حيات طيبه در قرآن

(زمان خواندن: 17 - 34 دقیقه)

 مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ [1]
امروزه مطالعه و پژوهش در بخش معارف قرآني از اهميتي فراوان برخوردار است و آنچه كه در اين راستا بر اهميت مطلب مي افزايد آن است كه معارف قرآن از خود قرآن بررسي شود؛ به ديگر سخن با كمك آيات قرآن، نظر خود قرآن درباره مطلبي خاص مورد كنكاش قرار گيرد و نوعي تفسير قرآن به قرآن در مورد مطلبي خاص ارائه گردد، يعني همان كاري كه برخي مفسران از آغاز حيات اسلام به آن روي آورده اند [2] ولي اعمال و تبيين روش « تفسير قرآن به قرآن » در عصر حاضر به صورتي نوين متداول گشته است [3] كه نمونه كامل و بارز آن را مي توان تفسير الميزان علامه طباطبايي دانست.


آنچه در اين مقاله مورد بررسي قرار گرفته است، بررسي قرآنيِ « حيات طيبه » مي باشد؛ يعني تبيين و آشكار نمودن معناي « حيات طيبه » با كمك گرفتن از خود قرآن كريم كه در بيشتر موارد براي توضيح مقصود بيش از هر چيز از آيات قرآن استفاده شده است و البته در اين راستا روايات ائمه اطهار عليهم السلام، لغت و ادبيات عرب، قراين عقلي، داده هاي علمي و هرچيزي كه امكان كمك گرفتن از آن بوده است (به فراخور دانش و آگاهي خود)، ناديده گرفته نشده است.
بايد اين نكته را خاطر نشان كرد كه نيازهاي انسان دوگونه است: نيازهايي كه در طول تاريخ هيچ نوع تغييري نداشته اند و دسته ديگر نيازهايي هستند كه به تناسب مكان و زماني كه در آن قرار مي گيرند، ايجاد مي شوند و بي شك در محيط هاي گوناگون متفاوت است، براي پاسخگويي به نيازهاي دسته اول آيات قرآن خود بهترين مبين هستند و نياز به فعاليت خاص علمي براي پاسخ يابي به آنها نيست و از ظواهر قرآن مي توان بسياري از اين نيازها را پاسخ داد. به عنوان نمونه حس فطري نياز به پرستش كه در طول تاريخ براي انسان مطرح بوده است؛ در قرآن بارها و بارها به آن اشاره شده است.
بررسي نيازهاي متغير و تطبيق محيط هاي گوناگون با آيات قرآن، در مرحله اول محتاج به تبيين و تشريح صحيح آيات قرآن و اعمال اين مطالب بر زندگي روزمره، در مرحله بعدي است (البته با توجه به شرايط خاص اين اعمال يا تطبيق كه در جاي خود بايد بحث شود).
با توجه به آنچه ذكر شد، اين نوشتار فقط پاسخ به نيازهاي دسته اول را بر عهده دارد و راه را براي بررسي نيازهاي دسته دوم باز كرده است؛ چراكه مساله را به صورت علمي مورد كنكاش قرار داده است و « تطبيق » را به مجال ديگري واگذار كرده است كه خود نيازمند نوشتن مقاله و چه بسا كتبي ديگر است.
قرآن به منظور هدايت همگان تنزل يافته است، همه انسان هايي كه در پهنه زمين و گستره زمان به سر مي برند، از نور رهنمود آن برخوردار خواهند شد و در فهم معارف قرآن، نه فرهنگ خاصي معتبر است كه بدون آن، نيل به اسرار قرآن ميسور نباشد و نه تمدن مخصوصي مانع است كه با وجود آن، بهره مندي از الطاف ميسر نگردد، نه عربيت شرط راهيابي به حقايق قرآن است و نه عجميت مانع رسيدن به ذخاير معرفتي آن، قرآن نذير عالمين و هادي همه انسان هاست، از اين رو زبان آن نيز آشناي فطرت همگان است. [4]
از آنجايي كه انتقال مفاهيم بدون استفاده از الفاظ ميسر نيست، لذا لازم است به طور مختصر به بررسي واژگاني كه اهميتي ويژه براي تحقيق دارند بپردازيم تا فرايند انتقال پيام ناكام نماند و منظور اصلي نويسنده به طور كامل به مخاطب منتقل گردد.
قرآن
قرآن كتابي است نازل شده به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم [5] كه به آن فرقان [6] ، ذكر [7] ، تنزيل [8] و كتاب [9] نيز گفته مي شود؛ مجموع كلمات و آيات نازل شده بر پيامبر اسلام است كه پيش از هجرت و پس از آن در مناسبت هاي مختلف و پيشامدهاي گوناگون به طور پراكنده نازل شده است، سپس گردآوري شده و به صورت مجموعه كتاب درآمده است [10] و اين كلمات و عبارات از هر جهت اعجاز آميز بوده و بياني است كه از طريق وحي نازل گرديده و در مصاحف و دفاتر گردآمده و به تواتر به ما رسيده و قرآن موجود همان كلام الهي است كه مردم مأمور به قرائت و عمل به مضامين آن مي باشند و هيچ گونه دستبرد و تحريف و زيادت و كاستي در آن راه نيافته است [11] . كتابي است كه بياني براي مردم و رهنمود و اندرزي براي پرهيزكاران [12] ، بينش بخش و رحمت براي قومي كه يقين دارند [13] ، حقيقتي يقيني [14] كه در حقانيت آن هيچ ترديدي نيست [15] و هيچ باطلي در آن راه ندارد [16] و به آييني راهبري مي كند كه پايدارتر است [17] و اگر همه موجودات گرد هم آيند تا نظيرش را بياورند مانند آن را نخواهند آورد [18] و ما مي خواهيم بدانيم مجموعه اي با اين توصيفات در مورد « حيات طيبه » چه نظري دارد.
2 .حيات
حيات يكي از مخلوقات خداوند [19] كه داراي دو معني است: يكي « حيات » در برابر مرگ و ديگري « حياء » نقطه مقابل وقاحت و بي شرمي ولي بعضي از محققان هر دو را به يك ريشه بازگردانده اند و گفته اند حياء و استحياء نيز نوعي طلب حيات و سلامت است در برابر وقاحت و بي شرمي كه نوعي از دست دادن زندگي و سلامت محسوب مي شود [20] . حيات در قرآن كريم در چندين معني متفاوت به كار رفته است [21] : 

