قلمرو اخلاق

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

مكاتب اخلاقى هريك براساس مبانى انسان شناختى و جامعه شناختى خويش, قلمرو ويژه اى را براى حوزه احكام اخلاقى ترسيم كردند ومحدوديتها يا توسعه آن را يادآور شده اند.
گروهى ازيك سو برخى انديشه هاى مابعد الطبيعى, علوم طبيعى, روان شناسى ومباحث جامعه شناختى را درحوزه مباحث اخلاقى داخلى مى بينند, ولى از سوى ديگر معتقد هستند كه قلمرو اخلاق, محدود به امورى است كه به نوعى در مسير انزوا وخلوت روحى و دورى از اجتماع و بى توجهى نسبت به لذات وآلام دنيوى قرار گيرد. بررسى آرا و نظرات رواقيون اين نظريه را در ذهن ترسيم مى كند.

گروهى ديگر با اعتقاد به طبقه بندى تكاليف انسانى در حوزه تكاليف قانونى كه التزام و بازخواست را در پى دارد و تكاليف اخلاقى و ارزشى كه تنها الزام درونى و پرسش وجدانى را به همراه دارد, پاره اى از رسوم و آداب قراردادى و مورد پذيرش جامعه را از قلمرو اخلاق و احكام ارزشى خارج مى دانند.
درنقطه مقابل, گروهى برپايه باور به پيوند ناگسستنى و تفكيك ناپذير اخلاق و تكنولوژى و نيز سلطه روزافزون آدمى بر قوانين محيط زيست و گستره حيات خويش, به توسعه روزافزون قلمرو اخلاق معتقد گشته و هر لحظه انسان را نيازمند حوزه اى نوين در زمينه رفتارهاى ارزشى همپاى پيدايش حوزه هاى جديد زندگى مى بينند. با چنين نگرشى چگونگى كنترل وتأثيرگذارى بر نحوه زيست وحيات, معيار و ملاك تعيين و تحديد قلمرو اخلاق و داورى اخلاقى خواهد بود.
اختلافاتى چنين در باره تبيين مفهومى حوزه پوشش و قلمرو اخلاق, مى طلبد كه اين گونه مباحثات همچنان گشوده بماند, بويژه با توجه به ديدگاههاى كاملاً متفاوت و ناهمسو, همچون ديدگاه گروهى از عالمان و انديشوران اخلاق دينى كه رفتار مربوط به حوزه آداب و رسوم و سنن را خارج ازمقوله اخلاق دانسته اند, يا ديدگاه فيلسوفانى كه اساساً خروج هرگونه رفتار انسانى از قلمرو اخلاق را ناممكن انگاشته, و تحقق رفتار آگاهانه بى ارتباط با اخلاق را بى معنى دانسته اند.
گذشته ازاين, چون در اعتقاد دين باوران, يكى از عمده ترين رسالتهاى اديان آسمانى بويژه قرآن, تصحيح و تعالى رفتار انسانها است و ناگزير اين اديان با تكيه بر وحى, به همه قلمرو بايسته هاى اخلاقى پرداخته اند, مى توان تحقيق در تعيين قلمرو مباحث اخلاق را ازمنظر سخن وحى به پژوهش نشست.
واز جمله داورى و رأى قرآن در زمينه محدوده ها يا دامنه هاى مقوله اخلاق بازشناخت. بخشى از آيات قرآن با ارائه تعريف ويژه ومعينى از مفاهيم كاربردى اخلاق, چنين مى نمايد كه دانشهاى مربوط به انسان شناسى, هستى شناسى, فرجام شناسى, دين شناسى و رسالت ونيز مباحث مربوط به كاركردهاى اجتماعى مانند فقرزدايى, صلح و جنگ, تلاش و… را در قلمرو اخلاق طبقه بندى مى كند.
