اهل بيت (عليهم السلام)درالميزان

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

محمد صحتي سردرودي
علامه طباطبايي بيشتر با تفسير كبيرش «الميزان» شناخته شده است و زماني كه از روش تفسيري ايشان سخن به ميان مي آيد، گفته مي شود كه: تفسير قرآن به قرآن است.
اما منظور از تفسير- قرآن به قرآن چيست- و اين چگونه روشي است؟
در جواب با دو برداشت متفاوت و مخالف مواجه هستيم:

1- در تفسير قرآن نيازي به داده هاي ذهني از قبيل مسايل فلسفي و فرضيّه هاي علمي و... نيست و چنان نيست كه بدون تمسّك به علوم و معارف غيرقرآني، قرآن قابل تفسير نباشد، بلكه قرآن كتابي ناطق و گويا است كه با رساترين بيان و با روشن ترين زبان با انسان سخن مي گويد واصولاًً كتابي كه خود «نور» و «هدايت» و «تبياناً لکلّ شيء» است، چه نيازي مي تواند به بيان غير، يا نور ديگري داشته باشد؟
در اين روش گفته مي شود كه پيش از هر چيز و بيشتر از هر فكر وانديشه اي بايد درخود قرآن و آيات آن تأمل و انديشه كرد. چرا كه به فرمود امام علي(عليه السلام): ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعض
2- با وجود قرآن، هيچ گونه نيازي به هيچ چيز و هيچ كس نيست و هر كس به فراخور خويش مي تواند از اين اقيانوس نور، كسب كمال كند و توشه برگيرد و راه افتد. حتّي به راهنمايي خود پيامبر (ص) هم نيازي نيست چه رسد به ديگران! خلاص سخن، همان كه خليف دوم گفت: «كفانا كتاب الله» كتاب خدا ما را بس است و احتياجي به هدايت پيامبر اسلام هم نيست.
البته پرواضح است كه اين نوع برداشت از تفسير قرآن به قرآن نمي تواند صحيح باشد و ساحت علامه طباطبايي و تفسير با قيمتش (الميزان) فرسنگها از آن دور و بيگانه است. چرا كه قرآن- كه در تفسير قرآن به قرآن بيش از هر روش ديگري مورد توجه بوده است- خود نيز اين معنا را نفي مي كند و به هيچ وجه آن روش را برنمي تابد. چگونه چينين چيزي ممكن است مگر قرآن، رسول خدا(ص) را با صراحت تمام معلّم و مبيّن قرآن نمي خواند آنجا كه مي فرمايد:
«كما ارسلنا فيكم رسولاً منكم يتلوا عليكم آياتنا و يزكيكم ويعلّمكم الكتاب و الحكمة.»
و آنجا كه مي فرمايد: «و انزلنا اليك الذّكر لتبيّن للناس ما نزّل اليهم.» اكنون سخن در اين است كه جايگاه اهل بيت (عليهم السلام) در تفسير قرآن به قرآن كجاست؟ به عبارت ديگر اهل بيت (عليهم السلام) چه جايگاهي در تفسير الميزان دارند؟ خوشبختانه علامه طباطبايي خود از همان ابتدا در مقدم الميزان، جواب اين پرسش را به روشني داده و پس از آن هم در موارد مختلف از روايات و راهنمايي هاي اهل بيت (عليهم السلام) سود جسته و درهر فرصتي از آنها به عنوان «قرين قرآن» و يكي از «ثقلين» ياد كرده است. آن چنانكه با صراحت مي توان گفت كه تفسير الميزان، تفسير «ثقلين» است و روش علامه در تفسير كبيرش، تفسير قرآن با ثقلين است.
اهل بيت- عليهم السلام- آموزگاران قرآن
علامه طباطبايي در همان مقدمه پس از آن كه از پيامبراسلام (ص) با عنوان معلّم قرآن ياد مي كند در ادامه مي نويسد:
«عترت و اهل بيت پيامبر هم چنين اند، پيامبر خدا (ص) خود آنان را در آن مقام (در مقام تعليم و تبيين و تفسير قرآن) به پا داشت و درحديثي كه مورد قبول همگان است فرمود: انّي تارك فيكم الثقلين ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا بعدي ابداً كتاب الله وعترتي اهل بيتي وانّهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض. و خدا سخن پيامبر را دراين كه اهل بيت دانا وعالم به قرآنند، تصديق كرده و مي فرمايد: انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهّركم تطهيراً.
