سيرت وسنت مهدى

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

 اين رسالت با دولت مهدى عليه السلام به کمال مى رسد وآن حضرت مردمان را به سيرت وسنت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم هدايت مى کند وآن چه را که خواست پيامبر خاتم بوده است، محقق مى سازد. در حديثى از پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم چنين نقل شده است: سنته سنتى، يقيم الناس على ملتى وشريعتى ويدعوهم الى کتاب ربى عز وجل.(15) سيره وسنت او (مهدى)، سيره وسنت من است.
مردم را بر دين وآيين من راست خواهد کرد وآنان را به کتاب پروردگارم دعوت مى کند. سيرت آن حضرت چون سيرت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم است. جاهليت را ريشه کن مى کند واسلام را از نو آن سان که بنيانگذار اسلام آورده بود، بر پا مى سازد. عبدالله بن عطاء ملکى گويد از امام صادق عليه السلام درباره سيرت مهدى عليه السلام پرسيدم که چگونه است. حضرت فرمود: يصنع کما صنع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، يهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم امر الجاهليه، ويستانف الاسلام جديدا (16) همان گونه که رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم عمل کرد، عمل مى کند، آنچه را پيش از او بوده است نابود مى سازد، همان گونه که رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم جاهليت را نابود کرد، واسلام را از نو مى آورد. همچنين ابوخديجه از آن حضرت نقل کرده است که فرمود: اذا قام القائم عليه السلام جاء بامر جديد کما دعا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فى بدو الاسلام الى امر جديد.(17) چون قائم عليه السلام قيام کند، امرى جديد مى آورد چنانکه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در آغاز اسلام به امرى جديد دعوت کرد. اينکه مهدى عليه السلام به سيرت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم عمل مى کند، بدين معناست که جاهليتى را که مجددا بر پا شده است از بين مى برد وچون پيامبر عدالتى راستين را بر پا مى دارد. محمد بن مسلم گويد از امام باقر عليه السلام درباره قائم عليه السلام پرسيدم که چون قيام کند، به کدام سيرت در ميان مردم عمل مى کند؟ حضرت فرمود: بسيره ما سار به رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم حتى يظهر الاسلام. قلت: وما کانت سيره رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم؟ قال: ابطل ما کان فى الجاهليه واستقبل الناس بالعدل، وکذلک القائم عليه السلام اذا قام يبطل ما کان فى الهدنه مما کان فى ايدى الناس ويستقبل بهم العدل.(18) به سيرتى عمل مى کند که رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم عمل کرد تا اسلام را آشکار (وحاکم) ساخت. گفتم: سيرت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چه بود؟ فرمود: آنچه را که در جاهليت بود، از بين برد وبا مردم به عدالت رفتار کرد، وهمين گونه است قائم عليه السلام که چون قيام کند آنچه را که از روابط ناعادلانه در ميان مردم است از بين ببرد وبا ايشان به عدالت رفتار کند. البته سيرت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم براى رسيدن به اهداف اصلاح طلبانه بر رحمت وگذشت استوار بود تا مردمان آرام آرام به حق گرايش يابند واصلاحات اجتماعى تحقق يابد، اما تا زمان ظهور مهدى عليه السلام همه حجتها تمام مى شود وآن حضرت براى تحقق اهداف اصلاح طلبانه خود ديگر بر اساس رحمت وگذشت عمل نمى کند، زيرا ديگر جايى براى رحمت وگذشت نيست واز هيچ کس عذر وبهانه اى پذيرفته نمى شود. زراره گويد به امام باقر عليه السلام گفتم: نام صالحى از صالحان را برايم بيان کن، ومنظورم قائم عليه السلام بود. فرمود: نام او نام من است. گفتم: آيا به سيرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم رفتار مى کند؟ فرمود: هيهات، هيهات يا زراره، ما يسير بسيرته - قلت: جعلت فداک لم؟ قال: ان رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم سار فى امته باللين کان يتالف الناس والقائم عليه السلام يسير بالقتل، بذلک امر، فى الکتاب الذى معه ان يسير بالقتل ولا يستتيب احدا، ويل لمن ناواه.