زندگي نباتي گياهان و حيوانات
أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا [22]
وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا [23]
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ [24]
وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا [25]
وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مَاء فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا [26] 

زندگي حيواني
رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِـي الْمَوْتَى [27]
إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَى [28]
إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِـي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِـي وَأُمِيتُ [29]
قَالَ أَنَّىَ يُحْيِـي هَـَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا [3 0]

حيات فكري و عقلاني
أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ [31]
2-4- زندگي جاويدان در جهان ديگر
يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي [32]
وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ [33]

نجات از مرگ
وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا [34]

حيات واقعي كه فقط در مورد ذات باريتعالي به كار مي رود:
اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ [35]
وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ [36]
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ [37]
هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ [38]

همانطور كه در تقسيم بندي فوق مشاهده مي شود حيات معني گسترده اي دارد كه از همه بالاتر در مورد خداوند به كار مي رود؛ زيرا حيات حقيقي و ازلي و ابدي و ثابت و پايدار كه هيچ گونه مرگ و حياتي در آن نيست فقط حيات خداوند است. حيات در مورد خداوند با آنچه در مورد انسان و حيوان گفته مي شود متفاوت است، حيات او حيات حقيقي است؛ زيرا عين ذات اوست، نه عارضي است و نه موقت. حيات در او به معناي علم و قدرت است؛ چراكه نشانه اصلي حيات اين دو است. او نه تنها قائم به ذات خويش است كه قيام موجودات ديگر و ربوبيت و تدبير آنها در تمام امور به اوست، كوتاه سخن اينكه حيات او هيچ شباهتي به حيات ساير موجودات زنده ندارد، حيات او «ذاتي»، «ازلي»، «ابدي»، «تغيير ناپذير» و «خالي از هرگونه نقص و محدوديت» است، حيات او بيانگر احاطه علمي او به هرچيز و توانايي او به هر كار است [39] .
تقسيم بندي ديگري نيز از حيات به اعتبار دنيا و آخرت صورت مي گيرد [40] كه قسم اول « حيات دنيوي » و قسم دوم « حيات اخروي » نام مي گيرد و در برخي از آيات از اين نوع تقسيم بندي استفاده شده است:

فَأَمَّا مَن طَغَى وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا [41]
أُولَـئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآَخِرَةِ [42]
وَفَرِحُواْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ [43]
إَنَّ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا [44]
بررسي معناي حيات را با تذكر نكات زير به پايان مي بريم:
1. هدفِ خلقتِ «حيات» در آيات قرآن كريم، آزمايش انسان معرفي شده است: « الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا » [45] .
2. مسأله حيات و زندگي موجودات زنده اعم از گياهي و حيواني، از پيچيده ترين مسائلي است كه هنوز علم و دانش بشر نتوانسته است پرده از روي اسرار آن بردارد و به مخفيگاه آن گام بگذارد كه چگونه عناصر طبيعي و مواد آلي با يك جهش عظيم تبديل به يك موجود زنده مي شود. ممكن است يك روز بشر بتواند با استفاده از تركيبات مختلف طبيعي در شرايط بسيار پيچيده اي موجود زنده اي به صورت مونتاژكردنِ اجزاي يك ماشين كه از پيش ساخته شده است، بسازد ولي نه عجز و ناتواني امروز بشر و نه توانايي احتمالي او در آينده بر اين كار، هيچيك نمي تواند از اهميت موضوع حيات و حكايت نظام پيچيده آن از يك مبدأ عالم و قادر بكاهد [46] .
3. مسأله حيات به اندازه اي با اهميت است كه انبياي بزرگي چون حضرت موسي و ابراهيم عليهماالسلام در برابر فرعون و نمرود به آن استدلال كرده اند:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِـي وَيُمِيتُ [47]
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى [48]
در آيات فوق مورد اول مربوط به استدلال حضرت ابراهيم عليه السلام در برابر نمرود است و آيه دوم مربوط به حضرت موسي عليه السلام است كه در اين آيه اگرچه واژه «حيات» در آن به كار نرفته است ولي اشاره به آفرينش انواع رستني ها از دل خاك به كمك باران دارد. آيه زير را نيز در زمره اين آيات مي توان قرار داد كه در آن به توحيد استدلال شده و خطاب به مسلمانان است:
كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ [49]

3. طيبه
طيبه به معني پاك، حلال و امثال آن است [50] و از آنجايي كه در قرآن به همراه « حلال » آمده است ( يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً ) [51] ، آن را به پاكيزه تفسير كرده اند و گفته اند: « طيب » به چيزهاي پاكيزه گفته مي شود كه موافق طبع سالم انساني است، نقطه مقابل خبيث كه طبع آدمي از آن تنفر دارد [52] و نيز آورده اند كه كلمه « طيب » در مقابل كلمه « خبيث » معناي ملايمت با نفس و طبع هرچيزي را مي دهد، مثل «كلمه طيب» كه به معناي آن سخني است كه گوش از شنيدنش خوش آيد و «عطر طيب» كه به معناي آن عطري است كه شامه آدمي از بوي آن خوشش آيد و «مكان طيب» يعني آن محلي كه با حال كسي كه مي خواهد در آن محل جا بگيرد سازگار باشد [53] .
در آيات زير به تضاد و تقابل «خبيث» با «طيب» اشاره شده است:
قُل لاَّ يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ [54]
لِيَمِيزَ اللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ [5 5]
وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ [56]
در قرآن كريم «الطيب» و «الطيبة» براي توصيف موارد زير به كار رفته اند:
1. مسكن ؛ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ [57]
2. خاك؛ فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ [58]
3. خوردني ها ؛ يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الأَرْضِ حَلاَلاً طَيِّباً [59] .
4. شهر؛ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ [60]
(به شهر مدينه النبي نيز در برخي از روايات اطلاق « طيبه » شده است [61] ).
5. باد؛ هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ [62]
6. غنيمت؛ فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلاً طَيِّبًا [63]
7. سخن و كلام؛ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ [64]
8. درخت وشجره؛ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء [65]
9. ذريه و فرزندان ؛ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً [66]
10. زنان و مردان؛ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ [67]
11. تحيت پروردگار؛ فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً [68]
12. حيات و زندگي؛ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً [69]
هر يك از اين موارد با معناي لغوي «طيب» سازگار است.

