بیان موضع خود در برابر نظام حاکم‏

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

متن خطبه :

ثم قالت ایها الناس اعلموا انی فاطمة، و ابی محمد(ص) اقول عوداً و بدأ ولا اقول ما اقول غلطاً، و لا افعل ما افعل شططاً.
«لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم»
فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابی دون نساءکم، و اخا ابن عمی دون رجالکم، و لنعم المعزی الیه‏9.
فبلغ بالرسالة صادعاً بالنذارة، مائلا عن مدرجة المشرکین ضارباً ثبجهم، آخذاً باکظام داعیاً الی سبیل ربه بالحکمة و الموعظة الحسنة، یکسر الاصنام و ینکت الهام، حتی انهزم الجمع و ولوا الدبر، حتی تفری اللیل عن صبحه، واسفر الحق عن محضه، و نطق زعیم الدین، و خرست شقاشق الشیاطین، و طاح و شیظ النفاق، و انحلت عقد الکفر و الشقاق و فهتم بکلمة الاخلاص فی نفر من البیض الخماص.
و کنتم علی شفاحفرة من النار، مذقة الشارب و نهزة الطامع، و قبسة العجلان، و موطی‏ء الاقدام، تشربون الطرق، و تقتاتون الورق، اذلة خاسئین، تخافون ان یتخطفکم الناس من حولکم.
فانقذ کم اللّه تبارک و تعالی بمحمد(ص) بعد اللتیا والتی، بعد ان منی ببهم الرجال، و ذؤبان العرب و مردة اهل الکتاب کلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه، اونجم قرن للشیطن، او فغرت فاغرة من المشرکین قذف اخاه فی لهواتها، فلا ینکفأ حتی یطأ صماخها باخمصه، و یخمد لهبها، بسیفه - مکدوداً فی ذات اللّه، مجتهداً فی امر اللّه قریباً من رسول اللّه، سیداً فی اولیاء اللّه، مشمراً ناصحاً، مجداً کادحاً و انتم فی رفاهیة من العیش، و ادعون فاکهون، آمنون تتربصون بنا الدوائر، و تتوکفون الاخبار و تنکصون عند النزال، و تفرون عند القتال».


