علت بدبینی برخی از محدثین نسبت به موسی مبرقع (علیه السلام)

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

همانطوریکه بیان گردید در میان علمای انساب و رجال تا امروز احدی منكر هجرت موسی مبرقع (علیه السلام) از كوفه به قم نبوده، و بدون استثناء قاطبه متأخرین سكونت و رحلت آن حضرت را در این شهر مسلم میدانسته اند، اما در عصر صفویه و پیش از آن عده ای از دانشمندان درباره موسی مبرقع (علیه السلام) بدبین بوده و از ذكر حالات او بطور كلی خودداری و در كتب معتبره خود از وی نامی به میان نمی آوردند .
علامه مجلسی (ره) دركتاب (تحفه الزائر) در طی حالات علی بن جعفر (علیه السلام) از وی نام برده و موسی از مجهول الحال می داند، چنین می نویسد كه مدفون بودن علی بن جعفر (علیه السلام) در قم معلوم نیست و در قم قبور بسیاری دیده می شود كه به اولاد ائمه معصومین (علیهم السلام) نسبت داده می شوند كه برخی انسابشان با امامان ، نامعلوم و بعضی هم حالاتش مجهول است مانند موسی مبرقع...(الی آخر ما قال).
و تا همین اواخر هم علماء قم به علت اینكه موسی در بقعه چهل اختران قم مدفون است، از رفتن به بقعه نامبرده برای زیارت سایر مدفونین در آنجا هم خودداری داشته دیگران را هم از رفتن منع می فرموده اند چنانچه عموم معمرین این شهر هم بخاطر داشته این معنی را نقل می نمایند و در كتاب تاریخ قم تالیف آقای میرزا علی اكبر فیض جد مرحوم علامه عباس فیض، كه در سال 1309 هـ .ق نگارش یافته است و مختصری از حالات موسی(علیه السلام) را ضبط نموده است می نویسد كه علماء‌ قم كمتر به زیارت وی میروند .
حال این بدبینی برای چه تولید گشت و این عقیده از چیست و در این زمینه چه كسی مصاب و یا مخطی است باید به كاوش و تحقیق پرداخت و ما در سطور آینده ثابت خواهیم كرد، كه علماء بدون توجه به تالی فاسد خبر مروی بر ذم موسی اقدام نموده اند.
اما موجبات بدبینی علماء و مدرك كلیه كسانی كه درباره موسی مبرقع (علیه السلام) طعن زده و قدح نموده اند و وی را بعیب و نقص یاد كرده اند، تنها روایتی است كه شیخ مفید در كتاب (ارشاد) نقل نموده و ما ترجمه آن روایت را ذیلا اشاره می نمائیم و بعد از آن مبری بودن دامن موسی (علیه السلام) را از هر لوث و هرگونه رذیله ای را بحث خواهیم نمود.
مرحوم شیخ مفید دركتاب (ارشاد)چنین آورده است:
روایت كرد حسین بن حسن الحسینی كه گفت، حدیث كرد مرا ابوالصیب یعقوب بن یاسر كه گفت:
روزی متوكل بدر باریان خود پرخاش كرده و گفت وای بر شما من از كار ابن الرضا علیه السلام (امام علی النقی علیه السلام) به رنج افتاده ام، زیرا هر چه كوشش كردم ساعتی بیاید و با من بنشیند و جامی بزند و با من منادمت كرده غزل سرائی نماید و مرا به خوانندگی خود مشغول و مشعوف بدارد، خودداری كرده و هر چه حیله به خرج دادم شاید بتوانم راهی برای این مقصود درنظر بگریم موفق نشدم و چاره این كار را بدست نیاوردم.
یكی از حاضران گفت: اگر نتوانستی به (امام هادی علیه السلام) دست پیدا كنی و غرضت را اعمال نمائی اینك برادرش موسی (علیه السلام) آدمی هرزه و شرابخوار و عاشق پیشه و همه جائیست او را به منادمت خود برگزین و او را به این عنوان شهرت بده و شرابخواری او را بنام ابن الرضا نقل محافل و مجالس قرار بده، زیرا مردم میان او و برادرش تفاوتی نمی گذارند و كسی هم كه او بشناسد، یقین می كند هر دو برادر یكسانند.