4. حيات طيبه
در بررسي واژه حيات متوجه شديم كه حيات هم در مورد دنيا اطلاق مي شود و هم در مورد آخرت ( الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ [70] و ...) و واژه طيب نيز هم در موارد دنيوي به كار رفته است ( فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ [71] و...) و هم در موارد مربوط به آخرت ( وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ [72] و...) پس در اطلاق جداگانه واژه هاي «طيب» و «حيات» هيچ نوع محدوديتي نسبت به مسائل دنيوي و اخروي وجود ندارد.
اگر بار ديگر به آيه 97 سوره نحل نظري بيفكنيم متوجه خواهيم شد كه شرايط رسيدن به حيات طيبه دو چيز است:
1. انجام عمل صالح
2. با ايمان بودن
لذا در اينجا به بررسي ساير مواردي مي پردازيم كه در قرآن كريم ايمان و عمل صالح توامان ذكر شده اند تا طبق وعده اي كه داده ايم از قرآن، مفاهيم مورد نظر را استخراج كنيم.
به مومناني كه عمل صالح انجام دهند وعده هاي زير داده شده است:

1. بهشت
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ [73]
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ [74]

2. اجر و پاداش
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى [75]
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ [76]

3. استجابت دعا
وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ [77]

4. مغفرت پروردگار
لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ [78]

5. پوشاندن سيئات
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ [79]
وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ [80]

6. داخل شدن در جمع صالحان
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ [81]

7. هدايت پروردگار
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ [82]

8. درجات والا
وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى [83]

9. حركت از ظلمت به سمت نور
رَّسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ [84]

10. رحمت پروردگار
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ [85]

11. عاقبت نيكو
الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ [86]

12. جانشين روي زمين
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا [87]

13. قرار دادن محبت در دلها
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا [88]
ذكر اين نكته نيز لازم است كه در قرآن در برخي موارد به توصيف افراد مؤمن پرداخته كه اعمال صالح انجام مي دهند، در جايي آنها « اصحاب بهشت » معرفي شده اند ( وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ) [89] وگاهي از جمله « رستگاران » ( فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ ) [90] و در جايي ديگر « بهترين آفريدگان » ( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ) [91] معرفي شده اند.
آيه( مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ) [92] از لحاظ مفهوم با آيه 24 سوره انفال مشابهت هايي دارد كه در يافتن مفهوم حيات طيبه كمك خواهد كرد، آيه مزبور چنين است:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ »
آيه فوق با صراحت مي گويد كه دعوت اسلام، دعوت به سوي حيات و زندگي است؛ حيات معنوي، حيات مادي، حيات فرهنگي، حيات اقتصادي، حيات سياسي به معناي واقعي، حيات اخلاقي و اجتماعي و بالا خره حيات و زندگي در تمام زمينه ها. اين تعبير كوتاهترين و جامعترين، تعبيري است كه درباره اسلام و آيين حق آمده، اگر كسي بپرسد اسلام هدفش چيست؟ و چه چيز مي تواند به ما بدهد؟ در يك جمله كوتاه مي گوييم هدفش حيات در تمام زمينه هاست و اين را به ما مي بخشد [93] ؛ جالب اينجاست كه در قرآن ميان دعوت به سوي پروردگار و عمل صالح رابطه برقرار شده است آنجا كه مي فرمايد: « وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ » [94] .
مفسران در باره معاني حيات طيبه نظرات مختلفي ارائه كرده اند:

1- قناعت
ـ جاء في تفسير قوله تعالي: « فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً » قال نعطيه القناعة [95] .

2- سعادت
ـ ... قال الاخرون: الحياة الطيبة السعادة [96] .

3- رزق حلال
ـ عن ابن عباس في قوله «[ مَنْ ] عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً » قال الرزق الطيب [97] .

4- بهشت
ـ و ثالثها: انها الجنة، عن قتادة ، ومجاهد ، وابن زيد . قال الحسن : لا يطيب لأحد حياة إلا في الجنة . وقال ابن زيد : ألا ترى ... ( يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي [98] ) [99] .