و مي فرمايد: إنّه لقرآن كريم في كتاب مكنون لايمسّه الأ المطهرون.» نتيجه اي كه از انضمام دو آي فوق مي توان گرفت بسيار روشن و گوياست و آن اينكه از اسرار و باطن قرآن تنها كساني مي توانند آگاه باشند كه به صفت «المهطّرون» متصف باشند و به شهادت آي تطهير، كسي جز اهل بيت (عليهم السلام) به اين صفت متّصف نيست. پس، تنها اهل بيت هستند كه از اسرار و رموز قرآن باخبرند. علامه طباطبايي در جايي ديگر آنگاه كه از روايات نقل شده از اهل بيت (ع) و مباحث روايي در الميزان سخن به ميان مي آورد، اهل بيت را «آموزگاران و معلّمين قرآن» مي خواند.
پنج تن آل عبا
مرحوم علامه طباطبايي وقتي كه به تفسير آي تطهير مي رسد، هم اقوال نامناسب را كه در تفسير«اهل البيت» گفته شده است با استدلال و استشهاد به خود قرآن و سياق آي تطهير، مردود شمرده و مراد از اهل البيت را منحصر در «پنج تن آل كساء» مي داند و مي نويسد:
«رواياتي كه اين معنا را تأييد مي كنند به بيش از هفتاد حديث مي رسند كه نزديك به چهل طريق از آن را علماي اهل سنّت با طرق روايتي خود نقل كرده اند و راويان شيعه نيز آن را باسي و اندي طريق روايت كرده اند.» علاّمه بعد از آن كه برخي از آن روايتها را نقل كرده و اشكالهاي احتمالي را ردّ مي كند، در نهايت چنين نتيجه گيري مي كند:
«بنابر آن كه گذشت لفظ «اهل بيت» در عرف قرآن، تنها اسم خاص پنج تن آل عبا، يعني پيامبر (ص) و علي و فاطمه وحسن و حسين عليهم السلام است و جز آنها به هيچ كس ديگري اطلاق نمي شود.»
حال براي نمونه به دو حديث مي توان بسنده كرد: ام سلمه- زن پيامبر (ص) مي گويد: پيامبر خدا (ص) درخان من بود و درحاليكه كساي خيبري خود را به روي خود انداخته بود و استراحت مي كرد دخترش، فاطمه (س) غذايي را كه براي پيامبر (ص) تهيه ديده بود به آنجا آورد. رسول خدا (ص) فرمود: برو به شوهرت علي و فرزندانت حسن وحسين نييز بگو بيايند. آنها آمدند و درحاليكه همگي مشغول غذا خوردن بودند، آي «انّما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهرّكم تطهيراً» براي پيامبر خدا (ص) نازل شد. در اين حال رسول خدا (ص) فاطمه،علي، حسن و حسين (عليهم السلام) را زير كساي خود جمع كرد، سپس دستش را زير عبا درآورد و به سوي آسمان بلند كرد و سه بار گفت:
خدايا، اهل بيت و خويشان ويژ من، هم اينان هستند. هر نقص وعيبي را از آنها دور ساز و آنها را از هر رجس و پليدي پاك دار!
ام سلمه مي گويد: من گفتم يا رسول الله، آيا من هم از اهل بيت شمايم؟ حضرت در جواب دوبار فرمود: تو بسوي خيري، تو عاقبت به خير مي شوي.
احاديث زيادي از اصحاب پيامبر (ص) به اين مضمون نقل مي كنندكه پيامبر (ص) بعد از نزول آي تطهير، مدّت زمان درازي را هر روز، هنگام نمازهاي روزانه جلو در خانه علي(عليه السلام) مي ايستاد وصلا مي كرد: الصلاه يا اهل البيت الصلاة. السلام عليكم و رحمة الله و بركاته. انّما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً.