متوكل دستور داد نامه ای نوشته و موسی را با احترام تمام بدربار بخوانند پس از ورود، تمام بنی هاشم و سپهسالاران و سایر افراد به ملاقات او بروند و زمینی در اختیار او واگذار و عمارتی برای او در آنجا بنیان كرد، و شرابخواران و خوانندگان و نوازندگان را در آنجا گرد آورد و جایزه های شایسته ای برای او معلوم كرد و منزل خاصی كه خود هم گاهی بتواند به ملاقات او برود آماده ساخت.
موسی هنگامی كه وارد شد (حضرت ابوالحسن الامام هادی علیه السلام) با او كنار پل (وصیف) كه ملاقاتگاه واردان و مسافران بود ملاقات كرد، سلام نموده احترامات لازم را به جا آورده فرمود: متوكل تو را از آن نظر احضار كرده تا پرده احترام تو را بدارد و در میان خاص و عام رسوا سازد، مبادا در حضور او اقرار به شرابخواری نمائی، از خدا بترس و مرتكب گناه و خلاف مشو، موسی عرض كرد می دانم، فقط مرا برای منادمت خود خوانده بنابراین چه چاره ای باید بیاندیشم.
حضرت فرمود: در هر حال احترام خودت را حفظ كن و ازخداوند نافرمانی مكن و عمل خلافی كه بزبان تو تمام شود انجام مده زیرا غرض اصلی متوكل هتك حرمت تست، موسی از پذیرفتن سخن حضرت ابوالحسن (علیه السلام) امتناع كرد و حضرت هرچه بیشتر بیان خود را برای او متذكر شد و موعظه و پند می داد نمی پذیرفت و همچنان در مخالفت خود می كوشید.
حضرت امام هادی (علیه السلام)، كه دید نامبرده دست از اراده ناپسند خود برنمی دارد و توجهی به الطاف او نمی كند، فرمود اكنون كه گفتار ام را نپذیرفتی بدانكه هیچگاه مجلسی كه در نظر داری با متوكل در سر یك سفره بنشینی و با او به شراب خوارگی مشغول شوی و نقل و نبیذ بخورید و غزل بسرائید برای تو اتفاق نمی افتد.
موسی سه سال در دارالخلافه متوكل ماندگار شد و هر روز بامداد به دارالاماره او می آمد یك روز می گفتند بكاری مشغول است روز دیگر می گفتند مست است روز سوم می گفتند دوا خورده و بیمار است و بالاخره آنچه حضرت ابوالحسن امام هادی (علیه السلام) اشاره فرموده بود مدت سه سال نتوانست با متوكل ملاقات كند و سریك سفره بنشیند تا متوكل كشته شد.
این بود متن روایت یعقوب بن یاسر، اما دلیلی كه علماء و محدثین و مورخین بر رد این روایت آورده اند ذیلا اشاره می شود، تا ثابت شود كه این روایت دروغ و جعل است و یعقوب یاسر كه از دشمنان اهل بیت (علیه السلام) بوده چه تهمت ناروائی به موسی مبرقع (علیه السلام) زده و دروغ شاخداری را جعل نموده است:
دلیل اول : هیچ یك از علمای رجال یعقوب یاسر را توثیق نكرده اند، چون به قدری وی مجهول الحال و بی هویت بوده كه علماء مذكور از بردن نام او در كتابشان خودداری كرده اند بنابراین چگونه سخن چنین مرد مجهول الحال و بی هویتی را قبول كنیم و فرزند بلافصل امام جواد (علیه السلام) را لكه دار نمائیم.
دلیل دوم : علامه مجلسی در حاشیه كتاب مرآه العقول وقتی روایت او را نقل كرده، وی را مجهول الحال و بی هویت معرفی نموده است و چون اكثر محدثین علامه مجلسی را مؤید من عند الله می دانند، سخن وی را بر یعقوب یاسر ترجیح می دهیم.
