ خَذَلَهُ اِلی یومِ القیامَة»؛(24)
علی(ع) امیر نیکان و کشته بدکاران است؛ هر که او را یاری نماید، خدا یاری ‏اش کند و هر که او را خوار سازد، خدا خوارش کند.
هنگامی که امام مجتبی(ع) و عمار یاسر برای جمع ‏آوری لشکر به مدائن رفتند، حذیفه با حالت کسالت و مریضی فراوان و در آخرین روزهای عمر خویش، با تکیه به دو نفر به میان جمعیت آمد و مردم را به کمک امیر مؤمنان(ع) تشویق می‏کرد و می‏فرمود: «آگاه باشید! به خدایی که جز او خدایی نیست هر که می‏خواهد به امیرالمؤمنین حقیقی نگاه کند علی بن ‏ابی‏ طالب را ببیند.»(25)
یکی از دوستان حذیفه گوید: در آخرین لحظات زندگی که پارچه ‏ای بر صورت او افکنده بودم، سر را زیر پارچه کرد، پرسیدم: اکنون که فتنه طلحه و زبیر با علی بن‏ ابی‏ طالب پیش آمده، به من چه دستور می‏دهی؟
فرمود: «همین که از دفن من خلاص شدی، بر پشت مرکب بنشین و به علی بن‏ ابی‏طالب ملحق شو. زیرا او بر حق است و حق از او جدا نمی‏شود؛ علیٌ مَعَ الْحَقَ و الْحَقُ لا یفارِقُهُ».(26)
سخن حذیفه و حذیفه ‏های امروز و هر روز جامعه این است:
مهر حیدر در دل و جان من است
مهر حیدر دین و ایمان من است
مهر حیدر کار صد موسی کند
مهر حیدر مرده را احیا کند
مهر حیدر ریسمانی محکم است
مهر حیدر دستگیر عالم است
مهر حیدر گوهری بس قیمتی است
دُرّ «اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی» است
زمانی که در آغازین روزهای خلافت امام(ع)، خبر بیعت مردم را با آن حضرت شنید، یک دست را به دست دیگر زد و از سر شوق و عشق و ارادت فرمود:
«این بیعت با امیرالمؤمنین حقیقی است و پس از او به خدا قسم با احدی از قریش بیعت نخواهم کرد.»(27)
حذیفه، افزون بر آنکه فرزند شهید بود، پدر شهیدان نیز گردید، زیرا دلدادگی او به امام(ع) موجب گردید که در وصیت پایان عمرِ خود به فرزندان، سفارش به همراهی و ملازمت با علی(ع) نموده، این گونه بگوید:
«فرزندانم! در رکاب مولای خود علی(ع) باشید و دست از یاری او برندارید.»
پسران حذیفه نیز برای انجام وصیت پدر در میدان نبرد صفین حاضر شده و هر دو در رکاب مقتدای خویش شهید شدند.(28)
از آن سو اعتماد و اطمینان عمیقی که امام علی(ع) به حذیفه داشت در میان تمامی اصحاب قابل توجه بود. دانستیم که عثمان حذیفه را والی مدائن کرده بود، این سمت تا پایان عمر عثمان پایدار بود و پس از آن، علی(ع) که والیان ناشایست را بدون کمترین اغماض برکنار می‏نمود، حذیفه را بر این منصب ابقاء، فعالیت های او را در مدائن تأیید و طی نام ه‏ای حکومت او را به مردم ابلاغ کرد.(29)
پیش از آن و در زمان خلافت عمر که اسیران ایران را به مدینه می‏ آوردند، عمر تصمیم گرفت آنان را مانند سایر اسیران در معرض فروش قرار دهد، امام(ع) گفت: پیغمبر می‏فرمود: اَکْرِموُا کَریم کُلِّ قومٍ (بزرگان هر جمعیتی را گرامی بدارید) اینان دانشمندان و بزرگانی هستند که علاوه بر آن، علاقه به اسلام نیز دارند و باید آنها را آزاد کرد و زنان را در امر ازدواج مختار گردانید.