اهل البيت، اهل الذّكر
علاّمه طباطبايي (ره) بحث كوتاه و گويايي نيز در ذيل آي 43 سور نحل دارد، آنجا كه خدا مي فرمايد: «فاسئلوا اهل الذّكران كنتم لاتعلمون». (اگر نمي دانيد از «اهل ذكر» بپرسيد). علامه (ره) مي فرمايد: «اگر از مورد خاص آيه قطع نظر كنيم- همچنانكه شأن قرآن هم همين را اقتضاء مي كند و معلوم است كه هيچ موردي به خودي خود تخصيص پيدا نمي كند- خلاصه اگر ما باشيم و سخن خدا كه مي فرمايد: : فاسئلوا اهل الذّكران كنتم لاتعلمون. آيه شريفه از هر حيث، چه از حيث سائل و چه مسئول و چه مسئول عنه، عام خواهد بود و در نتيجه مقصود از «سائل» هر آن كسي خواهد بود كه چيزي از معارف حقيقي و مسائل مكلّفين را نفهمد و منظور از «مسئول عنه» هم همه آن معارف ومسائلي خواهد بود كه ممكن است جاهلي آن را نداند و امّا «مسئول» اگر چه به حسب مفهوم عام است، ولي به حسب مصداق، خاص است كه عبارت باشد از اهل بيت پيامبر (ص) چرا كه مراد از «ذكر» چه پيامبر (ص) باشد همانطور كه آيه 11 سور طلاق مي گويد و چه قرآن باشد همچنانکه آيه 44سور زخرف مي گويد، فرقي نمي كند و درهر دو صورت تنها اهل بيت هستند كه اهل ذكراند، زيرا اهل بيت (ع)، هم اهل پيامبراند وهم اهل قرآن، آيه فوق از سور زخرف مي گويد: قرآن براي پيامبر (ص) و قوم او «ذكر» است. و اين اهل بيت هستند كه اگر هم نگوئيم قوم پيامبر (ص) لا اقل قدر متيقن از قوم پيامبراند. پس اهل بيت عليهم السلام اهل ويژ قرآن و «مسئول» هستند و همين نيز از حديث متواتر ثقلين فهميده مي شود.»
سور انسان، آيات ايثار
سور انسان كه با نامهاي سور «دهر» و سور «هل اتي» هم ناميده مي شود، از آن سوره هايي است كه در حق اهل بيت (عليهم السلام) نازل شده است و مي توان گفت كه اين سخن، قولي است كه شيعه و سني همگي برآنند، مگر اشخاص انگشت شماري از علماي عامّه كه از سر تعصّب و تنگ نظري سخنان ديگري گفته اند تا اين فضيلت انكار ناپذير را انكار كنند.
نخستين سخني كه در اين مورد گفته شده است اين است كه گفته اند: سور هل اتي در مكّه نازل شده است.
پس، نمي تواند در حق اهل بيت (عليهم السلام) باشد. چرا كه ازدواج امام علي (عليه السلام) و حضرت فاطم زهرا( عليهماالسلام) و تولد حسنين (عليهماالسلام) در مدينه بوده است.
امّا علامه طباطبايي با دليل روشن و برهان قاطعي كه از متن آيات همين سوره (هل اتي) مي آورد، چنان شالود اين سخن را به هم مي ريزد كه ديگر جاي هيچ گونه انكاري نمي ماند.
«ذكر اسير در ميان اطعام شدگان، خود بهترين شاهد است بر اينكه آيات مورد بحث در مدينه نازل شده است، به دليل اينكه هيچگاه براي مسلمانان در مكّه اسيري نبوده است». منكران در اين رابطه سخن ديگري گفته اند و آن اينكه اين آيات عموميّت دارد و هركسي را كه با اخلاص ايثار كند شامل مي شود و اختصاص به اشخاصي خاصّي ندارد. ولي علامه طباطبايي با توجه به سياق آيات ايثار و مفهوم روايات بسيار، آن سخن را كه منجر به انكار فضيلت ويژ اهل البيت (ع) مي شود صحيح نمي داند و در ردّ و ابطال آن مي نويسد:
«و آنچه كه لازم است به آن توجّه شود همين است كه سياق اين آيات مورد بحث، سياق روايي است و از اشخاص با ايماني ياد مي كند كه آنان را «ابرار» مي نامد و حكايت از برخي اعمال آنان مي كند كه عبارت باشد از وفا به نذر كردن و مسكين و يتيم و اسير را سيرنمودن. و در نهايت نيز، آنان را مدح مي كند و وعد جميل به آنان مي دهد.»