دلیل سوم : قرآن كریم یك قاعده كلی به دست ما داده است كه فرمود: ان جائكم فاسق‎‏ بنبأ فتببینوا یعنی اگر فاسقی برای شما خبری آورد سخن او را قبول نكنید و از او بینه بخواهید بنابراین یعقوب یاسر كه ساقی میخانه متوكل عباسی بوده و دائما ظرف شراب در دست داشته و تقدیم متوكل می كرده و خود او هم با متوكل شراب زهر و مار می كرده چطور روایت او را قبول كنیم و دامن موسی مبرقع (علیه السلام) را از گفتار پوچ و بی اساس این مرد شقاوت پیشه، آلوده سازیم.
دلیل چهارم : درمقابل روایت ضعیف یعقوب یاسر یا بهتر بگوئیم روایت مجعول این راوی فاسق، اخبار معتبری در شأن و علو درجات‌ موسی مبرقع (علیه السلام) وارد شده كه با روایت جعلی یعقوب یاسر معارضه دارد، چگونه همه آن روایات معتبر را انكار كنیم و متمسك به یك روایت ضعیف با راوی فاسق شویم و آن همه روایات صحیح كه چند تای آن را اشاره نمودیم رد نمائیم، كه این عمل خلاف سیره علماء رجال می باشد.
دلیل پنجم : اما اینكه چرا علماء روایت مذكور را ذكر نمودند باید گفت، اولا خواستند فضائل امام هادی (علیه السلام) را ثابت كنند چرا كه ( الفضل ما شهدت به الاعداء) زیرا در این روایت آورده شده بود كه متوكل موفق به آوردن خود امام (علیه السلام) نمی شود لذا این بغض او بود كه وادار می كرد حضرت را بدنام نماید و از طرفی باید گفت چون قصد ذكر فضائل امام بوده لذا علماء متوجه تالی فاسد این روایت نشده و عنایتی مبذول نداشتند، ثانیا: علمای بزرگ شیعه از قبیل مرحوم ثقه الاسلام كلینی و مرحوم شیخ مفید خصوصا، بیشتر وقت آنها صرف درگیری و مباحثه با مخالفان می شده تا بتوانند مذهب شیعه را زنده نگه بدارند، از این رو بود كه وقت جمع بین روایات معارض با یكدگر را نداشتند، تا اینكه نوبت به محدث قمی رسید و با فراغت بال شروع به جمع آوری اخباری كه معارض هم بود را نمود و برسند و دلالت روایات نظر داد و می بینیم كه روایت یعقوب یاسر را هم رد می نماید.
دلیل ششم : بر دروغ بودن روایات یعقوب یاسر این است كه هیچكدام از مورخان شیعه و سنی روایت دیگری از یعقوب یاسر نقل نكردند و تنها این روایت در كتاب ارشاد آورده شده و اگر سخن یعقوب یاسر ردست بود و خود یعقوب هم فردی موثق بود، یقینا مورخان سنی آن را در كتبشان نقل نموده و پیراهن عثمان جلوه می داند و به رخ علمای شیعه می كشیدند و می گفتند كسی كه در دامن امام جواد(علیه السلام) تربیت شده نعوذ بالله شارب الخمر است.
دلیل هفتم : اگر آنچه را كه یعقوب یاسر گفته است مورد قبول فرض كنیم، چگونه علمای شیعه در باب میراث خنثی و مطالب دیگری چون فقهی و تفسیری و اعتقادی از وی روایت نقل كردند، پس باید گفت جز این نیست كه بعدالت و دیانت و وثاقت و جلالت حضرت موسی مبرقع (علیه السلام) اعتراف دارند و روایت یعقوب یاسر را مجعول و غیرمستند تلقی نموده اند.
دلیل هشتم : اینكه مرحوم حاجی نوری درباره حضرت موسی مبرقع (علیه السلام) و روایت یعقوب یاسر می گوید:

اولا : حال راوی خبر، یعنی یعقوب یاسر معلوم نیست و مجهول الحال است، بلكه اصلا در كتب رجالی ذكری از ایشان نیست، و یعقوب كه راوی متن خبر است ظاهرا از بستگان خود متوكل باشد و شاید پسر یاسر خادم مأمون باشد كه در باب حالات حضرت جواد(علیه السلام) ذكری از او دركتب تاریخ شده است.