شهربانو، امام حسین(ع) را به شوهری خود برگزید. علی(ع) رو به او کرده فرمود: کسی را وکیل کن تا تو را عقد کند. او گفت: شما از سوی من وکیل هستید. در این هنگام امام(ع) به حذیفه وکالت داد تا شهربانو را برای امام حسین(ع) عقد بندد و حذیفه خطبه خواند و عقد کرد.(30)
در سخنی از امیرمؤمنان(ع) گستره عظمت این یار وفادار و دل باخته را می‏توان احساس کرد. آن حضرت فرمود: «زمین به خاطر هفت نفر خلق شده است. مردم به خاطر آنان روزی می‏خورند و به جهت ایشان بر آنها باران می‏بارد و به خاطر آنها یاری می‏شوند. آنان ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار، حذیفه و عبداللّه‏ بن‏ مسعود هستند و من که امام آنهایم و اینان همان کسانی هستند که بر جنازه حضرت زهرا، حاضر شده نماز خواندند.»(31)
حذیفه، فاطمه زهرا(س)؛همدلی و همراهی
حذیفه از یاران و همراهان دخت آفتاب، فاطمه زهرا(س) بود که افتخار والای نقل احادیث از رسول خدا(ص) را نصیب خود کرده بود؛ روایاتی که در باره شیوه برخورد پیامبر اکرم(ص) با فرزند دلبند خود زهرای مرضیه بود و هر یک چونان چلچراغی همیشه روشن، دلها و دیده‏ها را پر از نور معرفت و ارادت می‏کرد.
از حذیفه روایت شده است: «رسول خدا(ص) نمی‏ خوابید مگر پس از آنکه بر پهنای صورت فاطمه و دستانش بوسه می‏زد.»(32)
در حدیثی دیگر ـ که عالمان اهل سنّت با استناد به آن در آثار برجسته خود نقل کرده‏ اند ـ حذیفه روایت کرده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«همانا فاطمه عقّت و پاکدامنی خود را حفظ کرد، خداوند او و ذریّه ‏اش را بر آتش حرام نمود».(33)
بی‏شک آشنایی با این صحابی والا گوهر با سخنانی اینچنین باعث پدید آمدن بوستانی از محبت و مؤدّت بی‏کران نسبت به زهرای عزیز شده بود بدان گونه که پس از وفات رسول اکرم(ص) حمایت حذیفه در صحنه ‏های مختلف سیاسی اجتماعی برای لحظه ‏ای نیز تحت تأثیر تهدیدها و تطمیع های حکومت غاصب قرار نگرفت و او همچون سلمان، ابوذر، مقداد و عمار پا به پای تمیر مؤمنان و گوش به فرمان آن حضرت از بیعت خودداری کرد. به یقین تمام تلاشها و فداکاری های حذیفه، برای فاطمه زهرا(ع) آشکار بود و او به خوبی از اخلاص و عشق‏ ورزی این صحابی وفادار آگاه بود، از این‏رو وی را از دوستان و مَحْرمان اهل بیت(ع) دانسته، در واپسین روزهای عمر خویش، رو به همسر مظلوم خود نمود و فرمود:
«اذا تَوَفَیْتُ لا تُعلم اَحَدا الاّ ... اِبنَیْ و العّباس و سَلمان و عمّارا و المقداد و اباذر و حذیفه و لا تدفِنّی الاّ لیلاً و لا تعلم قبری احدا»؛(34)
آن هنگام که وفات کردم هیچ کس را آگاه مکن مگر دو فرزندم و عباس و سلمان و عمّار و مقداد و اباذر و حذیفه را. و مرا غیر از شب دفن مکن و کسی را از این موضوع باخبر نساز.ادامه دارد.
________________________________________
1 ـ پیغمبر و یاران، آیت‏ اللّه‏ عالمی، ج1، ص609 و 611. ر.ک: اسدالغابه، ج2، ص15 ؛ کامل، ص106؛ الایضاح، ص236
2 ـ سفینة البحار، حرف ح، حذیفة.
3 ـ الفضایل، ص159؛ الیقین فی امرة امیرالمؤمنین، ص388؛ مجمع الرجال، ج2، ص89.
4 ـ الکافی، ج2، ص183؛ المسترشد، ص181؛ امالی شیخ طوسی، ج2، ص200؛ الیقین فی امرة امیرالمؤمنین(ع)، ص388؛ المحجة البیضاء، ج3، ص321؛ الوافی، ج5، ص612؛ وسایل الشیعه، ج8، ص555.
5 ـ الدرجات الرفیعه، ص384؛ روضة الواعظین، ص286؛ بحارالانوار، ج22، ص341 و342.
6 ـ پیغمبر و یاران، ج1، ص601.
7 ـ مدینة المعاجز، ج1، ص102؛ الدمعة الساکبه، ج2، ص95؛ بحارالانوار، ج39، ص186.
8 ـ کامل بهایی، ج1، ص129؛ المحتضر، ص55؛ الطرائف، ص470؛ حدیقة الشیعه، ص320؛ غایة المرام، ج1، ص436.
9 ـ مدینة المعاجز، ج1، ص123 و 219؛ المسترشد، ص201؛ المناقب، ج2، ص268؛ ارشادالقلوب، ص70؛ بحارالانوار، ج41، ص312.