علامه طباطبايي در جاي ديگري نيز همين سخن را با عبارتي ديگر تكرار مي كند و مي نويسد: «سياق آيات سور انسان، بويژه آي «يوفون بالنذر»،«و يطعمون الطعام...»سياق داستاني است كه واقع شده است.»
ايشان چنلانكه هميشه پس از تفسير چند آيه بحث جداگانه اي را با عنوان «بحث روايي» مي آورد، در اينجا نيز بحث بسيار مفيدي را با توجه به شأن نزول آيات و روايات نقل شده مطرح مي كند تا جايي براي هيچ نوع ابهام وانكاري باقي نماند.
نخست، چندين روايت از كتابهاي مورد اعتماد علماي عامّه نقل مي كند كه همگي حاكي از اين است كه سور «انسان» در مدينه نازل شده است و به اين ترتيب سخن كساني را كه مي گويند: سور انسان در مكه نازل شده است، مردود مي شمارد. سپس، سخن زمخشري را در «كشّاف» كه همچون شيعيان، آيات ايثار و سور انسان را در شأن و فضيلت اهل بيت (عليهم السلام) دانسته است به تفصيل نقل مي كند و با اشاره به اينكه صاحب «كشّاف» در نقل اين شأن نزول تنها نيست وديگران هم آن را نقل كرده اند به سراغ تفاسير ديگر مي رود و همين شأن نزول را از تفسيرهاي مختلف شيعه و سنّي روايت مي كند.
امّا شأن نزولي را كه علامه از «كشّاف» نقل مي كند چنين است كه زمخشري مي نويسد: از ابن عباس روايت شده است كه گفت: حسن وحسين (عليهما السلام ) بيمار بودند، رسول خدا (ص) در ميان مردمي كه با او بودند به عيادتشان رفت. مردم ( خطاب به حضرت علي عليه السلام) گفتند: يا اباالحسن ايكاش براي بهبودي فرزندانت نذري مي كردي.
علي و فاطمه و كنيزشان فضّه نذر كردند كه اگر آنها شفا يافتند سه روز روزه بگيرند. حسنين (عليهما الاسلام) شفا يافتند، امّا دست آنها خالي بود و از آنجا كه براي افطار، غذايي لازم بود امام علي عليه السلام سه صاع جو، از شمعون خيبري قرض كرد، فاطمه (س) يك صاع از آن را آرد كرد و پس از آنكه پخت به عدد خودشان پنج قرص ناني آماده شد. نانها را به سفره چيده بودند كه افطار كنند، ناگهان سائل پشت در ايستاد و گفت: اهل بيت محمد(ص) من در مانده اي از درماندگان مسلمان هستم. مرا سير كنيد خدا شما را از سفره هاي بهشتي سير كند. غذا را به سائل دادند و خود درحاليكه جز آب نخوردند شب را سحر كردند.
روز دوم نيز چون رو زاوّل سپري شد و موقع افطار، يتيمي در خانه را زد و اهل بيت (ع) هم غذاي خود را به او دادند. روز سوّم هم از راه رسيد كه افطارشان را به اسيري دادند كه طعام مي خواست. هنگامي كه شب سوّم را سحر كردند، علي عليه السلام دست حسن وحسين (ع) را گرفت و با هم به پيش رسولخدا (ص) آمدند. پيامبر خدا (ص) تا چشمش به آنها افتاد ديد كه چون جوجه از شدّت گرسنگي مي لرزند، فرمود: چقدر براي من سخت است كه شما را چنين ببينم. پيامبر (ص) همراه امام علي و حسنين (ع) به سوي خانه فاطمه (س) به راه افتادند. پيامبر (ص) فاطمه (س) را در محرابش ديد كه از گرسنگي افسرده و پژمرده بود. پيامبر (ص) غمگين وآزرده شده بود كه جبرئيل فرود آمد و گفت: يا محمد، اين سوره را بگير كه خدا در مورد اهل بيتت به تو تبريك و تهنيت مي گويد و شروع كرد به خواند سوره.»