(ليس البرّ ان تولّوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب ولكنّ البرّ من آمن باللّه واليوم الآخر والملائكة والكتاب والنبيين وآتى المال على حبّه ذوى القربى واليتامى و المساكين و ابن السبيل والسائلين وفى الرقاب وأقام الصلوة وآتى الزكوة والموفون بعهدهم اذا عاهدوا والصابرين فى البأساء و الضرّاء وحين البأس اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتّقون ) بقره/ 177
درستى ونيكى آن نيست كه روى به جانب مشرق و مغرب كنيد, نيكوكار كسى است كه به خدا و روزقيامت و فرشتگان وكتاب آسمانى ـ قرآن ـ و پيامبران ايمان آورد و با وجود علاقه به ثروت خويش, آن را در راه نيازمندى خويشان, يتيمان, زمين گيران, درراه ماندگان, نيازمندان و دربند ماندگان صرف كند و نمازگزارد وزكات پردازد, و آنان كه هرگاه عهدى كنند به عهد خويش وفا نمايند و در سختيها وناگواري ها و هنگام نبرد شكيبا باشند. اينان راستگويان و پرهيزكارانند.

برخى تلاشها در تعيين قلمرو اخلاق
درخلال دوهزارسال ـ پس از عصر ارسطو درقرن چهارم ق . م, تا ظهور فلسفه جديد درقرن هفدهم ميلادى ـ تعلقات متفكران اخلاقى به تدريج ازاخلاق نظرى به اخلاق عملى گراييد, به طورى كه در توضيح مفاهيم و تفسير اخلاقى آن پيشرفت ناچيزى به چشم مى خورد. درحالى كه از سوى ديگر, مفاهيم جديد اهداف زيست انسانى ومجموعه هاى قواعد جديد پيرامون رفتار انسان تدوين شده است.
حوزه هاى فلسفى شكاكيت, رواقى, اپيكورى و نوافلاطونى كه نغمه اخلاقى دوره يونانى مآبى و رومى را ساز كردند, نوعى ارشاد عقلانى برهانى ارائه كردند كه به تعاليم دينى بيش تر مى نمود تا به تحقيق علمى و راه را براى غلبه مسيحيت بازمى كرد.
درفاصله مرگ ارسطو تا پيدايش مسيحيت, اپيكور (epicuyus) (270 ـ 341 ق. م) پايه گذار يكى از دو حوزه فلسفى پرنفوذ است. اپيكور علم اخلاق خود را براساس اصالت ماده (ذره اى) اتمى بنا نهاد. با اين تفاوت كه با فرض تغيير و انحراف پيش بينى نشده اتمهاى تشكيل دهنده بدن انسان كه افعال پيش بينى نشده را از آن نتيجه مى گرفت, ثابت و معين نبودن را به عنوان يك تفسير و اصلاح مهم به آن افزود.
اپيكور فكر مى كرد, بدين طريق مى تواند قلمرو اختيار و آزادى انسان را دراخلاق توجيه كند. اخلاق رواقى (stoicism) كه پرنفوذترين دستاورد عقلانى در فرهنگ يونانى مآبى و رومى پيش از مسيحيت مى باشد, بنيانگذار نظامى اخلاقى بوده كه در قلمرو تفكر مابعد طبيعى, علم طبيعى, روان شناسى و تفكرات مربوط به جامعه شناسى به شكل ناموجهى توسعه يافته است.
رواقيان قديم از جمله زنون (zenon) و كلانتس (cleonthes) و … كه قلمرو اخلاق آنها عبارت بود از رعايت حالت انزوا ازجامعه براى حفظ استقلال خويش از امكانات مادى, رسيدن به حالت بى تفاوتى نسبت به لذت و درد كه مدتها بعد پاناتييوس (panaetius) و تا حدودى سيسرو (cicero) قلمرو اخلاق را در قالب جهان وطنى (lomopolis) يا برادرى جهانى پروراندند.