ترجمه:
سپس فرمود: ای مردم!
بدانید من فاطمه ‏ام! و پدرم محمد است، که صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد.
آنچه می‏گویم آغاز و انجامش یکی است - و هرگز ضد و نقض در آن راه ندارد - و آنچه را می‏گویم غلط نمی گویم، و در اعمالم راه خطا نمی پویم.
پیامبری از میان شما برخاست، و به سوی شما آمد که از رنج های شما رنج می‏برد، و به هدایت شما علاقه وافر داشت و نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم بود.
هر گاه نسب او را بجوئید می‏ بینید او پدر من بوده است، نه پدر زنان شما! و برادر پسر عموی من بوده است، نه برادر مردان شما! و چه افتخار است این نسب، درود خدا بر او و خاندانش باد!
آری او آمد و رسالت خویش را به خوبی انجام داد، و مردم را به روشنی انذار کردند، از طریقه مشرکان روی بر تافت، و بر گردن هایشان کوبید، و گلویشان را فشرد - تا از شرک دست بردارند و در راه توحید گام بگذارند-.
او همواره با دلیل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت می‏کرد.
بتها را درهم می‏ شکست، و مغزهای متکبران را می ‏کوبید، تا جمع آن‏ها متلاشی شد، و تاریکی‏ های برطرف گشت، صبح فردا رسید، و حق آشکار شد، نماینده دین به سخن در آمد، و زمزمه‏ های شیاطین خاموش گشت.
افسر نفاق بر زمین افتاد، گره‏ های کفر و اختلاف گشوده شد، و شما زبان به کلمه اخلاص «لا اله الا اللّه» گشودید، در حالی که گروهی اندک و تهی دست بیش نبودید!
آری شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتید، و از کمی نفرات همچون جرعه‏ ای برای شخص تشنه، و یا لقمه ‏ای برای گرسنه، و یا شعله آتشی برای کسی که شتابان به دنبال آتش می‏رود، بودید، و زیر دست و پاها له می‏شد دید!
در آن ایام آب نوشیدنی شما متعفن و گندیده بود، و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید، و پیوسته از این می ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند!
اما خداوند تبارک و تعالی شما را به برکت محمد(ص) بعد از آنهمه ذلت و خواری و ناتوانی نجات بخشید، او با شجاعان درگیر شد، و با گرگ های عرب و سرکشان یهود و نصاری پنجه درافکند، ولی هر زمان آتش جنگ را برافروختند خدا آن را خاموش کرد.
و هر گاه شاخ شیطان نمایان می‏گشت و فتنه‏ های مشرکان دهان می‏گشود، پدرم برادرش علی(ع) را در کام آن‏ها می‏افکند، و آن‏ها را به وسیله او سرکوب می‏ نمود، و او هرگز از این مأموریت های خطرناک باز نمی گشت مگر زمانی که سرهای دشمنان را پای مال می‏کرد و بینی آن‏ها را بخاک می‏ مالید!
تفسیر:
در این بخش نیز حقایق بزرگی نهفته است:
1- من کیستم؟
او قبل از هر چیز خودش را به جمعیت معرفی می‏کند، و عذر و بهانه‏ ها را از آن‏ها می‏گیرد، تا کسی نگوید من بی خبر بودم و دختر پیامبر را نشناختم، و گرنه به یاریش برمی خاستم.
او مخصوصاً روی نسبتش به پیامبر(ص) تکیه می‏کند، و ارتباطش با امام علی(ع) را بازگو می‏ نماید، سپس تأکید می‏کند که آنچه را می‏گویم عین حقیقت است، سخنی را نسنجیده نمی گویم، و کلمه ‏ای را بی حساب بر زبان نمی آورم. درست بشنوید و ببینید چه می‏گویم و مسئولیت عظیم خود را در برابر حادثه دریابید!
2- دلسوزی فوق العاده‏
سپس علاقه رسول اللّه(ص) را به آن‏ها یادآور می‏شود که چگونه از رنج های آن‏ها رنج می‏برد، و چگونه در غم های آن‏ها شریک بود، مخصوصاً روی پنج وصف از اوصاف پیامبر که قرآن مجید در یک آیه روی آن تکیه کرده است، تکیه فرمود:
«پیامبری از دل جامعه و از میان توده مردم به سوی شما آمد، پیامبری دلسوز، و علاقمند به هدایت شما، و پیامبری پرمحبت، و مهربان».
اوصافی که همه اصحاب آن را در رسول اللّه(ص) دیده بودند و می‏ شناختند.
3- زحمات طاقت فرسای پیامبر.
سپس زحمات سنگین پیامبر(ص) را یادآور می‏شود که چگونه یک تنه برای ابلاغ آن رسالت بزرگ برخاست، و کمترین انحرافی در او راه یافت، و بینی گردنکشان را بر خاک مالید، و مغز متکبران را درهم کوبید، و سلاح او در برابر حق جویان و حق طلبان منطق و دلیل و موعظه و حکمت بود، و تا آنکه قدرت مشرکان را در هم شکست، و بتکده‏ ها فرو ریخت، و دشمنان خدا پراکنده شدند، ظلمت ها برطرف شد و سپیده دمید، خفاش ها فرار کردند، و گروهی توانستند آشکارا نغمه «لا اله الا اللّه» سر دهند و آوای توحید را در دیار کفر زمزمه کنند.
4- شما اینگونه بودید!
حضرت
فاطمه(س) به یاد آن‏ها می‏ آورد که آن روز شما گروه اندک با ایمان در میان طوفان سخت و وحشتناک گرفتار بودید، از یک سو وسوسه‏ های دوران شرک و بت پرستی، گاه و بیگاه به سراغتان می‏ آمد و شما را به لب پرتگاه آتش دوزخ می‏کشید، و از سوی دیگر دشمنان نیرومند و بیرحم از هر طرف شما را احاطه کرده بودند، به گونه ای که با یک چشم برهم زدن ممکن بود شما را زیر دست و پای خود له کنند و آنچنان در فشار بودید که جز آب ناگوار و غذای نامناسب و خشن چیزی نصیبتان نمی شد، و پیوسته از آینده خود بیمناک بودید.
اما خدا اراده کرده بود دندان این گرگان خونخوار را بشکند، و سرهای این افعی ها را به سنگ بکوبد، و این گروه مستضعف و اندک را بر آن‏ها مسلط کند و چنین کرد.
چیزی نگذشت که آتش فتنه‏ ها خاموش گشت، و طوفان ها فرو نشست، اهریمنان فرار کردند، و راهزنان و دزدان که از تاریکی‏ های شب ظلمانی جاهلیت استفاده می‏کردند با طلوع آفتاب عالم تاب اسلام در بیغوله ‏ها پنهان شدند.
آری فاطمه(س) این لحظات حساس را که هر روزش همچون یک قرن بر دوش مؤمنان سنگینی می‏کرده به یاد آن‏ها می‏آورد، تا نعمت های عظیم خدا را به دست فراموشی نسپارند، و مواهب الهی را ناسپاسی نکنند، و در تداوم این خط الهی و رسالت عظیم بکوشند و تسلیم جوسازی ها نشوند.
5- خدمات امام علی(ع):
دختر پیامبر(ص) در این میان خدمات بزرگ حضرت علی(ع) را یاد آور می‏شود، که چگونه پیامبر(ص) در حوادث خطرناک، او را به مقابله می‏ فرستاد، و او با ایثارگری فوق العاده و جانبازی و فداکاری تمام، به مقابله بر می‏خواست، در کام فتنه‏ ها فرو می‏رفت و آن را خاموش می‏کرد و پیروزمند باز می ‏گشت، سرهای سرکشان را با شمشیر خود فرو می ‏افکند و دماغ طاغوت ها را به خاک می ‏مالید، و همه جا یار و یاور پیامبر(ص) و حامی و پشتیبان او بود.
آری چنین کسی می‏تواند تداوم بخش خط این انقلاب بزرگ و مانع انحراف آن باشد