گفتني است در تفسير سور انسان نكته جالبي هست كه حاكي از قرب وقداست حضرت صديق زهرا (س) در پيش خداي سبحان است و حال كه صحبت از اهل بيت (ع) در الميزان است، بسيار مناسب است كه اين مطلب هم نقل شود. علامه طباطبايي به نقل از تفسير روح المعاني مي نويسد:
«خداوند متعال دراين سوره، آنگاه كه از بهشت و نعمتهاي آن سخن به ميان مي آورد اسمي از حورالعين نمي برد و اين نيست مگر به احترام و حرمت حضرت بتول روشني چشم رسول (ص)».
ما در اينجا علامه طباطبايي را مي بينيم و تفسير كبيرش (الميزان) را كه سطر سطر هميشه سبزش با نام و ياد اهل بيت عصمت و طهارت (ع) مزّين است و علامه، آن حكيم بزرگ ومفسّر شيعي را مي نگريم كه در كنار مباحث علمي و عقلي و پا به پاي تفسير آيات، هرجا كه مناسبتي مي بيند از اهل بيت (ع) و فضايل و مناقب آن برگزيدگان خدا سخن مي گويد، آنچنانكه حتّي از اين نكته لطيف و ظريف در حق حضرت زهرا (س) چشم نمي پوشد تا آن را ضمن نقل از روح المعاني- يكي از تفاسير عامه- تأييد مي كند و جالب تر از هر سخن ديگر اينكه، اين همه را از تفسير قرآن به قرآن و آيات به آيات مي فهمد و بيان مي كند.
در محراب محبّت و مودّت
«قل لا اسألكم عليه اجراً الاّالمودة في القربي.»
(بگو براي رسالتم از شما مزد و پاداشي جز محبّت نزديكانم نمي خواهم.) علامه طباطبايي «القربي» را دراين آيه، اهل بيت (ع) مي داند و مي نويسد: «علاوه براينكه روايتهاي چندي از طريق اهل سنّت و روايتهاي بسياري از طريق شيعه، بر همين معني وارد شده است، اخبار متواتري نيز از طريق هر دو طرف بر وجوب مودّت و لزوم محبّت اهل بيت (ع) دلالت دارد كه اين معني و تفسير را تأييد مي كند.»
سپس در ادامه مطلب، هدف از وجوب محبّت را مرجعيت علمي اهل بيت (عليهم السلام) دانسته و مي گويد:
«روايتهاي متواتري، از طريق هر دو طرف، از پيامبر (ص) نقل شده، مانند حديث ثقلين وحديث سفينه و ... كه همه متضمن اين است كه مردم در فهم كتاب خدا و هر آنچه كه در آن است؛ از اصول معارف و فروع دين گرفته تا بيان حقايق آن، بايد به اهل بيت (ع) رجوع كنند. پس از تأمل كافي در اين روايتها ديگر شكّي نمي ماند كه واجب كردن محبّت اهل بيت (ع) از سوي خدا و اجرا رسالت قرار دادن آن، براي اين است كه مردم به اهل بيت (ع) مراجعه كنند و آنها را ملجأً و مرجع علمي خويش دانند.»
به تبع مرحوم امين الاسلام طبرسي نويسند تفسير «مجمع البيان»، علاّمه طباطبايي هم در ادامه تفسير آي مودّت، علاوه بر تحليل و بررسي روايتهايي كه در اين مورد آورده است، به يك بيت شعر نيز از شاعر بزرگ شيعي قرن اوّل هجري، يعني كميت بن زيد اسدي استشهاد مي كند:
و جدنا لكم في آل حم آية تأوّلها منّاتقيّ! و معرب

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page