ثانیا: روایت یعقوب یاسر با روایتی كه در مدح موسی (علیه السلام) آمده معارض است و آن روایت را مرحوم كلینی در كافی نقل كرده كه حاكی از این است كه امام نهم امام محمد تقی (علیه السلام) موسی مبرقع (علیه السلام) را متولی موقوفات و صدقات كرد، زیرا فرزند گرامی خود را متدین و صالح و عادل و با تقوی و پرهیزكار می دانست و از طرفی چگونه امام موقوفات ده قریه را كه برای دختران عزب او بوده، به دست موسی (علیه السلام) قرار داده و حال آنكه اگر موسی شرابخوار و ظالم بود، هرگز امام(علیه السلام) چنین مردی را متولی اموال موقوفه قرار نمی داد، پس باید گفت همه اینها دلالت بر وثاقت موسی (علیه السلام) اشعار دارد.
دلیل نهم : كراماتی كه از موسی مبرقع ظاهر شده دلیل بر تقوی و جلالت شأن وی دارد، اما آن كرامات از قرار زیر است:
چون یكی از نویسندگان كه با یكی از سادات برقعی خرده حسابی داشته، خواست ریشه وی را فاسد جلوه دهد، لذا كتابی نوشت و در آن كتاب هر كجا كه نام جناب موسی مبرقع (علیه السلام) به میان آمده را انتقاد كرد و نسبت های ناروائی به ساحت مقدس موسی مبرقع (علیه السلام) ابراز نمود و در اواخر عمر توبه نمود و دگر بار كتابی نوشته مشتمل بر فضایل و مناقب موسی و مطالب قبلی خود را رد كرد، مع ذلك بدرد بی درمانی گرفتار شد كه همان درد او را به هلاكت رساند، لذا معروف است كه می گویند با آل علی هر كه در افتاد بر افتاد.
یكی از نویسندگان دفترچه ای نوشته كه در آن نسبت شرب خمر بجناب موسی مبرقع (علیه السلام) داد، اثر وضعی این عمل این بود كه ماشین او تصادف كرد و مدتی در بیمارستان خوبید و اطباء تشخیص دادند كه باید میله ای از آهن داخل پای او بگذارند، روزی یكی از دوستان صمیمی او به جناب آقای سید مصطفی برقعی بر خورد كرد و گفت: چقدر زود انتقام خود را دید و اثر وضعی دشمنی با اهل بیت (علیه السلام) گردید و باید به او بگویم توبه كند و دست از دشمنی با خاندان رسالت بردارد
اما مرحوم عباس فیض در كتاب گنجینه آثار قم چنین می نویسد كه: روایت یعقوب یاسر را نمی توان مستند قرار داد و مجعول بودن آن ثابت است، چونكه به اتفاق آراء به استناد یكچنین خبری از راوی مثل یعقوب یاسر مجهول الحال، بر جرح و فسق احدی نمی توان حكم كرد چنانكه روایاتی از این قبیل و قویتر از آن را هم كه در ذم بعضی از روات نقل گردیده است از ناحیه علمای رجال طرح كرده مورد اثر قرار نداده اند.
پس به طریق اولی به استناد یكچنین خبری (ضعیف و مجهول الحال بودن راوی آن) بر هتك شرف و حیثیت از شخصیت برجسته و بارزی چون موسی بن امام جواد (علیه السلام) از خاندان امامت نمی توان پرداخت و اینگونه روایات مجوز اسائه ادب نسبت به ساحت مقدس امامزادگانی كه برعایت از شئون و حقوقشان موظفیم نیز میگردند.
و این نسبت های ناروا محملی جز افتراء و تهمت و عنوانی جز بهتان و اهانت ندارد و به اتفاق آراء راهی جزء طرد آنها را نداریم زیر به گفته معاندی علیه دشمنش ترتیب اثر نمی توان بخشید، مخصوصا كه از متن خبر و آب و تابی كه در زمینه تعریف از موسی بكار برده، و صفات غیر قابل قبول و هضمی را كه در این نقاشی خصمانه به وی نسبت داده است، خصومت او با موسی (علیه السلام) بخوبی كشف می گردد واز مجموع اخبار و آثار مربوطه چنین مستفاد می شود كه برای لجن مال كردن این خاندان اعم از پدر و فرزندانش، دستی متكی به همت حمایت زورمندان در كار بوده است.