منشأ احكام و قواعد اخلاقى
ييكى ازمهم ترين مسائلى كه در سيستمهاى اخلاقى مورد بحث بسيار قرار گرفته است, مسأله احكام و قواعد اخلاقى ومنشأ وخاستگاه نخستين آن است.
گروهى معتقدند, بحث ازخاستگاه و منشأ احكام و قواعد اخلاقى وموضوعات وابسته به آن, مهم ترين مسأله فلسفه اخلاق مى باشد. برخى فيلسوفان اخلاق براين باورند كه وحى, سرچشمه اخلاق است و ارزشها براساس نوع نگرش و تحليل دينى رفتار معنى ومفهوم مى يابد. درنظر اينان فضيلت و ارزش اخلاقى, دائرمدار عنوان اطاعت از تكاليف الهى درحوزه انگيزشهاى اخلاقى است. با چنين نگرشى به حوزه رفتار ارزشى, مصاديق دقيق اعمال اخلاقى, حدود, شرايط و قيود آن تنها از ناحيه وحى تعيين مى شود, زيرا خداوند مبدأ و آفريننده موجودات بوده و تكاليف الهى برخاسته ازمصالح ومفاسدى است كه به اعتبار تعيين الهى وابسته اند.
درنقطه مقابل, گروهى عقل را خاستگاه تعيين احكام و قواعد اخلاقى دانسته و الزامها و بايدها و نبايدها را مبتنى بر تشخيص عقلانى ضرورتها و الزامها مى دانند. همان گونه كه ريشه تمامى تكاليف درفرمان عقل نهفته است وجز داورى عقل, دليل ومبنايى براى پيروى از فرامين الهى نيزنخواهد بود. بدين ترتيب بايدِ آغازين, بايدى دينى و شرعى نيست, بلكه اگر بايد و الزامى وجود داشته باشد, جز به فرمان و الزام عقل نخواهد بود و ضروت اين الزام را نيز تنها عقل درمى يابد.
كسانى نيز همپاى اعتقاد به محوريت وجدان دراخلاق, معتقدند, وحى نقشى درمعرفت ورفتار اخلاقى ندارد و اساساً اعتقاد به نقش و تأثير اطاعت از فرمان الهى در ساحت انگيزشهاى اخلاقى با ماهيت اخلاق درتنافى بوده وركن اصلى رفتار ارزشى را كه همانا استقلال و استوارى آن برپايه وظيفه و تكليف است, نفى مى كند. متفكران اين ديدگاه هرچند نظريات اخلاقى مبتنى بر آزاد انديشى و نفع طلبى و اباحى گرى مطلق را نفى مى كنند واز ايمان دينى دفاع مى نمايند. اما با آنان دراين عقيده مشتركند كه اخلاق مستقل ازالهيات است وخداباورى را به آرمان نهايى وكمال مطلوب بودن وى در وادى علم و اخلاق تفسير مى كنند, و نه مبدء و محور بودن درايجاد ارزشها واحكام اخلاقى.
قرآن كريم درباب ريشه يابى احكام و قواعد اخلاقى اشاراتى دارد كه همپاى باور به مبدئيت ومنبعيت وحى در رفتارهاى ارزشى, تأييد و تثبيت عقل و وجدان را نيز به همراه دارد واين همه را همسو وهم جهت مى انگارد.
برپايه آنچه ذكر شد, پاسخ به پرسشهايى چند بايسته مى نمايد. نخست اين كه برپايه اعتقاد به مبدء بودن وحى درقواعد واحكام اخلاقى, نقش وكاركرد عقل, عاطفه و وجدان دراين رابطه چه خواهد بود؟ وآيا اساساً بازگشت تمامى اوصاف و مفاهيم ارزشى به مبدئى واحد, همانند وحى يا عقل يا فطرت, گزاره اى معنى دار خواهد بود؟ و برفرض پذيرش نقش اساسى وحى در تعيين ارزشمندى رفتار, آيا اين تأثيرِ تأييدى و ارشادى نسبت به رهنمودهاى عقل و وجدان است يا تأسيسى و تعيينى؟
از جمله آياتى كه دراين ميدان مى توان مورد توجه واستناد قرار داد, اين آيه ها هستند:
(ذلكم أزكى لكم و أطهر واللّه يعلم وأنتم لاتعلمون) بقره/ 232
اين براى شما پاكيزه و پاك تر است وخداوند مى داند و شما نمى دانيد.