5- رزق روزانه
ـ رابعها: إنها رزق يوم بيوم [100]

6- حيات طيب در قبر
ـ خامسها : إنها حياة طيبة في القبر [101]

7- توفيق به اطاعت پروردگار
ـ الثالث - توفيقه إلى الطاعات فإنها تؤديه إلى رضوان الله [102]

9- شيريني اطاعت پروردگار
ـ وقال أبو بكر الوراق : هي حلاوة الطاعة [103]

10- شناخت پروردگار
ـ قال جعفر الصادق [عليه السلام] : هي المعرفة بالله [104]

11- استغناء از خلق و نياز به پروردگار
ـ قيل : الاستغناء عن الخلق والافتقار إلى الحق [105] .
آنها كه آيه فوق را تنها به « جهاد » يا « ايمان » يا « قرآن » يا « بهشت » تفسير كرده اند و اين امور را به عنوان تنها عامل حيات در آيه فوق معرفي كرده اند؛ در حقيقت مفهوم آيه را محدود ساخته اند؛ زيرا مفهوم آيه همه اينها را در بر مي گيرد و بالاتر از آنها هر فكر، هر برنامه و هر دستوري كه شكلي از اشكال حيات انساني را بيافريند، در آيه فوق مندرج است [106] .
با توجه به نتايجي كه از انجام عمل صالح نصيب مومنان مي شود، مي توان نتيجه گرفت كه حيات طيبه مي تواند هريك از موارد زير باشد (اگر چه نظر قطعي نمي توان در اين زمينه داد): بهشت، پاداش، استجابت دعا، مغفرت پروردگار، پوشاندن سيئات، داخل شدن در جمع صالحان، هدايت، درجات والا، حركت از ظلمت به نور، رحمت پروردگار، عدم خوف، عاقبت نيكو، جانشيني در روي زمين و قرار دادن محبت در دلها.
پس مفهوم حيات طيبه آنچنان وسيع و گسترده است كه همه اينها و غير اينها را در برمي گيرد. زندگي پاكيزه از هر نظر، پاكيزه از آلودگي ها، ظلم ها و خيانت ها، عداوت ها و دشمني ها، اسارت ها و ذلت ها و انواع نگراني ها و هرگونه چيزي كه آب زلال زندگي را در كام انسان ناگوار مي سازد [107] .
ايمان كه يك نوع درك وديد باطني است، يك نوع علم و آگاهي توام با عقيده قلبي و جنبش و حركت است، يك نوع باور است كه در اعماق جان انسان نفوذ مي كند و سرچشمه فعاليت هاي سازنده مي شود، [108] اگر توأم با عمل صالح شود «حيات طيبه» را به بار مي نشاند. يعني تحقق جامعه اي ترين با آرامش، امنيت، رفاه، صلح، محبت، دوستي، تعادل و مفاهيم سازنده انساني خواهد بود و از نابساماني ها و درد و رنج هايي كه بر اثر استكبار و ظلم و طغيان و هواپرستي و انحصار طلبي به وجود مي آيد و آسمان زندگي را تيره و تار مي سازد در امان است [109] .
در اينجا سوالي مطرح مي شود و آن اين است كه زندگاني معصومين عليهم السلام سرشار از ايمان و عمل صالح بوده است، با اين حال آن بزرگواران در زندگي دنيوي تحت شديدترين شكنجه ها بوده اند، اين مساله با مفهوم حيات طيبه چگونه سازگار است؟
اين سوال بيان مي كند كه نظر افرادي كه با توجه به ادامه آيه كه در آن سخن از جزاي احسن الهي به ميان آمده است ( وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ [110] ) استفاده كرده اند كه حيات طيبه مربوط به دنياست و جزاي احسن مربوط به آخرت [111] ، درست نخواهد بود و يا حداقل كافي نخواهد بود؛ پس حيات طيبه مي تواند هم حيات اخروي باشد و هم حيات دنيوي و ظهور و بروز مرتبه اي از آن براي مومني كه عمل صالح انجام مي دهدواقعيتي است غير قابل انكار، و اين تفسيري است كه علامه طباطبايي در تفسير «حيات» آورده است، وي در اين زمينه مي نويسد: «حيات» به معناي جان انداختن در چيز و افاضه حيات به آن است، پس اين جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اينكه خداي تعالي مومني كه عمل صالح كند به حيات جديدي غير از آن حياتي كه به ديگران نيز داده، زنده مي كند و مقصود اين نيست كه حياتش تغيير مي كند؛ مثلا حيات خبيث او را مبدل به حيات طيبي مي كند كه اصل حيات حيات عمومي باشد و صفتش را تغيير دهد؛ زيرا اگر مقصود اين بود كافي بود بفرمايد: «ما حيات او را طيب مي كنيم»، ولي اينطور نفرمود؛ بلكه فرمود: «ما او را به حياتي طيب زنده مي سازيم» [112] .