مضافا بر اینكه دعوت خلیفه از موسی (علیه السلام) به بغداد با آن همه تجلیل و استقبال با این بدرقه سازگار نیست كه موسی (علیه السلام) مدت سه سال همه روزه چند بار درب سرای متوكل برود و به بهانه كار یا مستی یا خوردن دارو حتی یكبار هم بردیدار وی توفیق نیابد.
بعلاوه حدیث (الصالحون لله و الطالحون لی) كه منسب به نبی اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است ما را به رعایت از شئون این خاندان به واسطه انتساب با پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) ملزم اخلاقی می دارد، مخصوصا جناب موسی مبرقع (علیه السلام) سرسلسله شاخه اصیل شجره بارز سادات رضوی است كه تا حال ثمره های شیرینی به جامعه تشیع ارزانی داشته و در میان آنان هزاران انجم فروزان و اقمار تابان طلوع كرده است كه نام نامی شان زینت افزای صفحات رجال شده است و آن دامانی كه مهد پرورش فرزندان با فضیلت و معنویتی چون محمد و احمد و ابوعلی محمد بن احمد المبرقع (علیه السلام) باشد نمیتوان آلوده خواند.
این بود كلام مرحوم علامه عباس فیض در مورد وثاقت و عدالت موسی مبرقع (علیه السلام) و اینكه ساحت مقدس وی از تمام رذائل و تهمت های بری می باشد، لذا می بینم كه مرحوم حاج میرزا حسین نوری صاحب كاب (مستدرك) و كتاب ( البدر المشعشع فی احوال الموسی المبرقع) در جواب عده ای از اهل تسنن هندوستان كه برای اذیت كردن شیعیان از نسل آنجناب در آن دیار نوشته، سخت برخورد می نماید و می فرماید:
از مضحكات عجیبه بلكه از مصیبت های هائله فظیعه كه كاشف از قلت مبالات و بی باكی عوام الناس است در كیش و آئین خود آنكه شنیده شده از جماعتی از ثقات كه جمعی بی خبران از طریقه و مذهب نسبت شرب خمر نعوذ بالله موسی مبرقع دهند و...
وی اضافه می كند، از عجایب روزگار آنكه پس از هزار سال جمعی از اخفاء الهام و سفهاء الاحلام از بلدی كه هزار فرسخ دور از مركز علم و كمال و ارباب دانش و خبره و اطلاع است، چنین جسارت كنند و بخانواده رسالت و ذریه طیبه افتراء ببندند تا اینكه گوید و بر احفاد ایشان طعن زنند و سخریه كنند و رئیس این سفهاء امر به این روشنی را چنان مشتبه كاری نماید و غلط اندازی كند كه علمای اعلام هند كثر هم الله تعالی را در زحمت و رنج نوشتن رساله و كتاب اندازد، كه باید گفت این حرف ها دروغ و این نسبت ها بی اصل و این كلمات ناشایسته بی مأخذ و دلیل است خرابی دین خاتم النبیین(صلی الله علیه و آله و سلم) با این جا رسیده كه علاوه بر آنكه اجر رسالت آن رسول معظم كه مودت و محبت ذوی القربی بود از میان رفته دامان ایشان از لوث افتراء و اكاذیب جاهلان و اهل بدع باید آلوده و ملوث شود الی آخر ما قال.
پس ملاحظه گردید كه تمام مورخین و محدثین و علماء رجال و انساب نسبت به دیانت و وثاقت و جلالت موسی كوچكترین شكی به خود راه نداده و با مخالفان هم همچنانكه مشاهده نمودید با استناد به مدارك و دلائلی متقن مبارزه می نمایند.
اما به همه این مطلب كه گفته شد نظر مرحوم علامه نسابه عباس فیض بر این است كه موسی مبرقع (علیه السلام) به قم هجرت ننموده و دلائلی برای ادعای خود اقامه كرده كه ما آنها را ذكر می نمائیم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page