ازدواج در آسمانها

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

 امام موسی بن جعفر(ع) از اجداد طاهرینشان از قول جابر بن عبدالله انصاری نقل می کنند که جابر فرمود: هنگامی که رسول خدا(ص) فاطمه(س) را به همسری علی(ع) درآورد جمعی از اهل قریش پیش پیغمبر(ص) آمده و گفتند: دخترت فاطمه(س) را به مهری اندک همسر علی(ع) نمودی.

پیامبر(ص) فرمودند: من او را به ازدواج علی(ع) درنیاوردم بلکه خداوند عزوجل در شب معراج کنار سدرة المنتهی علی(ع) را زوج فاطمه(س) قرار داد. آنگاه خداوند به درخت سدرة المنتهی وحی کرد که به میمنت این
[87]

ازدواج مبارک بر اهل بهشت هرآنچه دارد نثار کند. پس درخت سدرة المنتهی هم درّ و گوهرهای زینتی و مرجان خود را بر سر حورالعین های بهشت نثار کرد.

پس آن حورالعین ها این گوهرهای زیبا را برداشته و به یکدیگر هدیه می دادند و بدان افتخار می کردند و می گفتند: اینها از هدایای خداوند به فاطمه، دختر گرامی پیامبر است.

پس چون شب زفاف حضرت علی(ع) و حضرت فاطمة زهرا(س) شد پیامبر(ص) استری (قاطری) سفید که لکه های سیاهی هم در بدن داشت، آوردند و دسته گلی به فاطمه(س) تقدیم کردند و فرمودند: دخترم، فاطمه، سوار شو. و حضرت سلمان را امر کردند که افسار استر را بگیرد و پیامبر(ص) استر را حرکت دادند.

هنوز چند قدمی حرکت نکرده بودند که صدای همهمه ای به گوش پیامبر(ص) رسید که پیامبر نگاه کرده و دیدند جبرئیل با هفتاد هزار ملک و میکائیل با هفتاد هزار ملک به زمین آمده اند.

پیامبر(ص) به آنها فرمودند: روی زمین از برای چه آمده اید؟ گفتند: برای عروسی حضرت علی(ع) و فاطمه(س)آمده ایم. پس در این هنگام جبرئیل تکبیر گفت و میکائیل هم بعد از او تکبیر گفت و به تبع آن دو، ملائکه هم تکبیر گفتند، بعد از آنها پیامبر(ص) هم تکبیر گفتند. و تکبیر گفتن در عروسی از این شب آغاز شد. (صلوات الله علیهم اجمعین).(73)
[88]

متن روایت:

عن موسی بن جعفر، عن أبیه، عن جده (ع)، عن جابر بن عبدالله، قال: لما زوج رسول الله(ص) فاطمة من علی (ع) أتاه أناس من قریش، فقالوا إنک زوجت علیاً (ع) بمهر خسیس! فقال: ما أنا زوجت علیاً (ع) و لکن الله عز و جل زوّجه. لیلة أسری بی عند سدرة المنتهی، أوحی الله إلی السدرة أن انثری ما علیک؛ فنثرت الدرّ و الجوهر و المرجان فابتدرت الحورالعین فالتقطن، فهنّ یتهادینه و یتفاخرن و یقلن: هذا من نثار فاطمة بنت محمد(س).

فلما کانت لیلة الزفاف أتی النبی(ص) ببغلته الشهباء، و ثنی علیها قطیفة، و قال لفاطمة ارکبی و أمر سلمان أن یقودها و النبی(ص) یسوقها، فبینما هو فی بعض الطریق إذ سمع النبی(ص) وجبة، فإذا هو بجبرئیل(ع) فی سبعین ألفاً و میکائیل فی سبعین ألفا، فقال النبی(ص) ما أهبطکم إلی الأرض قالوا جئنا نزف فاطمة إلی علی بن أبی طالب(ع)، فکبر جبرئیل، و کبر میکائیل، و کبرت الملائکة، و کبر محمد(ص) فوقع التکبیر علی العرائس من تلک اللیلة.

سند روایت:

همان گونه که در مصادر و منابع مهم این روایت مشاهده می شود، اکثر کتب معتبر از شیعه و سنی (به خصوص شیعه)، این روایت را در کتب خود نقل نموده اند، و آن را امری مسلم و معتبر دانسته اند، و بلکه می توان ادعا کرد که مضمون این روایت امری است که مورد اتفاق علمای بزرگ ما نیز می باشد. بنابراین روایت مورد قبول می باشد.
73. من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 401، ح 4402؛ دلائل الامامه، ص23؛ أمالی شیخ طوسی، ص257؛ نوادر المعجزات، ص94، ح 14؛ مکارم الاخلاق، ص 208؛ الیقین، ص 124؛ شرح الازهار، ج 2، ص 202؛ المحتضر، ص 137؛ شرح احقاق الحق، ج 18، ص 176؛ وسائل الشیعه، ج20، ص92، ح 25116؛ و...و از کتب عامه: تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر(م571 ق)، ج 42، ص147.