(19) هيهات، هيهات، اى زراره - به سيرت پيامبر رفتار نمى کند. گفتم: فدايت شوم براى چه؟ فرمود: همانا پيامبر در ميان امت خود به ملايمت رفتار مى کرد ومى کوشيد محبت مردم را در راه دين جلب کند وتاليف قلوب نمايد، امام قائم با شمشير وقتل با مردم رو به رو مى شود. در کتابى که با اوست بدو چنين فرمان داده شده است (خدا به او اين گونه فرمان داده است) که بکشد وتوبه اى از کسى نپذيرد. واى به حال کسى که با مهدى بستيزد. بنابر اين سيرت انقلابى واصلاحى مهدى عليه السلام بر کشتن تباهگران وستمگران استوار است وديگر از کسى توبه اى پذيرفته نمى شود که پيش از آن همه حجتها تمام شده است. استاد محمدرضا حکيمى در اين باره مى نويسد: آرى، اين چنين است: شمشير. ديگر، روزگار موعظه وخواهش تمام مى شود. از قديمترين روزگاران که پيامبران آمدند، همواره، بشر را موعظه کردند، وراه نمودند، وراه نمودند، ودرخواست کردند که: مومن باش، وعمل صالح به جاى آر. وديديم که بشر چقدر گوش به آن سخنان داد، وچگونه انبيا واوليا را از دم تيغ گذرانيد. اما روزگار مهدى، روزگار خوار ساختن زورداران است. بشر قدرتمند فاسد وجانى ودرنده، چقدر نواميس خدا را هتک کرد، وچقدر محرومان وناتوانان ومستضعفان را پايمال ساخت، وچقدر زمين را از ستم وفساد آکنده نمود؟ - مهدى عليه السلام که بيايد ديگر اين چنين نخواهد بود... ديگر، آن روزگار نخواهد بود که پيامبران وامامان ومصلحان، مردمان را موعظه کنند وارشاد نمايند، واز آنان بخواهند که مومن وصالح باشند، وستم وگناه مرتکب نشوند. وبسيار کسان گوش ندهند، وسرگرم جنايت وفساد باشند... پيامبران را بکشند، سنتهاى آنان را محو کنند، مصلحان را زهر خورانند، نيکان وپاکان را نابود سازند، وصحنه هايى چون صحنه عاشورا پديد آورند. هيهات، هيهات، يسير بالقتل وا لا يستتيب احدا. شمشير در ميان نابکاران نهد، واز احدى توبه نپذيرد. وبدين گونه ماهيت زمان را تطهير کند، وانسانيت خرد شده را زنده سازد، ووالاييها را حاکم نمايد، وپستيها را از ميان بردارد. بشر، در گذشته خويش، امتحان خوبى نداده است. همنوع خود را، براى اميال وهوسهاى سبعانه خود، پايمال کرده است. بايد انتقام پس دهد. ومهدى، دست انتقام خدايى است. مهدى، دشمن خونريز مستکبران وفاسدان است، ويار دلسوز فروتنان ومستضعفان وپاکان. مهدى، آن قدر بکشد که مردم بگويند: اين مرد، از آل محمد نيست. اگر از آل محمد بود، اين اندازه خون نمى ريخت. اما او از آل محمد است، يعنى: آل حق، آل عدالت، آل عصمت وآل انسانيت. وهمين ا ست که براى فرا آوردن انسانيت هضم شده، وعدالت به خون خفته، وحق خاک شده، وعصمت هتک گشته مى کشد. او مى کشد اما درندگان را، او مى کشد خونخواران را، که تا پيش از ظهور او خود مشغول آدمکشى وخونخواهى بودند، وسرسوزنى به کشته شدگان خود نمى انديشيدند، ولحظه اى به آن همه خون ناحق که ريخته بودند فکر نمى کردند. او اين جانيان را مى کشد. از شمشير مهدى، براى خون آشامان پست، ودرندگان متمدن، وابر قدرتان نا انسان، خون ومرگ مى بارد، وبراى انسانيت درد کشيده خرد شده، رحمت وحيات. شمشير مهدى، سيف الله است، سيف الله المنتقم. شمشير مهدى، شمشير انتقام از همه جانيان است، در طول تاريخ.(20)

 

پاوزقی:

(15) کمال الدين، ج 2، ص 411.
(16) محمد بن ابراهيم النعمانى، الغيبه، مکتبه الصدوق، طهران، ص 231، بحار الانوار، ج 52، ص353 - 352.
(17) محمد بن النعمان البغدادى الملقب بالمفيد، الارشاد فى معرفه حجج الله على العباد، صححه واخرجه السيد کاظم الموسوى المياموى، دار الکتب الاسلاميه، طهران، 1377 ق. ص 343، ابو الحسن على بن عيسى الاربلى، کشف الغمه فى معرفه الائمه، مکتبه بنى هاشم، تبريز، 1381 ق. ج 2، ص 465، بحار الانوار، ج 52، ص 338.
(18) ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسى، تهذيب الاحکام، دار الکتب الاسلاميه، طهران، 1390 ق. ج 6، ص 154، محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه، بتصحيح وتحقيق وتذييل عبد الرحيم الربانى الشيرازى، دار احياء التراث العربى، بيروت، ج 11، ص 57.
(19) غيبه النعمانى، ص 231، بحار الانوار، ج 52، ص 353.
(20) خورشيد مغرب، ص46 - 44