(ويزكّيكم و يعلّمكم الكتاب والحكمة ويعلّمكم ما لم تكونوا تعلمون)بقره/ 151
رسالت انبيا براى آن است كه شما را تزكيه كنند وكتاب وحكمت آموزند و تعليم دهند به شما آنچه را كه خود نمى توانستيد بدانيد.
(إنّهم فتية آمنوا بربّهم وزدناهم هدى) كهف/ 13
آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند وما هدايت فزون تر به آنان داديم.
(ولااقسم بالنفس اللوّامة) قيامت/ 2
سوگند به نفس ملامتگر آدمى.
(بل الانسان على نفسه بصيرة) قيامت/ 14
بلكه انسان بر نفس خويش, بينا و آگاه است.
(هذا بصائر من ربّكم وهدى و رحمة لقوم يؤمنون) اعراف/ 203
اين, بصيرتهايى از پروردگار شما است وهدايت و رحمت براى گروهى كه ايمان مى آورند.
از برخى آيات يادشده استفاده مى شود كه برخى از مراتب تزكيه و پاكى و پاكيزگى روحى و اخلاقى تنها از طريق وحى در اختيار انسان قرار مى گيرد و اگر انبيا نمى آمدند, بخشى از آگاهي هاى ضرورى درجهت تزكيه و حكمت و قوانين اخلاقى, مورد شناسايى انسان قرار نمى گرفت.
بااين حال از برخى همين آيات استفاده مى شود كه ارزش شناسى وارزش گرايى در نهاد انسان قرار دارد والبته مى تواند آن نور درونى به وسيله هدايت بيرونى دين تقويت شود.
اين نور درونى, نه تنها ارزشها را مى نماياند, بلكه ضد ارزشها رانيزمورد ملامت قرار مى دهد. واين مى تواند همان بصيرت درونى باشد كه هيچ پوشش برونى و تلقينى نمى تواند آن را مستور سازد.

پايگاه احكام اخلاقى در فلسفه غرب
پيدايش فلسفه مسيحى كه تركيبى بود از افكار يونانى ـ رومى با آيين يهود و عناصر دينى ديگر در شرق ميانه, درتاريخ اخلاق, حوزه جديدى به وجود آورد.
درفلسفه مسيحى اوليه, عدالت وخودمختارى فلسفه رواقى و تلاش فلسفه نوافلاطونى, براى بازگشت به خاستگاه همه موجودات, با اعتقاد يهودى به خداى شخصى كه احكام او منبع اصلى حجيت اخلاق و لطف ورحمت او هدف نهايى حيات انسان است, تركيب شد. دو سرچشمه معيار اخلاق, يعنى عقل انسان واراده خداوند, دريك نظام اخلاقى واحد, دركنار هم قرار گرفت واختلاف اين دو سرچشمه در تفسيرهاى ناهمگون فرقه اى از اصول كلامى, منعكس شد.
از قرن دوم تا چهارم ميلادى, مسيحيت درسرتاسر امپراطورى روم گسترش يافت و به فقرا و ستمديدگان در برابر بدبختيهاى زندگى, وعده سعادت اخروى مى داد. بنابراين روش زندگى اى را به آنها نشان مى داد كه فلسفه هاى عقلى و بدبينى را توان رقابت با آن نبود. تا قرن چهارم, مسيحيت برتمدن غرب سلطه يافته ومفاهيم و ارزشهاى حوزه هاى فكرى دنيوى را جذب كرده و با اديانى چون مانويت, مهرپرستى و يهوديت به رقابت برخاست.