علامه در جاي ديگر نوشته است: [حيات طيبه] حياتي است واقعي و جديد كه خداوند آن را به كساني كه سزاوارند افاضه مي فرمايد و اين حيات جديد و اختصاصي جداي از زندگي سابق كه همه در آن مشتركند نيست؛ در عين اينكه غير آن است، همان است، تنها اختلاف به مراتب است نه به عدد، پس كسي كه داراي آنچنان زندگي است دو جور زندگي ندارد؛ بلكه زندگي اش قوي تر و روشن تر و واجد آثار بيشتر است [113] .
بررسي معناي لغوي «حيات» و «طيبه» و موارد كاربرد آن در قرآن كه قبلا به آنها اشاره شد به ما در اين مرحله كمك نموده و ما را به نتايج زير رهنمون خواهد كرد:
1. منظور از « حيات » در « حيات طيبه » زندگي نباتي و حيواني و نجات از مرگ، به طور قطع نيست.
2. « حيات » مي تواند حيات فكري و عقلاني يا زندگي جاويدان در سراي ديگر باشد ولي محدود به اين نوع از حيات نيست. در برخي از روايات به اين نوع از زندگي اشاره شده است، به عنوان نمونه از جمله مستحبات روز عرفه خواندن دعاي زير است كه در آن اشاره به حيات طيبه در جهان آخرت شده است : اللهم اجعلني ممن رضيت عمله و اطلت عمره و احييته بعد الموت حياه طيبه [114] . (هرچند آنچه در اين روايت ذكر شده است با معناي سوم حيات نيز مطابقت دارد كه در مورد سوم آن معنا را مورد كنكاش قرار مي دهيم).
3. مرتبه والايي از حيات مي تواند مورد نظر باشد و آن حيات واقعي است كه فقط در مورد ذات باريتعالي به كار مي رود « اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ [115] ». اگر اين معنا در مورد انسان تحقق يابد « محو شدن كامل در ذات باريتعالي » را معنا مي دهد، اين حيات كاملي است كه بعد از آن خسران و نابودي معنا ندارد و كسي كه به آن برسد، گذر زمان و مكان در وي تاثير نخواهد كرد و اينجاست كه مي توان گفت ائمه اطهار عليهم السلام به اين حيات طيبه رسيده اند و محو در ذات باريتعالي شده اند به طوري كه گذشت سال ها بلكه قرن ها از زنده بودن نام و ياد آنها نخواهد كاست. آيا زنده بودن نام و ياد امام حسين عليه السلام را جز اين تفسير مي كنيد؟ آيا زنده بودن نام و ياد ائمه اطهار عليهم السلام و آنهايي كه صادقانه در راه خدا به شهادت رسيدند و آيا اينكه بعد از گذشت چهارده قرن هنوز نام بلال حبشي، صهيب رومي، ابوذر غفاري، سلمان فارسي، اويس قرني، مالك اشتر، ابوالفضل العباس، زينب كبري و ... بر تارك تاريخ مي درخشند جز با محو شدن در ذات باريتعالي معنا مي يابد؟
آياتي در قرآن كريم وجود دارد كه اين تفسير را تأييد مي كند:
وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ [116] .
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ [117] .
اين آيات در واقع مصداقي از عمل صالح را كه جهاد در راه خداند است برشمرده و مي گويد مومنانِ شهيد شده در راه خداوند به يك زندگاني در نزد خداوند واصل شده اند.
با در نظرگرفتن اين معني براي حيات طيبه، برخي از مصاديق آن كه در برخي از روايات به آنها اشاره شده است هركدام مراتب پايين تر اين حيات الهي است و يا هريك بطني از بطون قرآن را ارائه مي دهد كه در برخي از روايات بطون معانيِ قرآن تا هفتاد بطن شمرده شده اند [118] .
نتيجه اينكه منظور از « حيات طيبه » در قرآن « محو شدن در ذات باريتعالي » است كه به هر فرد مومن به تناسب ايمان و عمل صالحي كه انجام مي دهد مرتبه اي از آن اعطا مي شود و مفهوم آيه شريفه « مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ » چنين است:
هر فرد باايماني - اعم از مرد يا زن - كه عمل صالحي انجام دهد، خداوند او را به حيات طيبي زنده مي كند و او را محو در ذات خود مي نمايد و علاوه بر اين، بهترين پاداش ها را به خاطر اعمالشان به آنها عطا مي فرمايد.
اللهم اجعل محياي محيا محمد و آل محمد و مماتي ممات محمد و آل محمد و الحمدلله رب العالمين
________________________________________
[1] - نحل:97.
[2] - ر.ك. رجبي، محمود، روش شناسي تفسير قرآن ، صص263- 267.
[3] - عميد زنجاني، عباسعلي، مباني و روشهاي تفسير قرآن ، ص361.
[4] - جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن ، ص 353.
[5] - كتاب انزلناه اليك؛ ابراهيم:1. و اوحي الي هذا القرآن؛ انعام:19.
[6] - تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده؛ فرقان:1
[7] - انا نحن نزلنا الذكر؛حجر:9. و انزلنا اليك الذكر؛ نحل:44.
[8] - و انه لتنزيل رب العالمين؛ شعراء:192
[9] - و اذكر في الكتاب...؛ مريم:16،41،54،56.
[10] - معرفت، محمدهادي، تاريخ قرآن ، ص31.
[11] - حجتي، محمدباقر، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم ، ص27.
[12] - هذا بيان للناس و هدي و موعظه للمتقين؛ آل عمران:138.
[13] -هذا بصائر للناس و هدي و رحمه لقوم يوقنون؛جاثيه:20.
[14] - و انه لحق اليقين؛ حاقه:51.
[15] - ذلك الكتاب لا ريب فيه؛ بقره:2.
[16] - لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه؛ فصلت:42
[17] - ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم؛ اسراء:9.
[18] - لئن اجتمعت الانس و الجن أن يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا؛ اسراء:88.
[19] - الذي خلق الموت و الحياه؛ ملك:2.
[20] - مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، پيام قرآن ، ج4، ص200.
[21] - همو، تفسير نمونه ، ج7، ص127 و128 و راغب اصفهاني, حسين بن محمد (قرن4ق)، مفردات الفاظ القرآن ، ص 268 و 269.
[22] - حديد: 17.
[23] - ق: 11.
[24] - انبياء: 30.
[25] - روم: 19
[26] - روم: 24.
[27] - بقره: 260.
[28] - فصلت: 39.
[29] - بقره: 258
[30] - بقره: 259
[31] - انعام: 122.
[32] - فجر: 24.
[33] - عنكبوت: 64.
[34] - مائده: 32.
[35] - بقره: 255- آل عمران:2.
[36] - طه: 111
[37] - فرقان:58.
[38] - غافر:65.
[39] - مكارم شيرازي، ناصر و همكاران ، پيام قرآن ، ج4، ص202.
[40] - راغب اصفهاني, حسين بن محمد (قرن4ق)، مفردات الفاظ القرآن ، ص299.
[41] - نازعات: 38 و37.
[42] - بقره:86.
[43] - رعد:26.
[44] - يونس:7.
[45] - ملك:2.
[46] - مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه ، ج5، ص356، و نيز ج18،ص372، و ج1، ص160.
[47] - بقره:258.
[48] - طه:.53
[49] - بقره:28.
[50] - راغب اصفهاني, حسين بن محمد (قرن4ق)، مفردات الفاظ القرآن ، ص527. و طبرسي، فضل بن حسن (468؟-548ق)، مجمع البيان ، ج1، ص503.
[51] - بقره: 168.
[52] - مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه ، ج1، ص569.
[53] - طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان ، ج1، ص 631.
[54] - مائده:100.
[55] - انفال:37.
[56] - نساء:2.
[57] - توبه: 72 و صف:12.
[58] - نساء: 43 و مائده:6.
[59] - بقره:168.
[60] - سبأ:15.
[61] - انصاري, مرتضي بن محمدامين (1214-1281ق)؛ الرسائل ، ج4، ص60.
[62] - يونس: 22.
[63] - انفال: 69.
[64] - فاطر: 10.
[65] - ابراهيم:24.
[66] - آل عمران:38.
[67] - نور:26.
[68] - نور:61.
[69] - نحل:97.
[70] - ابراهيم:3.
[71] - نساء:43.
[72] - توبه:72.
[73] - عنكبوت: 58.
