حضرت علی (علیه السلام) برای خدا خشمگین می شود

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

سعد بن قیس همدانی گفت روزی امیر المؤمنین را در پناه دیواری دیدم عرض کردم یا علی در چنین موقعی اینجا ایستاده ای فرمود: آمده ام که بیچاره ای را دستگیری و یا مظلومی را فریادرسی کنم در همین موقع زنی با عجله فرا رسید به اندازه ای آشفته بود که از خود فراموش کرده راه را تمیز نمی داد. چشمش به علی علیه السلام افتاد با حالتی تضرع آمیز عرض کرد یا علی شوهرم به من ستم کرده سوگند خورده مرا بزند با من بیا شفاعت فرما مولی سر زیر انداخت پس از مختصر زمانی سر برداشته گفت نه به خدا قسم باید حق مظلوم را بی درنگ گرفت پرسید منزلت کجاست نشانی منزل خود را داد.
با علی علیه السلام آمد تا به در خانه رسید و نشان داد مولی علی علیه السلام به صاحب منزل سلام کرد جوانی با پیراهن رنگین بیرون آمد به او فرمود از خدا بترس زن خود را ترسان کرده ای جوان با درشتی گفت ترا چه با زن من اکنون به واسطه حرف تو او را خواهم سوخت علی علیه السلام هر گاه از منزل خارج می شد تازیانه ای در دست داشت و شمشیر نیز حمایل می کرد هر که مستوجب تازیانه بود تأدیبش می نمود اگر کسی نیز استحقاق شمشیر داشت کیفر می داد جوان توجه کرد که شمشیر به حرکت آمد فرمود تو را امر به معروف و نهی از منکر می کنم سرپیچی می نمائی و رد می کنی اینک توبه کن و الا ترا می کشم در این هنگام مردم در طلب امیرالمؤمنین علیه السلام کوچه به کوچه می آمدند تا ایشان را پیدا کردند هر یک سلام کرده می ایستادند جوان ناگاه متوجه شد با چه شخصی روبرو است عرض کرد مرا ببخش خدا ترا ببخشد به خدا سوگند مانند زمین آرام می شوم تا زنم بر من قدم بگذارد دستور داد آن زن وارد خانه شود و برگشت با خود این آیه را تلاوت می کرد لا خیر فی کثیر من نجواهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس و گفت سپاس خدای را که به وسیله من بین زن و شوهری اصلاح نمود هر که برای رضای خدا بین مردم اصلاح نماید به زودی او را خداوند پاداش بزرگی خواهد داد.**پند تاریخ، ج 3، ص 79، به نقل سفینه، ج 2، ص 321. ***
حضرت صادق علیه السلام فرمود حواریون به عیسی عرض کردند ای راهنمای نیکی به ما بگو سخت ترین چیزها کدام است گفت غضب خداوند پرسیدند با چه وسیله ای می توان جلوگیری از خشم و غضب خدا نمود. فرمود به اینکه بر مردم خشم ننمایید. سؤال کردند منشأ غضب چیست پاسخ داد کبر و خود خواهی و کوچک شمردن مردم.**پند تاریخ، ج 3، ص 74. ***
حضرت امام صادق علیه السلام یکی از غلامانش را پی کاری فرستاد او دیر کرد امام علیه السلام به دنبالش رفت دید خوابیده است بالای سرش نشست و بادش می زد، تا بیدار شد امام صادق علیه السلام به او فرمود فلانی به خدا تو این حق را نداری که شب و روز هر دو بخوابی شب برای خود و روزت از آن ماست. یعنی حضرت بدون اینکه غضب و خشمگین باشد می فرماید شب بخواب و روز هم برای هم برای ما کار کن.**کافی، ج 3، ص 174. ***
مرویست که مردی از اهل بادیه به خدمت حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد عرض کرد که من مردی هستم بادیه نشین مرا کلمه یاد ده که جامع خیر دنیا و آخرت باشد آن حضرت فرمود که هرگز غضب مکن و سه مرتبه اعرابی عرض خود را اعاده کرد، حضرت همین جواب فرمود غضب مکن.**معراج السعادة، ص 90. ***