با دگرگون شدن توده ها وعوام, اكنون نوبت غلبه بر عقلا رسيده بود و براى اين منظور لازم بود ضربه اى از طريق تدوين يك دستگاه ما بعدالطبيعى و اصول اخلاقى صريح وقانع كننده وارد كند. اين مهم توسط پدران كليسا از قبيل كلمانت (clement), اسكندرانى, اوريجن (origen), ترتولين (tertullian) , آمبروز (ambrose) ومهم تر ازهمه, آگوستين انجام شد.
قديس آگوستين (متولد 354 ـ 430 م), در آغاز پيرو دين مانى بود و بعد به آيين مسيحيت درآمد. براى اين كه اسقف هيپو (hippo) شود به كليسا رفت و تلاش كرد با تدوين نظامى درالهيات واخلاق, درگيريهاى عقيدتى فرق مختلف مسيحى را حل كند و نظريات او به سرعت چهارچوب حجيت ومرجعيت افكار مسيحى را تشكيل داد و فيلسوفان كليسايى از وى بدون اين كه نظريات او را اصولاً تغيير دهند به اصلاح و تعديل آنها پرداختند.
آثار مهم او كه عبارت است از اعترافات, شهرخدا, رساله و اختيار, بر روى هم تأليفى است از اخلاق رواقى, ما بعد الطبيعه نوافلاطونى وافكار يهودى ـ مسيحى مربوط به وحى و رستگارى كه در بافت متنوعى از الهيات نشان داده شده است.
الهيات توسط آگوستين, پل ارتباط فلسفه و دين قرار گرفت كه مايه استحكام عقل و ايمان به شمار آمد واخلاق آميخته اى از پيگيرى زندگى خوش اين جهانى با آماده كردن نفس براى رستگارى ابدى شد.
آگوستين مانند نوافلاطونيان, لذات جسمانى و عيش معمولى را عاميانه را انكار مى كرد و مانند سن پل براين باور بود كه رسيدن به سعادت دراين جهان ممكن نيست, زيرا اينجا فقط محل آزمايش براى دريافت پاداش اخروى است. آگوستين مفهوم نوافلاطونى فضيلت را به عنوان تزكيه نفس از تمام وابستگيها ونعمات مادى, جهت تدارك اتحاد با خداوند, به ارث برد. درمقابل اعتماد رواقيان و ارسطوئيان به عقل به عنوان منبع فضيلت, آگوستين معتقد بود كه محسنات ظاهرى از قبيل حزم, عدالت, حكمت و صبر, يعنى فضائل چهارگانه اصلى كه افلاطون آنها را مشخص كرد و رواقيان و مسيحيان آنها را مورد تأكيد قرار مى دادند, هيچ ارزش اخلاقى نداريد مگر اين كه ملهم از ايمان به خدا باشد. درحالى كه نظر بدبينانه او در مورد زندگى به عنوان ميدان جنگ, اضمحلال سياسى و افول اقتصادى ـ نظرى كه تا آن زمان در حالتهاى انزوا طلبى رواقى, اپيكورى و افلاطونى ظاهر شده بود ـ با نظر شخصى او درمورد گناه و پوچى تشديد شده بود, زندگى اين جهانى, را به عنوان مجازات گناه اوليه آدم تلقى مى كرد.
برخى معتقدند كه از زمان آگوستين در قرن چهارم تا زمان آبلارد (abelard) درقرن يازدهم, فلسفه هاى مسيحى, يهودى و اسلامى زير سلطه عرفان نوافلاطونى و مشتغل به مسأله ايمان و رستگارى بود. چهره درخشان اين دوره جان اسكات اريجن (810 ـ 877) است كه مفهومى كه از خير در ذهن خود دارد, يك مفهوم افلاطونى است كه به يك هستى وراى زمان نزديك مى شود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page