[74] - لقمان: 8.
[75] - كهف: 88.
[76] - بقره: 62.
[77] - شوري: 26.
[78] - سبا: 4
[79] - عنكبوت: 7.
[80] - تغابن: 9.
[81] - عنكبوت: 9.
[82] - يونس: 9.
[83] - طه: 75.
[84] - طلاق:11.
[85] - جاثيه: 30.
[86] - رعد: 29.
[87] - نور: 55.
[88] - مريم: 96.
[89] - بقره: 82.
[90] - قصص: 67.
[91] - بينه: 7.
[92] - نحل: 97.
[93] - مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه ، ج7، ص127.
[94] - فصلت:33.
[95] - ديلمي، حسن بن محمد (قرن8ق)، ارشاد القلوب ، ج1، ص118 و ر.ك. طوسي,محمد بن حسن (385-460ق) ، الامالي ، ص275؛ قمي, علي بن ابراهيم (قرن3ق)؛ تفسير القمي ، ج1، ص389 ؛ نهج البلاغه ، حكمت 229 ؛ مجلسي، محمدباقر بن محمد تقي (1037-1111ق)، بحارالانوار ، ج68، ص145؛ ابن ابي الحديد, عبد الحميد بن هبة الله (586-655ق)، شرح نهج البلاغه ، ج3، ص159 و ج11، ص198 وج19، ص55 و نيز فيض كاشاني, محمد بن شاه مرتضي (1006-1091ق)، تفسير الأصفي ، ج1، ص662؛ ورام, مسعود بن ابي فراس بن حمدان (م605ق)، نزهة النواظر ، ج2، ص170؛ قرطبي، محمد بن احمد(م671ق)، الجامع لاحكام القرآن ، ج10، ص 174؛ طبري، محمد بن جرير (224؟-310ق)، جامع البيان ، ج14، ص224، همچنين ر.ك. طبرسي، فضل بن حسن (468؟-548ق)، مجمع البيان ، ج6، ص227.
[96] - طبري، محمد بن جرير(224؟-310ق)، جامع البيان ، ج14، ص 224 و ر.ك. قرطبي محمد بن احمد(م671ق)، الجامع لاحكام القرآن ، ج10، ص174.
[97] - سفيان بن سعيد(م161ق)، تفسير سفيان الثوري ، ص166 و ر.ك. طبري، محمد بن جرير(224؟-310ق)، جامع البيان ، ج14، ص224؛ قرطبي محمد بن احمد(م671ق)، الجامع لاحكام القرآن ،ج10، ص174؛ طبرسي، فضل بن حسن (468؟-548ق)، مجمع البيان ، ج6، ص227.
[98] - فجر:24
[99] - طبرسي، فضل بن حسن (468؟-548ق)، مجمع البيان ، ج6، ص227 و ر.ك. قرطبي محمد بن احمد(م671ق)، الجامع لاحكام القرآن ،ج10، ص174؛ طبري، محمد بن جرير(224؟-310ق)، جامع البيان ، ج14، ص224.
[100] - طبرسي، فضل بن حسن (468؟-548ق)، مجمع البيان ، ج6، ص227
[101] - پيشين.
[102] - قرطبي محمد بن احمد(م671ق)، الجامع لاحكام القرآن ،ج10، ص174.
[103] - پيشين .
[104] - قرطبي محمد بن احمد(م671ق)، الجامع لاحكام القرآن ، ج10، ص174
[105] - پيشين .
[106] - مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه ، ج7، ص128.
[107] - پيشين ، ج11،ص394.
[108] - پيشين ، ج 18، ص232.
[109] - مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه ، ج 11، ص390-389.
[110] - نحل:97.
[111]- مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه ، ج11،ص394.
[112] - طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان ، ج12، ص491.
[113]- پيشين، ص493.
[114] - طوسي,محمد بن حسن (385-460ق)، تهذيب الاحكام ، ج5، ص183.
[115] - بقره:255 و آل عمران:2.
[116] - بقره:154.
[117] - آل عمران:169.
[118] - ر.ك. جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن ، ص373.

دیدگاه‌ها   

0 #3 استفادهموسب 1395-11-11 22:46
من از این مقاله استفاده کردم راضی باشید
نقل قول کردن | گزارش به مدیر
0 #2 پاسخ: حيات طيبه در قرآنسید جواد 1393-12-08 05:47
با سلام واحترام
در خصوص حیاط طیبه به دنبال موضوعات ومطالب می گشتم مطلب بسیار مفید بود با کسب اجازه از مطالب استفاده می شود
نقل قول کردن | گزارش به مدیر
+1 #1 RE: حيات طيبه در قرآنخرمی 1392-10-15 22:20
سلام ممنون از مطلبتون با اجازتون در یک مقاله ازش استفاده کردم
نقل قول کردن | گزارش به مدیر

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page