10 ـ تنبیه الخواطر (مجموعه ورام) ص228؛ الصراط المستقیم، ج3، ص12؛ ارشادالقلوب، ص245.
11 ـ المحجةُ البیضاء، ج7، ص387.
12 ـ پیغمبر و یاران، ج1، ص 610.
13 ـ اثبات الهداه، ج2، ص324 و339. ر.ک: الغارات، ابراهیم بن محمد ثفقی، ترجمه عزیزاللّه‏ عطاردی، ص82.
14 ـ طبقات الکبری، ج3، ص333، از تاریخ تحول دولت و خلافت، ص114. نک: مروج الذهب، ج1 (ترجمه)، ص679 (فراز اطمینان خلیفه دوم به حذیفه در همراهی فرمانده سپاه به هنگام جنگ)
15 ـ پیغمبر و یاران، ج1، ص614 و 615 از کامل ج2، ص120؛ بحارالانوار، ج20، ص208.
16 ـ بحارالانوار، ج22، ص408؛ المسترشد، ص181؛ مدینة‏المعاجز، ج1، ص102؛ مجمع‏الرجال، ج3، ص101؛ اختیار المعرفة الرجال، ص38.
17 ـ الامالی للشیخ الصدوق، ج1، ص165؛ جامع‏الاخبار، ص13؛ کشف‏الغمه، ج1، ص329؛ الکشکول فیما جری علی آل الرّسول، ص93؛ مشارق انوار الیقین، ص59؛ اثبات الهداه، ج2، ص57؛ البرهان، ج1، ص243؛ غایة المرام، ج1، ص172، 245، 486 و 606؛ اللوامع النورانیه، ص39 و 402 معالم الزلفی، ج1، ص27.
18 ـ نوادر الاثر، ص318؛ الفصول المختاره، ص263؛ المناقب، ج3، ص67؛ الطرائف، ص107؛ شرح تقدمة تقویم الایمان، ص83؛ بحارالانوار، ج38، ص7، 11 و 270.
19 ـ بحارالانوار، ج37، ص298؛ پیغمبر و یاران، ص621؛ الدرجات الرفیعه، ص287؛ عوالم العلوم، ج14، ص322.
20 ـ مروج الذهب، مسعودی (ترجمه)، ج1، ص679.
21 ـ الدرجات الرفیعه، ص287.
22 ـ بحارالانوار، ج31، ص283.
23 ـ شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ص400؛ پیغمبر و یاران، ص616.
24 ـ بحارالانوار، ج22، ص109؛ ر.ک: الارشاد، ج1، ص103؛ امالی شیخ مفید، ص333؛ اعلام الوری، ص193؛ المعتبر، ج2، ص454؛ کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین(ع)، ص208؛ حدیقة‏الشیعه، ص309.
25 ـ بحار الانوار، ج22، ص109. نک: الدرجات الرفیعه، ص287؛ غایة المرام، ج1، ص455 و 478؛ اثبات الهداه، ج2، ص89؛ مجمع الرجال، ج2، ص89.
26 ـ بحار الانوار، ج22، ص109. ر.ک: همان، ج38، ص11 و 270؛ الدرجات الرفیعه، ص287؛ اللوامع النورانیه، ص39؛ مدینة المعاجز، ج1، ص123؛ بحارالانوار، ج38، ص97 و ج41، ص212.
27 ـ بحارالانوار، ج22، ص109.
28 ـ سفینة‏البحار، حرف حا، (حذف).
29 ـ پیغمبر و یاران، ج1، ص619.
30 ـ بحارالانوار، ج26، ص15.
31 ـ خصال صدوق، ص361؛ الغارات (ترجمه)، ص360 و 428.
32 ـ شادمانی دل پیامبر(ص)، احمد رحمانی همدانی، ترجمه دکتر افتخارزاده، ص166، روایت10. ر.ک: احقاق الحق، ج10، ص185 و 186.
33ـ همان، ص890. ر.ک: الغدیر، ج2، ص61 و 62؛ الغارات (ترجمه)، ص374.
34 ـ بیت‏الاحزان، ص176؛ دلائل الامامه طبری، ص44؛ صحیح بخاری، ج5، ص139؛ تاریخ طبری، ج2، ص448؛ کفایة المطالب، ص225؛ سنن بیهقی، ج6، ص300؛ السیرةُ الحلبیه، ج3، ص361؛ خلاصة تذهیب الکمال، ص425؛ مرأة الجنان، ص61؛ المصنّف، ج4، ص141 از نهج‏الحیاة، ص317 و 318.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page