اثبات غصب خلافت با طعن معاویه به مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اين بخش از تاريخ اسلام را می توان تلخ ترین و تاریک ترین دوران پس از ظهور اسلام قلمداد نمود ؛ زيرا هرگز تصور نمى رفت كه شخصيتى مانند حضرت اميرمؤمنان على (علیه السلام) را با وضعی به مسجد ببرند كه چهل سال بعد ، معاويه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل كند.
(معاويه) در نامۀ خود به اميرالمؤمنين (علیه السلام) پس از يادآورى مقاومت امام (علیه السلام) در برابر دستگاه خلافت چنين مى نويسد: « ... از بیعت با آن ها سر باز زدی تا این که به زور مجبور به بیعت شدی وچون شتری که مهار به بینی اش کشیده باشند ، کشان کشان برای بیعت برده شدی ... تا آنجا كه دستگاه خلافت تو را مهار كرده و همچون شتر سركش براى بيعت به طرف مسجد كشاندند. » (1)
اميرمؤمنان (علیه السلام) در پاسخ نامۀ معاويه، تلويحاً، اصل موضوع را مى پذيرد و آن را نشانۀ مظلوميت خود دانسته، مى گويد: گفتى كه من به سان شتر سركش براى بيعت سوق داده شدم . به خدا سوگند ، خواستى از من انتقاد كنى ولى در واقع مرا ستودى و خواستى رسوايم كنى اما خود را رسوا كردى. هرگز بر مسلمانى ايراد نيست كه مظلوم واقع شود. (2)
مسعودی هم در این باره چنین می نویسد: «فوجهوا الی منزله فهجموا علیه و احرقوا بابه واستخرجوه منه کرهاً.» پس قصد خانه علی (علیه السلام) كردند و بر او هجوم آوردند و در خانه اش را آتش زدند و او را به زور از خانه بيرون آوردند.(3)
**************************
1- ابن أبی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 15، ص186
2- نهج البلاغه ، نامۀ 28.
3- مسعودی اثبات الوصيه ، ص 117 و 155