شمشیر کجت راست کند قامت دین را

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم * * * از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم * * * جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
بس سعی نمودیم که ببنیم رخ دوست * * * جانها به لب آمد رخ دلدار ندیدیم
ما تشنه لب اندر لب دریا متحیر * * * آبی بجز از خون دل خود نچشیدیم
ای بسته به زنجیر تو دلهای محبان * * * رحمی که در این باره بس رنج کشیدیم
رخسار تو در پرده نهانست و عیانست * * * بر هر چه نظر کردیم رخسار تو دیدیم
چندان که به یاد تو شب و روز نشستیم * * * از شام فراقت چو سحرگه ندمیدیم
تا رشته طاعت به تو پیوسته نمودیم * * * هر رشته که بر غیر تو بستیم بریدیم
شاها به تولای تو در مهد غنودیم * * * بر یاد لب لعل تو ماشیر مکیدیم
ای حجت حق پرده ز رخسار برافکن * * * کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم
ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگه * * * در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم
ای دست خدا دست برآور که ز دشمن * * * بس ظلم بدیدیم و بسی طعنه شنیدیم
شمشیر کجت راست کند قامت دین را * * * هم قامت ما را که ز هجر تو خمیدیم
شاها ز فقیران درت روی مگردان * * * بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم